آلفرد هیچکاک/ وقتی از هیچکاک حرف میزنیم، از چه کسی حرف میزنیم؟
کتابِ «آلفرد هیچکاک» از مجموعهی «کی؟چی؟کجا؟» را انتشارات فنی ایران (کتابهای نردبان) به چاپ رسانده است. این کتاب، نوشتهی پَم پولاک و مگ بلویسو و با تصویرگری جاناتان مور، یکی از عناوین مجموعهی محبوب «کی؟چی؟کجا؟» است که بهصورت ساده و قابلفهم برای نوجوانان و علاقهمندان به زندگینامههای تصویری نوشته شده و در آن به زندگی و آثار آلفرد هیچکاک، یکی از برجستهترین کارگردانان تاریخ سینما پرداخته میشود.
این کتاب، کوششی است برای معرفی جامع و جذاب شخصیت پیچیده و کاریزماتیک آلفرد هیچکاک، کارگردانی که به «استاد تعلیق» شهرت دارد و بهواسطهی سبک خاص خود، تأثیر عمیقی بر دنیای سینما گذاشت. این کتاب با زبانی ساده اما با اتکا به پژوهش دقیق، از دوران کودکی تا پایان زندگی هیچکاک را روایت میکند و به بررسی مهمترین آثار و نوآوریهای او میپردازد.
آلفرد هیچکاک
هیچکاک در سال 1899، در شرق لندن به دنیا آمد. خانوادهای کاتولیک و نسبتاً سختگیر داشت. کتاب با جزئیاتی قابللمس، به دوران کودکی او میپردازد و نشان میدهد که چگونه تجربههای اولیه زندگیاش ـ ازجمله انزوا، ترس از تنبیه، و وسواس به نظم ـ در شخصیت بزرگسالی و سبک فیلمسازیاش اثر گذاشتند.
یکی از خاطرات تأثیرگذار دوران کودکی او، زمانی بود که پدرش برای تنبیه او را نزد پلیس برد تا یک شب را در سلول زندان بگذراند. این تجربه، چنان اثری عمیق در روان او گذاشت که تم موضوعی «بیگناه در مظان اتهام» بعدها در بسیاری از فیلمهایش دیده شد.
هیچکاک از همان نوجوانی به نقاشی، طراحی و نویسندگی علاقهمند بود. او با کار در یک شرکت تبلیغاتی وارد دنیای تصویر شد و سپس بهعنوان طراح میاننویسهای فیلمهای صامت وارد صنعت سینما گردید. کتاب بادقت مسیر تدریجی پیشرفت هیچکاک را، از طراح به کارگردان، دنبال و به اهمیت بصری بودن در آثار اولیهاش اشاره میکند.
بخش مهمی از کتاب به معرفی مؤلفههای سبکی هیچکاک اختصاص دارد. پم پولاک با مثالهایی مشخص، این عناصر را معرفی میکند:
تعلیق: هیچکاک به جای ترساندن ناگهانی، تنش تدریجی ایجاد میکرد. او باور داشت که اگر مخاطب بداند یک بمب زیر میز است اما شخصیتها ندانند، ترس واقعی اتفاق میافتد.
شخصیتهای بیگناه متهم: این تم در بسیاری از آثار او دیده میشود. مثلاً در «شمال از شمال غربی» یا «مرد عوضی».
کاراکترهای زن قوی و مرموز: اغلب با بازیگری چون گریس کلی یا تیپی هدرن، شخصیتهایی خلق میکرد که در عین زیبایی، هوش و نوعی رازآلودگی با خود داشتند.
استفاده از مکان بهعنوان شخصیت: قطاری در حرکت، خانهای قدیمی یا دوش حمام در روانی، فقط پسزمینه نبودند بلکه بخشی از روایت بودند.
کمدی در میان ترس: هیچکاک در بسیاری از فیلمهایش، حتی در وحشتناکترین صحنهها، طنزی زیرپوستی را نیز وارد میکرد که به سبک خاص او بدل شد.
نویسنده فقط به آثار هنری نمیپردازد، بلکه سعی دارد تصویر شخصیتی دقیق از هیچکاک به دست دهد. او انسانی وسواسی، پرکار و بسیار دقیق بود. درعینحال رفتارهایی داشت که در دنیای امروز ممکن است مورد نقد قرار گیرد؛ بهویژه در برخورد با برخی بازیگران زن مانند تیپی هدرن. کتاب تلاش میکند به شیوهای بیطرفانه این جنبههای تیرهتر را نیز با زبان مناسب برای نوجوانان مطرح کند.
همچنین اشاره میکند که هیچکاک با وجود اینکه خودش هیچگاه اسکار بهترین کارگردانی را نبرد، اما تأثیری شگرف بر سینمای جهان داشت و بسیاری از فیلمسازان بزرگ از جمله استیون اسپیلبرگ، برایان دی پالما و کریستوفر نولان خود را شاگرد او میدانند.
کتاب به اختصار سالهای پایانی زندگی هیچکاک را نیز پوشش میدهد. آخرین فیلمهای او همچون «جنون» و «توطئه خانوادگی» هرچند موفقیت کمتری نسبت به آثار قبلیاش داشتند، اما باز هم نشاندهندهی تسلط او بر زبان سینما بودند.
او در سال 1980، جایزهی اسکار افتخاری دریافت کرد و در سال 1980، درگذشت. نویسنده از واژه «جاودانگی» استفاده میکند تا توصیف کند چگونه هیچکاک، حتی سالها پس از مرگش، همچنان با فیلمهایش زندگی میکند.
قسمتی از کتاب آلفرد هیچکاک از مجموعهی کی؟ چی؟ کجا؟:
ویلیام، پدر آلفرد، ساعتهای طولانی در میوهفروشی کار میکرد. او مشکل تنفسی داشت و بعدها کلیههایش هم دچار مشکل شدند. وقتی آلفرد فقط پانزده سال داشت، پدرش از دنیا رفت. برادرش، که او هم ویلیام نام داشت، دیگر در آن خانه زندگی نمیکرد و خواهرش هم ازدواج کرده بود. آلفرد ترک تحصیل کرد تا دنبال کار برود و برای گذران زندگی خود و مادرش پول دربیاورد. آلفرد در کلاسهای عکاسی و نقاشی دانشگاه لندن هم شرکت میکرد. در همین دوران خواندن نشریههای سینمایی را هم شروع کرد.
اینها مجلههای طرفداران ستارههای جنجالی سینما نبودند، بلکه نشریههای فنی بودند که نحوهی ساخت فیلم را شرح میدادند. هیچکاک فیلمهای امریکایی را به فیلمهای انگلیسی ترجیح میداد. در فیلمهای امریکایی از نورپردازی از پشت استفاده میشد ـ یعنی چراغها را پشت بازیگران قرار میدادند ـ در نتیجه به نظر میرسید بازیگران بیرون از زمینه ایستادهاند. در فیلمهای انگلیسی همهچیز تخت و مسطح به نظر میرسید. نورپردازی با آنچه هیچکاک در کودکی روی صحنهی تئاتر دیده بود، تفاوت چندانی نداشت.
در سال 1920، شرکت فیلمسازی پارامونت که امریکایی بود، اعلام کرد در حال ساختن استودیویی در لندن است که فِیمِس پِلِیزر ـ لَسکی نام دارد. آلفرد به دفتر استودیو رفت و بعضی از طراحیهای خود را به آنها نشان داد. به او شغلی برای طراحی لوحهی عنوان فیلم دادند.
آلفرد هیچکاک را محمدرضا افضلی ترجمه کرده و کتاب حاضر در 112 صفحهی رقعی و با جلد نرم چاپ و روانهی کتابفروشیها شده است.