تأملاتی برای انسانهای فانی/ پذیرش محدودیتها و پرداختن به آنچه اهمیت دارد
کتاب «تأملاتی برای انسانهای فانی» نوشتهی الیور برکمن به همت انتشارات ترجمان علوم انسانی به چاپ رسیده است. این کتاب اثری است در ادامهی جهانبینی و فلسفهای که پیشتر در کتاب مشهور او، «چهار هزار هفته: مدیریت زمان برای فانیان» مطرح شد. در این کتاب، برکمن مخاطب را به تأملی روزانه دربارهی محدودیتهای انسانی، ناپایداری جهان و ارزشمندی زندگی فانی دعوت میکند. تأملاتی برای انسانهای فانی مجموعهای از مراقبههای کوتاه است که هرکدام بر بنیان فلسفهی اگزیستانسیالیستی، رواقیگری، بودیسم و روانشناسی معاصر نوشته شدهاند.
الیور برکمن در این کتاب میکوشد تا دغدغهی مرکزی عصر مدرن را با زبانی ساده اما ژرف مورد واکاوی قرار دهد: چگونه میتوان در دنیایی پر از اضطراب، حواسپرتی و سرعت، انسانی متأمل باقی ماند؟ چگونه میتوان در میانهی محدودیتها، یک زندگی رضایتبخش ساخت؟ پاسخ او نه در دستورالعملهای دقیق مدیریت زمان، بلکه در بازگشت به اندیشههای فلسفی و پذیرش مرزهای انسان بودن است.
درونمایهی اصلی کتابِ «تأملاتی برای انسانهای فانی» این است که ما انسانها بهطور بنیادی موجوداتی فانی، محدود و موقت هستیم؛ اما این محدودیت نهتنها نقص ما نیست، بستر شکلگیری معنا، انتخاب و آزادی واقعی است. درواقع، زندگی بهخاطر محدود بودن، ارزشمند است. اگر ما وقت نامحدودی داشتیم، انتخابهایمان بیمعنا میشدند. اگر میتوانستیم هر کاری را در هر زمان انجام دهیم، دیگر چیزی برای اولویت دادن وجود نداشت.
برکمن با لحنی آرام، بیادعا و گاه طنزآمیز، مخاطب را به پذیرش این حقیقت فرا میخواند. او از ما نمیخواهد که این وضعیت را اصلاح کنیم، بلکه برعکس، دعوت میکند که با آغوش باز آن را بپذیریم و با آن زندگی کنیم. در این مسیر مفاهیمی چون عدم قطعیت، کنترلناپذیری، مرگ، ترس از بیهودگی، فرسایش زمان و حتی بیمعنایی بهعنوان بخشهای جداییناپذیر زندگی بررسی میشوند.
اگرچه «تأملاتی برای انسانهای فانی» از نظر ساختاری شبیه کتابهایی است که برای هر روز سال تأمل یا جملاتی الهامبخش ارائه میدهند، اما محتوای آن عمیقتر و فلسفیتر است. هر مراقبه معمولاً بین 200 تا 300 کلمه است، اما در همین فضای اندک، نویسنده توانسته است نکتهای بنیادین را مطرح کند، اغلب با ارجاع به اندیشهورزانی چون سنکا، مارکوس اورلیوس، هایدگر، سیمون وی، یا حتی متفکران مدرن روانشناسی مثبتگرا و اگزیستانسیالیستی.
هر مراقبه مستقل است، اما اگر مخاطب آنها را بهصورت پیوسته بخواند، حس یک سفر فکری تدریجی را تجربه خواهد کرد؛ سفری که از اضطراب زمان آغاز میشود و به پذیرش ریشهای واقعیت ختم میگردد.
یکی از ویژگیهای ممتاز زبان آن است. برکمن نه واژگان پیچیدهی فلسفی به کار میبرد، نه سادهانگاری میکند. لحن او محاورهای، صمیمی و گاه طنزآمیز است؛ اما این سادگی، سطحی نیست. در پس هر جمله، درکی عمیق از فلسفه، روانشناسی و تجربهی زیسته وجود دارد.
او همچنین در استفاده از منابع فکری بسیار متنوع عمل میکند. از نویسندگان کلاسیک یونان و رم گرفته تا اگزیستانسیالیستهای قرن بیستم و حتی دانشمندان علوم شناختی معاصر. این ترکیب، به کتاب وجهی چندلایه و جهانوطنی داده است.
این کتاب نه راهحل میدهد و نه نسخه میپیچد، بلکه ما را با پرسشهایی اساسی تنها میگذارد و همین، نقطهی قوت آن است. خواندن این تأملات همچون قدم زدن در مه است. نمیدانی دقیقاً چه چیزی پیش روست، اما آهسته رفتن، نفس کشیدن و نگاه کردن را دوباره یاد میگیری.
در دنیایی که پر است از پیامهای انگیزشی اغراقشده، این کتاب همچون صدایی نجواگر، آرام اما صادقانه، در گوش ما زمزمه میکند: «تو فانی هستی، و این عالی است. به جای فرار، این را زندگی کن.»
تاملاتی برای انسان های فانی (28 درس برای پذیرش محدودیت ها و پرداختن به آنچه اهمیت دارد)
ترجمانقسمتی از کتاب تأملاتی برای انسانهای فانی:
به جای اینکه از خود بپرسیم برای انجام کاری که برایمان مهم است چطور انرژی و انگیزه و انضباط لازم را به دست آوریم، گاهی سؤال مفیدتر این است: از کجا معلوم از آنچه تصور میکردم آسانتر نباشد؟
ازقضا پرسیدن این سؤال از خود به این آسانیها نیست. حس تقلب به آدم دست میدهد؛ یا ممکن است حس کنیم نتیجهی کاری که با این رویکرد سراغش رفتهایم ارزش ندارد. پس جسارت میطلبد؛ به قول الیزابت گیلبرت باید «حاضر باشیم به آن اجازهی آسان بودن بدهیم.» قطعاً بسیاری از وظایف و موقعیتها به اندازهی کافی سخت و چهبسا عذابآورند. نمیخواهیم این واقعیت را انکار کنیم، فقط بدترش نکنیم؛ بهویژه کاری نکنیم که سخت بودن زندگی تبدیل شود به این قضاوت که دلیلش بیکفایتی ماست. تیم فریس، کارآفرین و سازندهی پادکست، سؤال را کمی متفاوت میپرسد: «اگر آسان بود چطور میشد؟» این سؤال تمرکز ما را به جزئیات معطوف میکند، به کارهایی که میتوانیم انجام دهیم؛ طبیعتاً قرار نیست بُعدی موازی را تصور کنیم که در آن وظیفه آسان است. میخواهیم به خود اجازهی پذیرش این امکان را بدهیم که شاید این یک مورد آسان باشد. جولیا راجرز هَمریک، نویسندهی عصر جدید، در کتابی به نام «انتخاب دنیای آسان» مینویسد قضیه بهآسانیِ تکرار یک شعار است: «من زندگی در دنیای آسانی را انتخاب میکنم که در آن همه کاری آسان است.» وقتی چالش مرعوبکنندهای پیش پایتان قرار میگیرد، تصمیم بگیرید آن را بهصورت موضوعی آسان تجربه کنید. میدانم این شبیه بدترین نوع انکار محدودیت انسانی است، انگار مثلاً میتوانیم به جهان هستی دستور دهیم با خواستههای ما همسو شود و بدین ترتیب، خواستهی خودمان را به کرسی بنشانیم؛ اما واقعیت این است که بهشدت مؤثر است، چون کارکردش بهصورت دستوری عارفانه به جهان هستی نیست، بلکه به ما یادآوری میکند که وقتی لزومی به گیروگور و تقلای ناخوشایند نیست، الکی خودمان به وجودشان نیاوریم.