#
#

خانه‌ی ابدی/ روبه‌‌رو شدن با گذشته

15 ساعت پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


رمان «خانه‌ی ابدی» نوشته‌ی ویلیام گِی را نشر چام به چاپ رسانده است. این رمان، نخستین اثر بلند ویلیام گی، نویسنده امریکایی است که با وجود انتشار دیرهنگامش در دهه‌ی 1990، حال‌وهوایی به‌شدت کلاسیک و ریشه‌دار در روح ادبیات جنوب ایالات متحده دارد؛ انگار از همان نسل نخست نویسندگان جنوب مثل فاکنر، کالدول یا مک‌کالرس جا مانده و حالا از دل خاک و گرد گذشته بیرون آمده تا یادآوری کند که ادبیات جنوب هرگز نمی‌میرد و هربار با صورتی تازه، اما با همان بوی زمین، خون، تباهی، عشق و تراژدی برمی‌گردد. ویلیام گی که زندگی‌اش را بیشتر در حاشیه‌ها، کارگری‌ها و سکوت روستایی گذرانده بود، در «خانه‌ی ابدی» موفق می‌شود جهانی بسازد که هم آشناست و هم غریب؛ جهانی که از یک‌سو ادامه‌ی سنت گوتیک جنوبی است و از سوی دیگر، با صدای شخصی و سبک تصویری و آهنگین خودش، مبدل به رمانی مستقل و تأثیرگذار می‌شود.
این رمان درباره‌ی جنوب است، اما نه جنوب معماری‌شده‌ی شهری یا جنوب سیاسی، بلکه جنوب پنهان در جنگل‌ها، کنار رودخانه‌ها، در بارهای مخروبه و خانه‌های چوبی پوسیده. این جنوب، جایی میان خاطره و کابوس واقع شده و شخصیت‌هایش به جای رؤیاهای بزرگ امریکایی با سرنوشت‌هایی گره خورده‌اند که مثل درختان کهنسال اطرافشان، ریشه در خاکی تاریک دارد. خانه‌ی ابدی در چنین فضایی روایت می‌شود و در مرکز آن داستانی قرار گرفته از جوانی که سرنوشتش به ریشه‌های پنهان خشونت، قدرت و حقیقت گره می‌خورد.

ویلیام گِی

داستان «خانه‌ی ابدی» در تنسی دهه‌ی 1940 می‌گذرد؛ دوره‌ای که امریکا درگیر جنگ جهانی دوم است، اما جنوبِ روستایی در شکل و شمایلی جداگانه به زندگی خود ادامه می‌دهد: مردمانش درگیر مناسبات داخلی، مبارزه با فقر، خشونت‌های خانگی و نوعی زندگی روزمره‌اند که با همان عناصر قدیمی «زمستان‌های سخت، تابستان‌های سنگین، کار طاقت‌فرسا، عرف‌های کهنه و بی‌رحمی زندگی تعریف می‌شود». ویلیام گی در نخستین رمانش نشان می‌دهد که با وجود تأخیر ورودش به عرصه‌ی ادبیات، با زیست‌جهان جنوب چنان یکی شده که می‌تواند طنین اصیل و سخت آن را با نثر شاعرانه و درعین‌حال خشن خود زنده کند.
ویلیام گی برخلاف برخی نویسندگان جنوب، که جهان را به شیوه‌ای تلخ و بن‌بست‌گونه نشان می‌دهند، در دل تاریکی رمان خود لحظه‌هایی از زیبایی، انسانیت و حتی امید ایجاد می‌کند. او نگاه عاشقانه به طبیعت دارد و محیط پیرامون را با واژگانی توصیف می‌کند که انگار از شعرهای امیلی دیکنسون یا والت ویتمن قرض گرفته شده‌اند. این درهم‌تنیدگی «زیبایی طبیعت» و «خشونت انسان» یکی از متمایزترین عناصر رمان است.
نویسنده با نثری که در عین زیبایی، بی‌رحم است، توانسته میان توصیف‌های شاعرانه‌ی طبیعت و صحنه‌های تیره‌ی انسانی تعادل ایجاد کند. او اغلب از جملات طولانی با ضرب‌آهنگ ملایم استفاده می‌کند، اما در لحظات بحرانی، جمله‌ها کوتاه و خشن می‌شوند. این تغییر ریتم باعث می‌شود که خواننده تجربه‌ای کاملاً تصویری و احساسی از رخدادها داشته باشد.

مثلاً توصیف غروب بر رودخانه، در یک صفحه چندین خط می‌شود و خواننده را در انبوهی از رنگ‌ها و بوها غوطه‌ور می‌کند؛ درحالی‌که یک صحنه‌ی درگیری یا تهدید، با چند جمله‌ی مختصر و کوبنده روایت می‌شود. این تقابل ساختاری، بازتاب همان دوگانگی زندگی در جنوبِ گی است.
«خانه‌ی ابدی» فقط اثری قابل‌احترام نیست؛ نمونه‌ای است از اینکه چگونه می‌توان سنت‌های ادبی قدیمی را با صدایی تازه بازآفرینی کرد. این رمان در عین وفاداری به سنت گوتیک جنوبی، از نظر زبانی شاعرانه‌تر، از نظر شخصیت‌پردازی انسانی‌تر و از نظر درون‌مایه عمیق‌تر است.
ویلیام گی در نخستین رمانش ثابت می‌کند که گاهی آرام‌ترین نویسندگان، بلندترین صداها را دارند و می‌توانند با داستانی که از دل زمین‌های روستایی می‌آید، قلب خواننده را برای همیشه تسخیر کنند.

خانه ی ابدی

خانه ی ابدی

چام
افزودن به سبد خرید 450,000 تومان


قسمتی از کتاب «خانه‌ی ابدی» نوشته‌ی ویلیام گِی:
سه تا بودند. سپیده‌دم آنجا بودند، از جاده بالا می‌آمدند یا صرفاً از دل مه پدید می‌آمدند، صدایی که خبر از آمدنشان می‌داد روشن و واضح بود و نیمه خنیایی و حال و هوایی پیش‌بینانه به آمدنشان می‌داد، گرچه فقط امبر رُز هاوینگتن آنجا بود که صدایشان را بشنود ببیندشان، رخشنده و مغرور و برازنده، در جاده پرسه می‌زدند و به یک صف رود را دنبال می‌کردند، می‌ایستادند تا شبدر ژاله‌پوشی را بخورند که پرپشت بر کناره‌ی رود روییده بود و پوزه در آب زلال سنگ‌آهکی می‌کردند، از بازتاب معوجشان سر بر می‌داشتند تا با دیده‌ی تحقیر به خانه خیره شوند، چشمانشان هنوز به وجود آن اقرار نمی‌کرد.
نعل‌های فولادی‌شان صدای پوکی بر پلمه‌سنگ می‌ساخت، می‌رفت به سوی مغاک، که تا آن وقتِ تابستان دو ماده گوساله را کشته بود. فقط هنگامی راه کج کردند که به جایی رسیدند که هاردین دوست داشت آن را باغش بنامد، چهار ردیف ذرت بی‌قواره، زرد و یک‌وَر از بادهای توفانی، لوبیاهای پریده‌رنگ، چروکیده و خشک، بر قیم سه‌پایه‌ی چوبینشان. چیزی آنجا نمی‌بالید جز کهنه‌واش و دودندان.
دختره رو به خانه فریاد زد: «توی باغ اسب هست.»
خانه‌ی ابدی را شاهین نعمتی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 289 صفحه‌ی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانه‌ی کتابفروشی‌ها شده است.

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید
کالاهای مرتبط