عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.
بیوگرافی: فالک ریشتر
فالک ریشتر، سال 1969 در هامبورگ آلمان متولد شد. او در رشتههای فلسفه و کارگردانی تئاتر تحصیل کرده و امروزه یکی از مهمترین هنرمندان تئاتری نسل خود محسوب میشود. ریشتر علاوهبر بهصحنهبردن نمایشنامههای خود، تجربهی کارگردانی آثاری از شکسپیر، شیلر، برشت و نویسندگان معاصری چون هارولد پینتر، سارا کین، مارتین کریمپ و همچنین اپراهایی از چایکوفسکی و اشتراوس را در کارنامهاش دارد. بااینهمه شهرت جهانی او بیشتر بهخاطر نمایشنامههایش است که تاکنون به بیش از 25 زبان ترجمه شدهاند. ریشتر از سال 2000 در تئاتر شابونهی برلین فعالیت میکند. فالک ریشتر که میراثدار نمایشنامهنویسانی چون برتولت برشت و هاینر مولر است، همواره توجه ویژهای به وقایع روز و دگرگونیهای سیاسی و اجتماعی دارد. موضع ریشتر نسبت به موضوعاتی که به آنها میپردازد هرگز یک موضع بیطرفانه نیست. نگاه او دقیقاً در چهارچوب رویکردی انتقادی معنا مییابد. روح انتقادی آثار ریشتر آشکارا و بهشکلی بنیادین معطوف به مفهوم نئولیبرالیسم است. در آثار او نئولیبرالیسم بهمثابهی یک پروژهی سیاسی، اقتصادی و فرهنگی، کل مقتضیات جهان امروز را در گرو خود دارد و علت تمام سویههای منفی تأثیرگذار بر وضعیت انسان معاصر است. ریشتر در نمایشنامههایش با استفاده از فرمی قطعهوار که به گفتهی خودش متأثر از تجربههای یوتیوبگردی اوست، در پی بازنمایی تأثیرات سیستم نئولیبرال بر افکار، احساسات، زبان و بدن افراد است. کاراکترهای ریشتر افرادی تنها در جستوجوی عشق، ارتباط و تأیید هستند که دست آخر خود را در انزوای عاطفی یا جستوجویی بیانتها برای گزینههای بیشتر و بهتر مییابند. آنها افرادی هستند که از طریق اینترنت کار و عشقورزی میکنند و در سطحی جهانی به هم متصل میشوند، درعینحال به نظر میرسد که ریشه یا احساس تعلق خود را بهتمامی از دست دادهاند. دراینمیان نباید طنز گزندهی او را فراموش کرد که پوچی و اغلب مضحک بودن دنیای متمدن ما را در قرن بیستویکم آشکار میکند. در چنین بستری ریشتر تلاش میکند مفهوم هویت را فراتر از هنجارهای ملت، فرهنگ و جنسیت به پرسش بکشد. نکتهی مهمی که در ارتباط با نمایشنامههای ریشتر باید به آن اشاره کرد این است که آنها همیشه در فرایندی پژوهشمحور و در تعامل با بازیگران، رقصندگان، نوازندگان و ویدئوآرتیستهای همکارش شکل میگیرند، کسانی که در فرایند تولید اثر، داستانها و روایتهای شخصی خود را با ریشتر در میان میگذارند.
قسمتی از نمایشنامه اعتماد نوشتهی فالک ریشتر:
به من اعتماد کن، بله، میدونم که بهت خیانت کردم، اما دیگه این کار رو نمیکنم، جدی میگم، صادقانه میگم، از همین امشب، بعد از همهی اتفاقاتی که افتاد، تو دیگه میتونی به من اعتماد کنی، بله، میدونم که من سوییچ ماشین رو از روی میزِ کنارِ تختخوابت برداشتم و وقتی با فِرِد بودم ماشین رو به یه درخت کوبیدم و حالا هم حساب بانکیت خالیه، متأسفم، ولی از اونجایی که فِرِد آدم خیلی ولخرجیه، من کلی بدهی بالا آورده بودم، آخه این چند سال اخیر رابطه با تو خیلی کسلکننده شده بود و خب فِرِد یه جورایی، نمیدونم، خیلی متفاوت بود، یه جورایی خیلی قوی بود و کلی وقت آزاد داشت و موقعی هم که وقت نداشت، همیشه آلفردو یا دومنیک یا فرانسیسکو بودن و خب همهی اونها هم خیلی ولخرج بودن و همهشون هم ماشین میخواستن، واسه همین من ماشینهای تو رو بهشون دادم، یعنی سه تا از چهار تا رو، یکی هنوز باقی مونده بود، که اون رو هم امروز یه جایی توی مسیر رها کردم، مم، یا اینکه فروختمش، یادم نمیآد، به گمونم رهاش کردم چون ترافیک سنگینی بود اما، اما این اوضاع تغییر میکنه، صادقانه میگم، به من اعتماد کن، از فردا صبح یا نهایتاً از فردا ظهر همهچی عوض میشه، من جلوی خودم رو میگیرم و حواسم رو بیشتر جمع میکنم تا دیگه همچین اتفاقاتی نیفته، جدی میگم، بله میدونم که نباید با برادرت تیکوتاک میکردم، اما دیگه این اتفاق نمیافته، نه، نه با برادرت و نه با پدرت و ممم، اینکه تو هم مریضی گرفتی و اینکه کامپیوترت هم یه جورایی، خب، چطور بگم، ازبینرفته، واقعاً از بابتش متأسفم، اما از فردا ظهر یا نهایتاً از پسفردا عصر، این اتفاق دیگه تکرار نمیشه، من تغییر کردم، صادقانه میگم، من واقعاً تغییر کردم ، خب، حداقل اینکه میخوام تغییر کنم، واقعاً میخوام تغییر کنم، عزیزم، ممم، میتونی یه مقدار پول به من قرض بدی، خب، شاید چهار میلیارد یا یه چیزی در همین حدود، بهت برمیگردونم، در غیر اینصورت نمیتونم زندگی کنم، اینبار مثِ دفعهی قبل نمیشه که مست شدم و پنج میلیارد رو ریختم توی مستراح و آب رو با فشار روش گرفتم، صادقانه میگم، من تغییر کردم، اخیراً داشتم فکر میکردم و به این نتیجه رسیدم که رفتارم واقعاً بد بوده و بابتش متأسفم، خب، ممم، فقط اینکه من میخوام به یه سفر کوتاهِ ممم سه هفتهای برم با تیم و ممم میکائیل اما بعدش، بعدش من، همونطور که گفتم، از بعدازظهر دوشنبهی سه هفتهی دیگه به یه آدم کاملاً جدید تبدیل میشم و همهچی عوض میشه و من از هر دو نفرمون بهتر مراقبت میکنم چون میخوام تو در کنار من خوشحال باشی، راضی باشی و به من اعتماد کنی، تو باید بتونی دوباره به من اعتماد کنی، این برای من مهمه چون تو نمیتونی بدون اعتماد زندگی کنی.