الیف شافاک: به‌عنوان یک نویسنده در ترکیه، ممکن است مورد حمله قرار بگیرید، محاکمه شوید یا حتی زندانی شوید

1 سال پیش زمان مطالعه 4 دقیقه

 

رمان‌نویس ترکیه‌ای الیف شافاک، در گفت‌وگو با گاردین از تجربه‌ی «سوررئال» تحت تعقیب قرارگرفتن به‌خاطر آثار داستانی‌اش، تبعید داوطلبانه از سرزمین مادری‌اش و... می‌گوید.

در کتابخانه‌ی شافاک در لندن با هم به گفت‌وگو می‌نشینیم، جایی که کتاب‌های هر ژانری در قفسه‌های بزرگی قرار دارند و هرکتابی که از قفسه بیرون می‌آید، روی میز بزرگی با روکش چرمی قرار می‌گیرد که در زیر آن یک سگ سفید کوچک به نام رومئو در حال بازی کردن است. شافاک می‌گوید: «من برای هر اثر در یک حجم دیوانه‌واری تحقیق می‌کنم. می‌دانید من برای مدت طولانی در دانشگاه در رشته‌های علوم سیاسی، زنان و مطالعات فرهنگی تحصیل کرده‌ام. پُل میان آن‌ها و دانشِ میان‌رشته‌ای چیزی است که من واقعاً آن را ارزشمند می‌دانم. من عاشق رمان‌هایی هستم که پر از ایده‌ها، کثرت‌ها، ظرافت‌ها و لایه‌ها هستند. چنین آثاری واقعاً با قلب من صحبت می‌کنند.»

وقتی همدیگر را می‌بینیم، پایان ترم مدرسه است و هر دو فرزند نوجوان شافاک درحالی‌که امتحانات مهم را تمام کرده‌اند، با هم کشمکش دارند! البته که هاله‌ای از آرامش، خانواده و همچنین از خود شافاک می‌تراود. او با لیوان‌های چای و تکه‌های بزرگ کیک خانگی می‌نشیند تا ناراحتی‌اش را درباره‌ی وضعیت جهان و اعتقادش به اینکه رمان یکی از آخرین فضاهای دموکراتیک آن است توضیح دهد.

شافاک تاکنون سه سخنرانی تد ارائه کرده است. در روزنامه ستون‌نویسی کرده و به‌طورمنظم برای 1.6 میلیون دنبال‌کننده‌ی خود در پلتفرم ایکس (توییتر سابق) پست‌هایش را بروزرسانی کرده است.

اما رمان نقشی محوری در تفکرات او دارد: «از بسیاری جهات، فکر می‌کنم که داستان، پادرزهر زمان‌های فریز‌شده و درهم‌شکسته‌ی ماست. فضای رمان جایی است که هنوز می‌توانیم مکالمات ظریفی داشته باشیم، افکار متعددی را به‌طور همزمان داشته باشیم، مسائل دشوار را باز کنیم و با آرامش تفکر کنیم. همچنین رمان فضایی است که ما را وامی‌دارد کمی آهسته فکر کنیم؛ زیرا ما همیشه در قضاوت عجله داریم. تلاش برای قرار دادنِ خود به جای شخص دیگری، برای تبدیل‌ شدن به آن فرد برای چند ساعت یا چند روز. من فکر می‌کنم این یک تمرین بسیار خوب و فروتنانه برای روح است.»

علاقه‌مند به آمیختن شرق و غرب هستم. شافاک می‌گوید: «می‌خواهم داستان‌هایم پل‌ساز باشد اما قلبم همیشه به سمت انسان‌های حاشیه‌ای می‌رود ـ به سراغ افرادی که داستان‌هایشان را نمی‌شنویم و حقایقی که پاک شده‌اند. از برخی جهات این سفرِ خودِ من است. تکامل زندگی ما شیوه‌ی خاص خود را دارد. هیچ‌کدام از ما در یک جعبه قرار نداریم، اما من چندگانگی دارم.»

شافاک سال‌های اولیه‌ی زندگی‌اش را در پیِ جدایی والدینش با مادربزرگش گذراند. در آن هنگام پدر فیلسوفش ناپدید شد و مادرش برای گرفتن مدرک تحصیلی خود به دانشگاهی برگشت که در پیِ ازدواج آن را ترک کرده بود.

شافاک در هشت سالگی شروع به نوشتن خاطرات کرد. «اما زندگی واقعی آن‌قدر کسل‌کننده بود که تقریباً چیزی برای گفتن نداشتم، بنابراین شروع کردم به نوشتن درباره‌ی افرادی که وجود نداشتند و چیزهایی که اتفاق نیفتاده بودند. این یک سفر بسیار سریع، از خاطرات به داستان‌های کوتاه بود و از آن لحظه به بعد، من همیشه به نوشتن ادامه دادم.

این نویسنده سال‌ها بعد، پس از انتشار رمان‌های اولیه‌اش به زبان ترکی، تصمیم گرفت به‌طور کامل به زبان انگلیسی روی بیاورد: «زیرا رمان‌نویس بودن در ترکیه واقعاً سخت است و زن‌ بودن حتی سخت‌تر. هرچیزی که می‌گویید، هرچیزی که می‌نویسید، می‌تواند مورد حمله یا سوءبرداشت قرار گیرد. شما می‌توانید محاکمه، تبعید یا حتی زندانی شوید. نوشتن به زبانی دیگر یک فاصله‌ی شناختی را به من داد تا بتوانم از نزدیک به سرزمین زادگاهم نگاه کنم.»

دومین رمانی که او به انگلیسی منتشر کرد «حرامزاده استانبول» است که به نسل‌کشی ارامنه در سال 1915 می‌پردازد، رخداد دراماتیکی که دولت ترکیه هنوز آن را به رسمیت نمی‌شناسد. این اثر نامزد جایزه‌ی زنان نویسنده در بریتانیا شد، اما در خودِ ترکیه به‌دلیل متفاوتی شهرت پیدا کرد؛ جایی که او به‌دلیل «توهین به ترکی‌ بودن» تحت تعقیب قرار گرفت. اگرچه او بعداً به درخواست دادستان تبرئه‌ی موقت شد. همچنین شافاک برای رمان قبلی‌اش به نام «نگاه» بازجویی شد. هیچ‌یک از این پرونده‌ها حل نشده است و در نتیجه او اکنون به تبعید داوطلبانه از وطن خود تن داده است.        

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید