از صفحه تا پرده؛ رازهای پنهان رمان‌هایی که هالیوود عاشق اقتباس‌شان است

3 ماه پیش زمان مطالعه 5 دقیقه


اقتباس از آثار ادبی همیشه جایگاه ویژه‌ای در جهان هنر هفتم داشته است. بسیاری از فیلم‌های به‌یادماندنی، زندگی خود را از دل صفحات رمان‌ها آغاز کرده‌اند؛ آثاری مانند «پدرخوانده»، «ارباب حلقه‌ها»، «غرور و تعصب» و... اما آیا همۀ رمان‌ها شانس راه‌یابی به پرده‌ی نقره‌ای را دارند؟ بی‌تردید نه. پس چه ویژگی‌هایی یک رمان را به گزینه‌ای مناسب برای اقتباس سینمایی تبدیل می‌کند؟ پاسخ به این پرسش، ما را به درون جهان داستان‌پردازی، ساختار دراماتیک، فضاپردازی، شخصیت‌پردازی و حتی مناسبات صنعت فیلم می‌برد.
یکی از نخستین ویژگی‌های یک رمان قابل اقتباس، برخورداری از داستانی منسجم، پرکشش و دراماتیک است. سینما، برخلاف ادبیات، مجالی محدود برای روایت دارد و نیازمند ساختار داستانی‌ای است که بتواند در زمان مشخص، تماشاگر را با خود همراه کند. رمان‌هایی که از ساختار کلاسیک سه پرده‌ای بهره می‌برند ـ مقدمه‌ای قدرتمند، نقطه عطفی جذاب و پایانی تکان‌دهنده ـ بیشتر مورد توجه فیلمسازان قرار می‌گیرند.

 


داستان‌هایی که تعلیق را خوب می‌شناسند، همواره در سینما برگ برنده دارند. رمان‌های جنایی، تریلر و معمایی مانند آثار آگاتا کریستی یا گیلین فلین به‌خاطر توانایی در ایجاد تعلیق و بازی با ذهن مخاطب، پتانسیل بالایی برای تبدیل شدن به فیلم دارند. روایت‌های خطی اما پرجاذبه، با رویدادهایی که به‌تدریج شدت می‌گیرند، می‌توانند ستون فقرات یک فیلمنامه را شکل دهند.
در کنار این، پایان‌بندی نیز اهمیتی حیاتی دارد. پایان‌های باز، چندلایه یا غافلگیرکننده اگر به‌درستی پردازش شده باشند، تأثیر عمیقی در اقتباس خواهند داشت. فیلم‌ها عاشق داستان‌هایی هستند که در لحظه‌ی آخر ضربه‌ای احساسی یا فکری به تماشاگر وارد کنند. این ویژگی به‌خوبی در اقتباس‌های موفق مانند حس ششم یا شاتر آیلند دیده می‌شود که هر دو از رمان‌های منبع خود بهره فراوان برده‌اند.
شخصیت‌پردازی یکی از ارکان اساسی در رمان‌هایی است که قابلیت اقتباس دارند. فیلم به چهره، حرکت، نگاه و بیان نیاز دارد؛ بنابراین شخصیت‌های چندبُعدی و دارای رشد درونی، بیشتر مورد علاقه فیلم‌سازان هستند. قهرمانانی که با تضادهای درونی، ضعف‌ها و انتخاب‌های سخت روبه‌رو می‌شوند، دراماتیک‌ترین لحظات را خلق می‌کنند.

 

 

شخصیت‌هایی مانند هری پاتر، الیزابت بنت یا مایکل کورلئونه نه‌تنها در دنیای ادبیات که بر پرده نیز جان گرفته‌اند. این شخصیت‌ها ویژگی‌هایی دارند که در ذهن مخاطب باقی می‌مانند: باورپذیری، تحول و ارتباط‌پذیری. سینما به قهرمانانی نیاز دارد که مخاطب بتواند درگیر احساسات آن‌ها شود.
همچنین حضور ضدقهرمانان کاریزماتیک، همان‌قدر که در ادبیات جذاب است، در سینما می‌تواند اثربخش باشد. شخصیت‌هایی مانند هانیبال لکتر یا جوکر نشان داده‌اند که پیچیدگی روان‌شناختی و انگیزه‌های مبهم، جذابیت بیشتری به فیلم‌ها می‌دهند. رمان‌هایی که به این نوع شخصیت‌ها با ظرافت پرداخته‌اند، اغلب به فیلم‌هایی تبدیل می‌شوند که در تاریخ ماندگار می‌شوند. 
یکی دیگر از دلایل اصلی اقتباس سینمایی، توانایی رمان در خلق جهان‌هایی منحصربه‌فرد و بصری است. سینما هنری تصویری است و نیاز دارد که جهان داستان قابل تجسم باشد. بنابراین رمان‌هایی که فضاها و محیط‌های خاص را به‌خوبی توصیف می‌کنند، مزیت بزرگی دارند.
فراتر از داستان و شخصیت، فیلم‌ها به مضممون نیز می‌اندیشند. سینما وقتی با تماشاگر ارتباط عمیق برقرار می‌کند که به دغدغه‌های انسانی، پرسش‌های اخلاقی و تنش‌های اجتماعی بپردازد. رمان‌هایی که حامل مضامین جهانی هستند ـ مانند عدالت، قدرت، عشق، مرگ، خانواده، مهاجرت، هویت ـ دروازه‌ای برای تعامل با مخاطبان وسیع‌تر باز می‌کنند.
برای مثال، رمان «زندگی پی»، اثر یان مارتل، با بهره‌گیری از تم بقا، ایمان و واقعیت ذهنی، توانست به فیلمی تبدیل شود که نه‌تنها دیدنی، بلکه اندیشمندانه نیز باشد. یا رمان «خاطرات یک گیشا» با کاوش در موضوعات هویت، رنج زنانه و سنت، به فیلمی با بار فرهنگی غنی تبدیل شد.

 

 

هرچند سینما هنری خلاقانه است، اما درعین‌حال صنعتی پرهزینه نیز هست. بنابراین جنبه‌های بازاری یک رمان نیز نقش مهمی در احتمال اقتباس آن دارد. آثاری که پیش‌تر به موفقیت تجاری دست یافته‌اند، به‌راحتی اعتماد تهیه‌کنندگان را جلب می‌کنند. یک رمان پرفروش با جامعه‌ی هواداری پرشور، تضمین مخاطب برای فیلم محسوب می‌شود.
نکته‌ای که نباید از آن غافل شد، نقش خلاقیت در فرآیند اقتباس است. برخی از رمان‌ها تنها الهام‌بخش فیلم هستند و فیلم‌ساز مسیر تازه‌ای برای روایت می‌گشاید. گاهی اوقات فقط یک شخصیت یا یک صحنه از رمان برداشته می‌شود و باقی فیلم، بازآفرینی نویسنده و کارگردان است.
وفاداری کامل به رمان همیشه ممکن یا مطلوب نیست. اقتباس موفق آن نیست که صرفاً تمام جزئیات را بازسازی کند، بلکه آن است که جوهره داستان، پیام مرکزی و روح شخصیت‌ها را به زبان سینما ترجمه کند. در این میان، خلاقیت در فیلمنامه‌نویسی، طراحی صحنه و کارگردانی نقش کلیدی دارند.
فیلم «بلید رانر» که اقتباسی از رمان فیلیپ کی. دیک است، یکی از بهترین نمونه‌های بازآفرینی آزاد در سینماست. یا فیلم «باشگاه مشت‌زنی» که توانست با تفسیر تصویری خاص خود، از مرزهای رمان فراتر رود و تبدیل به اثری مستقل شود.
در پایان می‌توان گفت که رمان‌هایی به سینما راه می‌یابند که داستانی پرکشش، شخصیت‌هایی پیچیده، جهان‌سازی چشمگیر، تم‌هایی انسانی و جذابیت بازاری داشته باشند؛ اما همه‌ی این‌ها درنهایت باید به کمک ذهنی خلاق به تصویر کشیده شوند. اقتباس، نه تقلید از ادبیات، بلکه گفت‌وگوی آن با زبان سینماست؛ گفت‌وگویی که گاه نتیجه‌اش شاهکارهایی جاودانه می‌شود.   

 

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید