در باب آزادی/ آزادی چه معنایی دارد؟
کتاب «در باب آزادی» نوشتهی تیموتی اسنایدر را انتشارات روزنه به چاپ رسانده است. اسنایدر در این اثر قصد دارد برخلاف بسیاری از آثارش که بر ظلم و فتنه تمرکز دارند، تصویری مثبت از آزادی ارائه دهد. او میخواهد نشان دهد که آزادی صرفاً کاهش موانع یا آزادی منفی نیست، بلکه مجموعهای از شرایط، ارزشها و روابط است که امکان تحققِ آزادی واقعی را میسر میکند.
اسنایدر در پیشگفتار کتاب میگوید که در سفرش به اوکراین در سال 2022، شاهد ویرانی، مقاومت و آرزوی آزادی بود و این تجربه او را بر آن داشت تا مفهوم آزادی را از نو بازبینی کند. نویسنده میان آنچه معمولاً بهعنوان آزادی در مکالمات عمومی پذیرفته شده و آنچه او آزادیِ واژگانیِ فعالتر و عمیقتر مینامد، که شامل توانایی انسان برای شکل دادن به زندگی خود در درون جامعه و در رابطه با دیگران است، تمایز میگذارد.
در مقدمه، اسنایدر به خاطرات کودکیاش در ایالت اوهایو در امریکا میپردازد ـ بهیادآوردن نواختن زنگ آزادی در مزرعهی خانوادگی در سال 1976، به مناسبت صدمین سالگرد استقلال ا مریکا ـ و در خلال آن تأمل میکند که خاطرهی آزادی ملی و نمادهایی مانند زنگ آزادی چگونه در ذهن او شکل گرفتهاند. او همچنین اشاره میکند که وقتی کودک بود نمیدانست که آن نمادها صرفاً برای برخی معنا داشتند و نه برای همه. این مقدمه، زمینهساز تأمل بر پیچیدگیهای مفهوم آزادی میشود.
تیموتی اسنایدر
هر فصل با روایتهایی کوتاه، تجربههای شخصی، تاریخ و تأملات فلسفی ترکیب شده است، بهگونهای که خواننده از بحث نظری به زندگی ملموس آدمها و چالشهای زمانه منتقل میشود (ترکیبی که اسنایدر در آثار دیگرش نیز به کار برده است).
اسنایدر خودمختاری را بنیادیترین پایهی آزادی میداند: یعنی توانایی تصمیمگیری دربارهی زندگی خودِ انسانی، براساس شناخت و احترام به خود و دیگران. البته خودمختاری بدون پرورش واقعی معنادار نیست. اسنایدر معتقد است که برای اینکه فرد بتواند انتخاب کند، باید فرصت رشد، خواندن، تجربه کردن و گفتوگو داشته باشد. این یعنی آزادی نیازمند شرایطی است که افراد در آن بتوانند به بلوغ فکری، اخلاقی و اجتماعی برسند ـ چیزی که آزادی منفی (فقط حذف محدودیتها) بهتنهایی تأمین نمیکند.
یکی از جنبههای کمتر متداول آزادی که اسنایدر بر آن تأکید میکند، امکان عمل به شکلی غیرقابل پیشبینی است: یعنی آزادی برای ابتکار، برای انتخابهای غیرمتعارف، برای تغییر، برای انحراف از الگوهای از پیش طراحی شده. این صورت آزادی واکنش به آن نوع نظمهایی است که افراد را به تابع قواعد تبدیل میکنند ـ چه قواعد دولتی، چه قواعد الگوریتمی، چه قواعد بازار و رسانهها. او هشدار میدهد که یکی از خطرات عصر دیجیتال و تکنولوژی کنونی این است که انسان به الگوریتم تبدیل شود: به موجودی قابلپیشبینی در الگوهای مصرف، اندیشه، ارتباط و رفتار. در چنین شرایطی، آزادی واقعاً فرصتی برای نوآوری و تغییر نیست، بلکه تبدیل به اطاعت از الگوریتم میشود.
اسنایدر بر ضرورت این نوع آزادی تأکید دارد که آدمها بتوانند خطا کنند، بتوانند تجربههای تازه داشته باشند و بتوانند مسیر زندگیشان را با خلاقیت شکل دهند. این همان آزادیای است که نمیخواهد مردم صرفاً پیشبینیپذیر باشند.
از نظر اسنایدر، آزادی واقعی به تحرک ـ اعم از جابهجایی مکانی، اجتماعی، فکری ـ وابسته است. اگر انسان نتواند در فضای جغرافیایی، فکری یا اجتماعی حرکت کند، یعنی محدود شده است. تحرک به فرد اجازه میدهد از چهارچوبهای بسته خارج شود، فرصتهای جدید بیابد، تجربههای تازه را بیازماید و زندگی خود را شکل دیگری دهد.
همچنین واقعیتمندی و همبستگی نیز از دیگر عناصر پایهای آزادیاند.
در «باب آزادی» کتابی است ویژه در زمانهی ما؛ زیرا بسیاری از مفاهیمی که برای اسنایدر حیاتیاند ـ حقیقت، رسانه، قدرت الگوریتمی، نابرابری، جنگ، بحران مشروعیت حکومتها، چالشهای دموکراسی ـ امروز در مرکز مباحث عمومی قرار دارند. او به ما یادآوری میکند که آزادی نه مفهومی ساده و شناور، بلکه مفهومی است که نیازمند کار، نهاد، اخلاق و تعهد جمعی است.
برای کسانی که به فلسفهی سیاسی، نظریهی دموکراسی، حقوق بشر یا جنبشهای مدنی علاقه دارند، این کتاب میتواند نقطهی شروعی برای بازاندیشی آزادی باشد ـ نه بهعنوان امری مطلق یا انتزاعی، بلکه بهعنوان پروژهای زنده، نقدپذیر و در معرض عمل.
قسمتی از کتاب در باب آزادی نوشتهی تیموتی اسنایدر:
هنگام تفکر دربارهی آزادی، ما تمایل داریم زمانِ میانِ تولد و بلوغ، یعنی دورهی شکلگیری زندگی را نادیده بگیریم. اولین شکل آزادی، یعنی خودفرمانی، نادیده گرفته میشود. با این کار، ما هیچ شانسی برای بررسیِ اینکه بدن نوزاد چیست و این لایب به چه تلاشها و سیاستهایی نیاز خواهد داشت، نداریم.
یک نوزاد به تغذیه، سرپناه و گرما نیاز خواهد داشت. یک نوزاد به دیگران، به تربیت و به آموزش نیاز خواهد داشت. لیوی، مورخ رومی آزادی را اینگونه تعریف کرد: «ایستادن بر پای خود، بدون وابستگی به ارادهی دیگری.» در مقطعی از منطقِ زندگی، این تعریف درست است ـ اما نه زمانی که در رحم یا بر سینهی مادر هستیم و از نظر جسمی قادر به ایستادن نیستیم. وقتی بسیار کم سنوسالیم، همهی ما به حُسنِ نیتِ شخصِ دیگری نیاز داریم تا اصلاً بتوانیم ایستادن را بیاموزیم. از آنجا که ما در زمان و رو به جلو زندگی میکنیم، نمیتوانیم آنچه را پیشتر به ما داده نشده، بعداً جبران کنیم.
ما در مقایسه با سایر پستانداران، توسعهنیافته به دنیا میآییم. سرهای بزرگ ما (بهخاطر مغزهای بزرگ ما) ایجاب میکند که زودتر از رحم خارج شویم، پیش از آنکه تقریباً قادر به انجام هیچ کاری باشیم؛ اما با گذشتِ زمان و دریافتِ توجه، بهویژه در ماهها و سالهای نخست، این مغزهای بزرگ میتوانند به ذهنهایی توانا بدل شوند.
در باب آزادی را محمدجواد آزادی مقدم ترجمه کرده و کتاب حاضر در 442 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.