
به درد بخور باش / هفت ابزار برای زندگی به روایت آرنولد شوارتزنگر
کتاب «به درد بخور باش» نوشتهی آرنولد شوارتزنگر به همت نشر اندیشه مولانا به چاپ رسیده است. بزرگترین بدنساز جهان، پردرآمدترین ستارهی سینمای جهان و رهبر ششمین اقتصاد بزرگ جهان اینکه هر سه این عبارتها توصیفِ یک شخص باشد، به نظر میرسد یک شوخی است، اما شوخیای در کار نیست. این آرنولد شوارتزنگر است و این اتفاق تصادفی نیفتاده است.
این موفقیتها در نتیجهی چشمانداز روشن، تفکر بزرگ، سختکوشی، ارتباط مستقیم، حل مسائل به شکل انعطافپذیر، کنجکاوی با ذهن باز و تعهد به انجام دادن امور گوناگون است.
کتابِ «به درد بخور باش» که با قلم منحصربهفرد، صریح و قدرتمند او نوشته شده است، خواننده را به یک تورِ الهامبخش از طریق ابزار آرنولد برای یک زندگی معنادار میبرد. او در این کتاب، به ما نشان میدهد که چگونه آن ابزارها را در خدمت هر آیندهای که میتوانیم برای خود آرزو کنیم، به کار ببریم. او بینشهای خود را با مثالهایی از موفقیتهای متحولکنندهی زندگی و شکستهای تهدیدکنندهی زندگی بهطور یکسان همراه میکند. موقعیتها و مثالهایی که بعضی از آنها برای اولینبار در این کتاب بیان میشوند.
آرنولد معتقد است: هیچکس قرار نیست شما را نجات دهد؛ شما فقط خودتان را دارید. اما خبر خوب این است که شما تمام چیزی هستید که نیاز دارید.
آرنولد آلویس شوارتزنگر بدنساز، بازیگر، تاجر و سیاستمدار اتریشی ـ امریکایی است و سیوهشتمین فرماندار ایالت کالیفرنیا بوده است. آرنولد نماد فیلم اکشن هالیوودی است که به شهرت جهانی دست یافت. او در دوران بدنسازیاش به «بلوط اتریشی»، در دوران بازیگریاش به «آرنولد استرانگ» و اخیراً به لقب «فرمانده» ملقب شده است.
شوارتزنگر نوشتن این کتاب را با چشماندازی روشن شروع میکند و با ایجاد اهداف کوچک و تکمیل آنها ادامه میدهد: روزبهروز، هفتهبههفته، ماهبهماه، سالبهسال. این روند هرگز به پایان نمیرسد؛ زیرا زندگی یک سفر مداوم رشد است.
او در جایی میگوید: «من آموختم که تنها محدودیتهایی که واقعاً وجود دارند، در ذهن ما هستند.» کودکیِ خشن او روحیهاش را نشکست، بلکه به او کمک کرد تا با اشتیاق، اهداف خود را پیدا کند. او به جای اینکه رویکردی منفی داشته باشد و دوروبر را مقصر بداند، راه بالاتر را انتخاب کرد و خالقِ خود شد.
سفر زندگی شوارتزنگر واقعاً شگفتانگیز است. نحوۀ پیشرفت او، اخلاق عالی و انگیزۀ خارقالعادهاش برای رسیدن به موفقیتهای غیرقابل تصور خواندنی هستند. مواردی که چکیدهی آنها در کتابی آمده که در نقد بخش ادبی گاردین نمرهی بسیار خوبی دریافت کرده است.
قسمتی از کتاب به درد بخور باش نوشتهی آرنولد شوارتزنگر:
آیا جیمز کامرون با توانایی زیادش و میل شدیدی که به موفقیت داشت، توانست فیلم تایتانیک و سپس فیلم آواتار را تا این میزان به موفقیت برساند؟ شاید؛ اما من مطمئنم حتی اگر موفق نمیشد، باز هم همانطور که قبلاً توضیح دادم با سایر همکارانش تفاوت داشت.
کار ما فقط این نیست که دنبال هدفهایمان بدویم. باید بتوانیم هدفمان را بسازیم و آن را محقق کنیم. فرقی نمیکند هدفمان چقدر بزرگتر یا کوچکتر از اهداف دیگران باشد.
اگر در خانوادهتان اولین عضوی که به دانشگاه رفته است شمایید، با خوشگذرانی و وقتکشی عمرتان را تلف نکنید تا دستآخر فقط با تکهای کاغذ در دست از دانشگاه فارغالتحصیل شوید، به این فکر کنید چیزی یاد بگیرید که زندگیتان را تغییر دهد. رؤیایتان باید این باشد که چطور اوضاع خودتان را بهتر کنید. به این فکر کنید که چطور در فهرست افراد مورد توجه معاون دانشگاه قرار بگیرید، نه اینکه فقط مدرک بگیرید و از دانشگاه بیرون بیایید.
اگر میخواهید پلیس شوید، فقط به کارت شناسایی پلیس و مستمری ماهانهی آن فکر نکنید. به نشانهای افتخاری که پلیسها میگیرند فکر کنید. هدفتان این باشد که بهخاطر مردم کارهای خوب انجام دهید و الگوی دیگران باشید.
اگر میخواهید برقکار یا مکانیک ماشین شوید، فقط به این فکر نکنید که مغازهای افتتاح کنید و به مدرسهی کسبوکار بروید و دوران کارآموزی خود را با بیهودگی تلف کنید. سعی کنید واقعاً آن حرفه را بیاموزید و تلاش کنید در آن مهارت پیدا کنید تا یکی از داراییهای جامعه شوید.
اگر بزرگترین آرزویتان این است که بچه داشته باشید، فکر نکنید تنها وظیفهتان این است که هزینههای زندگی بچههایتان را تأمین کنید. باید سعی کنید الگوی ممتازی شوید، کسی که بچههای سالم و خوبی برای جامعه تربیت میکند که دست به کارهای بزرگ میزنند.
حرفی که میخواهم برنم این است که دست به هر کاری میخواهید بزنید واقعاً از دل و جان باشد. نهفقط به این دلیل که با این کار، موفقیتتان را تضمین میکنید، بله اگر این کار را نکنید به احتمال قوی شکستتان را تضمین میکنید. دراینصورت فقط شما نیستید که آسیب میبینید.
حتماً آن ضربالمثل انگیزشی را شنیدهاید که میگوید به سمت ماه شلیک کنید تا اگر تیرتان به هدف نخورد، دستکم به ستارهها بخورد! کسی که این ضربالمثل را ساخته به احتمال قوی در مورد نجوم چیزی نمیدانسته است؛ ولی مهم این نیست. مهم منظوری است که از این ضربالمثل داشته و میگوید اگر در زندگی هدف بزرگی را برای خود تعیین کنید و تمام تلاشتان را بکنید، حتی اگر موفق نشدید اشکالی ندارد، چون بازهم نتیجهی چشمگیری به دست آوردهاید. همینکه فارغالتحصیل شوید، پلیس شوید، مکانیک شوید یا صاحب فرزند شوید، خود نتیجهی مهمی است.
ولی این ضربالمثل طرف دیگری هم دارد که شاید از طرف اول مهمتر باشد. اگر فقط به اهداف کوچک فکر کنید و برای تحقق آنها تلاش کنید، هدفهای بزرگ خودبهخود از دسترستان دور میشوند، چون دیگر انگیزه ندارید که هر کاری لازم است برای تحقق هدفتان انجام دهید و روی تمام چیزهای کوچک و بزرگی که وضعیت را تغییر میدهند یکبهیک تمرکز کنید.