رنگین کمان کودکی: دُری خیالباف؛ روایت تخیل، تنهایی و قدرت قصه در جهان اَبی هنلن
در جهانی که کودکان هر روز بیش از پیش در محاصرهی تصاویر، صداها و برنامههای ازپیشساخته قرار میگیرند، مجموعهی دُری خیالباف چون نسیمی از آزادی و خلاقیت در ادبیات کودک معاصر وزیدن گرفت. این مجموعه که نخستین جلدش در سال 2014 منتشر شد، با زبانی ساده اما درونی، ذهن و دنیای پُر جنبوجوش دختربچهای شش ساله به نام دُری را بازمیتاباند؛ دختری که دنیای واقعی برایش بسیار محدود است و از طریق تخیل، جهانی بزرگتر امنتر و رنگارنگتر برای خود میسازد. نویسندهاش، اَبی هنلن، نه از مسیر آکادمیک و تئوریک، بلکه از دل تجربهی مادر بودن، معلمی و مشاهدهی رفتار واقعی کودکان، به خلق این اثر رسید. همین صداقت و نزدیکی به جهان کودک است که آثارش را از بسیاری از کتابهای آموزشی و قالبی متمایز کرده است.
اَبی هنلن پیش از آنکه نویسنده شود، سالها در مدارس ابتدایی شهر نیویورک بهعنوان معلم کار میکرد. او در گفتوگوهایش بارها گفته که ایدهی خلق دُری از زمانی در ذهنش جوانه زد که دوقلوهایش سه ساله بودند و مدام در مرز میان واقعیت و خیال زندگی میکردند. آنها گاهی با موجوداتی خیالی حرف میزدند، گاهی از هیولاهای نامرئی فرار میکردند و گاهی در گفتوگوهایشان با آدمهای واقعی، قهرمانان تخیلی خود را هم دخیل میکردند. هنلن که همواره از تماشای این دوگانگی لذت میبرد، بهتدریج به این فکر افتاد که شخصیت داستانیای بیافریند که چنین رفتاری در وجودش نهادینه شده باشد؛ کودکی که نه از تخیل فرار کند و نه از واقعیت بترسد، بلکه میان این دو پلی بسازد.
او نخست با نوشتن داستانهای کوتاه برای فرزندانش آغاز کرد، اما بهزودی دریافت که این روایتها نیازی به تصویر و ساختار منسجم دارند. به همین دلیل تصمیم گرفت خود تصویرسازی را نیز بر عهده بگیرد. هنلن هیچ آموزش رسمی در زمینهی تصویرگری ندیده بود، اما سبک او که ترکیبی از طراحی کودکانه، خطوط آزاد و رنگهای زنده است، درست همان زبانی شد که با دنیای دُری همخوانی داشت. از همینجا دُری خیالباف متولد شد: دختری پرگو، سرزنده، بیپرده و پر از شگفتی.
اَبی هنلن
در نگاه نخست، دُری دختری شبیه بسیاری از کودکان شش سالهی دیگر است: کوچکترین فرزند خانواده، پرحرف، عاشق بازی و تا حدی بینظم. اما آنچه او را منحصربهفرد میکند، توانایی خارقالعادهاش در خلق یک دنیای موازی است. در این جهان تخیلی، شخصیتهایی چون خانم گابل (جادوگر بدجنس)، مِری (دوست خیالیاش)، کالی بانانای بزرگ (هیولای بیادب و درعینحال خندهدار) و حیواناتی سخنگو زندگی میکنند.
این دنیای خیالی، تنها برای فرار از واقعیت نیست؛ بلکه مکانی برای فهمیدن، تمرینکردن و سازگار شدن با واقعیت است. دُری با استفاده از تخیل خود، موقعیتهای دشوار را قابلتحملتر میکند: از ترس رفتن به دکتر گرفته تا کنار آمدن با خواهران بزرگترش که گاهی او را نادیده میگیرند. او از طریق بازی ذهنی، نقشهای مختلف را میآزماید و به نوعی درمان خودانگیخته میرسد.
در روانشناسی رشد، این نوع بازیهای تخیلی را یکی از بنیادیترین ابزارهای رشد هیجانی و اجتماعی کودک میدانند. هنلن بدون اینکه وارد مباحث نظری شود، با شهود مادرانه و مشاهدهی دقیق، این فرآیند را در دُری تجسم کرده است. به همین دلیل، مخاطب نهتنها از ماجراجوییهای او میخندد، بلکه در پس آن نوعی درک عمیق از رشد ذهنی کودک را احساس میکند.
یکی از بزرگترین ویژگیهای آثار اَبی هنلن، صداقت در زبان و روایت است. گفتوگوهای دُری با دیگران، بازتاب دقیق منطق کودکانه است: منطقی غیرخطی، پر از پرشهای ذهنی، اما عمیقاً واقعی. کودکان هنگام خواندن، حس میکنند نویسنده واقعاً از جهان آنها حرف میزند، نه از بالا به پایین. همین همدلی، رمز موفقیت مجموعه شد.
طنز در کتابهای دُری نیز از دل همین صداقت میجوشد. دُری اشتباه میکند، لج میکند، حرف مادرش را گوش نمیدهد، اما در همهی این رفتارها صمیمیتی کودکانه موج میزند؛ حتی وقتی تخیلش او را به دردسر میاندازد، مخاطب نمیتواند از او دلخور شود. این طنز در خدمت درک رفتار کودک است، نه در جهت تمسخر او.
کتابها از نظر ساختار زبانی نیز هوشمندانهاند: جملات کوتاه، تکرارهای ریتمیک و کلماتی که از ذهن کودک برمیخیزند، باعث میشوند حتی خوانندگان تازهکار هم بهراحتی با متن همراه شوند. تصویرها نیز نه فقط تزئینی، بلکه مکمل روایتاند و بخشی از طنز و ریتم داستان را منتقل میکنند.
دُری را نمیتوان بدون شناخت زندگی شخصی اَبی هنلن درک کرد. او در مصاحبهای گفته بود: «وقتی معلم بودم، همیشه متعجب میشدم که چرا در کتابها، بچهها تا این حد خوب و منطقیاند. در واقعیت، کودکان مدام در مرز آشوب و تخیلاند. من خواستم همان آشوب را به ادبیات بیاورم.»
همین رویکرد، او را از نویسندگان سنتی ادبیات کودک جدا میکند. در آثارش خبری از پیامهای اخلاقی مستقیم یا نصیحت نیست، بلکه او از طریق تجربهی زیستن در پوست کودک، به درک انسان بالغ میرسد. هنلن در واقع میگوید: برای فهمیدن دنیای کودک، باید از منطق بزرگسالانه فاصله گرفت.
در کتابهای او، مادران و پدران حضور دارند اما همیشه در حاشیهاند؛ آنها دنیای واقعی را نمایندگی میکنند، اما محور داستان نیستند. محور، همان ذهن بیوقفهی دُری است که جهان را از نو میسازد. شاید همین نگاه، ریشه در تجربهی شخصی هنلن داشته باشد که سالها میان دو نقش مادر و معلم در نوسان بود و درنهایت فهمید تخیل کودکان چیزی نیست که باید اصلاح شود، بلکه باید درک و ستایش گردد.
تصویرگریهای هنلن در ظاهر سادهاند، اما از نظر بیانی بسیار دقیق طراحی شدهاند. چهرهی دُری با چشمان بزرگ و موهای پریشان، ترکیبی از بینظمی و انرژی است. خطوط سیاه پررنگ و رنگهای محدود باعث میشود تمرکز بر احساسات چهره باقی بماند. در بسیاری از صحنهها، تخیل دُری با خطوط ابری و شکلهای مبهم وارد صفحه میشود و مرز میان واقعیت و خیال در تصویر نیز در هم میریزد.
در طراحی صفحات، هنلن از ریتم بصری استفاده میکند: گاه تصاویر در اندازهی کوچک و متوالی میآیند تا حرکت را القا کنند، گاه ناگهان یک تصویر بزرگ صفحه را پر میکند تا قدرت تخیل یا ترس دری را نشان دهد. این زبان تصویری بهخوبی مکمل روایت شفاهی است و کتاب را برای خوانندگان نوآموز جذابتر میسازد.
ابی هنلن در زمانی آثار خود را نوشت که جامعهی امریکا درگیر دغدغههای تربیتی تازهای بود: استفادهی بیشازحد از رسانههای دیجیتال، فشارهای تحصیلی زودهنگام و کاهش زمان بازی آزاد برای کودکان. بسیاری از والدین، به جای تشویق تخیل، در پی کنترل رفتار فرزندان بودند.
در چنین فضایی، دُری خیالباف بهنوعی اعتراض آرام تبدیل شد: اثری که از درون لبخند و بازی، پیام عمیقی دربارهی حق کودکان برای خیالپردازی و اشتباه کردن میدهد. هنلن با زبان طنز و صمیمیت، دربرابر روند کالایی شدن کودکی ایستاد و یادآور شد که رشد واقعی از درون بازی، خلاقیت و گفتوگوی صادقانه میجوشد، نه از آموزش و انضباط خشک.