ریشههای جنگ جهانی دوم/ زمینههای اصلی تنش چه بود؟
کتاب «ریشههای جنگ جهانی دوم»، نوشتهی ریچارد اُوِری، به همت نشر نی به چاپ رسیده است. کتاب «ریشههای جنگ جهانی دوم» ضمن کنکاش در علل آغاز جنگ در سپتامبر 1939 و جستوجوی دلایلِ این امر که نزاع در قارهی اروپا چگونه به کارزاری عالمگیر تبدیل شد، به طرح این مسئله میپردازد که جنگ جهانی دوم صرفاً «نبرد هیتلر» نبوده، بلکه از سویی ریشه در افول دو امپراتوریِ رو به زوالِ بریتانیا و فرانسه داشته و از سوی دیگر از متن جاهطلبیِ قدرتهای نوظهوری همچون آلمان، ایتالیا و ژاپن برخاسته است که خواهان برپایی امپراتوریهای عظیمِ خود بودهاند.
نویسنده در این کتاب، خاستگاهها و ریشههای جنگ جهانی دوم را از دل جنگ جهانی اول کاویده و تا بسط دامنهی نبرد به اتحاد جماهیر شوروی، ژاپن و ایالات متحدهی امریکا در اواخر 1941 پی گرفته است. خواننده با متن جامع و روایتی تحلیلگر روبهروست که درعینحال نگاهی موجز به خطوط کلیِ موضوع دارد. نویسنده با رویکردی موضوعمحور به مجموعه رخدادهای پیچیدهای میپردازد که به رویارویی نظامی در کل عالم ختم میشود. وی ضمن بحث دربارهی عواملی نظیر رقابت اقتصادی، تجدید قوای تسلیحاتی و سیاست داخلی، بر این امر تأکید میکند که هرگونه شرحی دربارهی طغیان کینهها و مخاصمات میباید دامنهای جهانی داشته باشد.
کتاب حاضر همچنین مقدمهای بسیار ارزشمند در اختیار تمامی دانشجویانِ علاقهمند به این زمینه میگذارد و حاوی منابعِ روزآمد، اسناد دستاول و همچنین اصطلاحنامه، گاهشمارِ رخدادها و بخشی مجزا برای معرفی شخصیتهای مهم است.
ریچارد اوری، استاد تاریخ دانشگاه اِگزِتِر، مؤلف و ویراستار بیش از سی کتاب دربارهی دیکتاتورهای اروپا، جنگ جهانی دوم و تاریخ نبردهای هوایی است. ازجمله کتابهای «اوست: نبرد هوایی 1939-1945»، «چرا متفقین پیروز شدند»، «دیکتاتورها: آلمان هیتلری و روسیهی استالینی» که این کتاب در سال 2005 برندهی دو جایزهی ولفسن و هِسِل تیلتمن در حوزهی تاریخ شد و همچنین «1939: شمارش معکوس جنگ». کتاب «بمبارانهای هوایی: اروپا 1939-1945» نیز برندهی جایزهی کاندیل در تألیفات تاریخی شد.

قسمتی از کتاب ریشههای جنگ جهانی دوم:
شرایط ژئوپلیتیکِ قدرتهای محور در سالهای بین دو جنگ جهانی، حقیقتاً تأثیر خود را بر عملکرد اقتصادی و دورنمای ثباتِ اجتماعی آنها بر جا نهاده بود. ایتالیا در مقایسه با کشورهای غنیتر از خود، کموبیش با کمبود تمامیِ مواد اولیهی صنعتی مواجه بود. ژاپن نیز تا پیش از اشغال شمال چین، چنین وضعیتی داشت. آلمان به حکم معاهدهی ورسای بخش اعظمِ ذخایر زغالسنگ و سنگآهن خود را از دست داده بود و ضمناً منابع نفتیِ مطمئنی در اختیار نداشت. نفت ازآنرو حائز اهمیت ویژهای بود که خوراکِ ضروری هواپیماها، کشتیها و ارتش مدرن و مکانیزه را فراهم میساخت. گرچه هرسه کشورِ مزبور سوخت لازمه را از مجاری عادیِ بازرگانی تأمین میکردند، اما رهگیری مبدأ عرضهی سوخت برای قوای دشمن بهآسانی صورت میگرفت و تمهیدات خرید و حمل نفت با دشواریهایی همراه میشد. روی همین اصل، آلمان و ایتالیا برای تأمین سنگآهن نیز با مخاطراتی روبهرو بودند. باتوجه به اینکه اوضاع تجارت جهانی در دههی 1930 رو به وخامت میگذاشت، چنین نگرانیها و تشویشهایی دور از ذهن نبود.
دسترسی به بازارهای جهانی و منابع تأمینِ سرمایه نیز با مشکلات فراوانی توأم بود. ژاپن رفتهرفته از بازار آسیا و افریقا حذف میشد، چراکه بریتانیا و فرانسه با اقدامات حمایتی خود اساساً در پی ضربهزدن به بازارِ کالاهای ژاپنی بودند. پس از 1919، بریتانیا و فرانسه بازار سرمایهگذاری و تجارت در اروپای مرکزی و بالکان را از آلمان ربودند. اینبار وجوه دیگری از تبعیض رخ نشان داد. پس از جنگ جهانی اول، پذیرش مهاجران ایتالیایی در امریکا دستخوش محدودیت شد؛ در دههی 1930 مهاجرت ژاپنیها به استرالیا و قارهی امریکا را ممنوع اعلام کردند. جمعیت آلمان و ژاپن همچنان رشد پرشتابی داشت و همین امر عامل تشدیدِ بیکاری و درآمد نازل در دوران رکود جهانی بود. البته بیتردید گله و شکایت ژاپن، آلمان و ایتالیا از حد گذشته بود.
در دههی 1920، این کشورها رشد اقتصادی نسبتاً بالایی داشتند. درضمن، اقدامات حمایتیِ قدرتهای غربی صرفاً از روی بدخواهی صورت نمیگرفت، بلکه منافع اقتصادیِ آشکاری نصیب آنان میساخت (البته انتقام از حمایتگرایی کشورهای بیبهره نیز تا اندازهای در این امر تأثیر داشت). نکتهی حائز اهمیت اینکه کاهش سرعتِ رشد اقتصادی و تجاری و همچنین اشاعهی حمایتگرایی، از دید نیروهای سیاسی سه کشورِ محور به تلاشی سنجیده و عامدانه در راه بازدارندگی روند طبیعیِ توسعهی اقتصادهای نوپا تعبیر میشد.
بنابراین، آنچه مهم به نظر میآمد خصومت سیاسی حاصل از رقابت اقتصادی بود. چنین خصومتی نهتنها در جاهطلبی دیکتاتورها تجلی مییافت، بلکه در مطالبات اقتصادی و استعمارطلبی احزاب سیاسی -فاشیستهای ایتالیا، ناسیونال- سوسیالیستهای آلمان، محافل ناسیونالیست و نظامی ژاپن- و همچنین در ادعاهای توسعهطلبانهی قوای مسلح جلوهگر میشد. نارضایتی اقتصادی تحتالشعاع سلسلهای از دلایل غیرمنطقی حولوحوشِ لزوم توسعهی مرزی و نظامی قرار گرفت. با اینکه صحیح نیست گفته شود جدول زمانبندیِ یکپارچه و ازپیشتعیینشدهای برای آغاز جنگ پیش رو بوده، اما نمیتوان از شواهدی چشمپوشی کرد که گواهی میداد هدف اصلی هرسه کشور مزبور در دههی 1930، همانا نبرد و کسب پیروزی بوده است. هرسه کشور تحت فشار اقتصادی و جوِ ناسیونالیسم سیاسی حاکم بر جامعه در پی آن بودند تا با ورود به عصر جدید امپراتوری، موازنهی حاکم بر امور بینالمللی را به نفع خود رقم زنند.
ریشههای جنگ جهانی دوم را آرش کلانتری ترجمه کرده و کتاب حاضر در 285 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.