مراقب افکارت باش (موفقیت از افکار تو آغاز می شود)
(روانشناسی انگیزش،هدف و هدف گزینی،ابراز وجود،نیت گرایی)
موجود
ناشر | ذهن آویز |
---|---|
مولف | مایکل هایت،مگان هایت میلر |
مترجم | الهام شیخی ابومسعودی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 224 |
شابک | 9786001185304 |
تاریخ ورود | 1402/07/10 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 215 |
کد کالا | 126910 |
قیمت پشت جلد | 2,200,000﷼ |
قیمت برای شما
2,200,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
ما باید به مغزهایمان توجه کنیم. آنها ناخودآگاه رویدادهای اطراف ما را به داستانهای معناداری تبدیل میکنند که از تفکر ما و چگونگی زندگیمان خبر میدهند؛ اما مشکل اینجاست که داستانهایی که ذهن ما بهعنوان حقیقت به خورد ما میدهد همیشه هم درست نیستند. بدتر از آن، این داستانها به باورهای نادرستی دربارهی دیگران، جهان و خودمان تبدیل میشوند و ما را از پتانسیل واقعی خود باز میدارند؛ اما آنچه مهم است این است که ما میتوانیم افکارمان را تحتکنترل خود درآوریم، راهحلهای خلاقانهای کشف کنیم و نتایج خارقالعادهای را نیز در زندگیمان تجربه کنیم، اما در اینجا با یک خطر روبهرو هستیم: زندگی ما در تاریکی فرو میرود، زیرا در واقع مغزمان اغلب مسیرهای آشنا را به فضاهای باز ترجیح میدهد. مغز امنیت را در چیزهای آشنا مییابد. بنابراین به اتصالات عصبی آزموده که بر درستیای که قبلا همیشه جوابگو بوده متکی است. علاوهبرآن، مغز ما از لحاظ بیولوژیکی برای جلوگیری از تردید سیمکشی شدهاست و زیر سؤال بردن ماهیت اصلی مشکلاتی که سالهاست با آنها دستوپنجه نرم کردهایم تهدیدی جدی برای آن به شمار میآید.
اما مایکل هایت و مگان هایت میلر خبرهای خوبی برایمان دارند: بهمحض اینکه بفهمیم افکارمان چگونه کار میکنند و چطور میتوانیم بهتر بیندیشیم و افکار خلاقانهتری بسازیم، میتوانیم همهی آنها را تغییر دهیم.
نورونها روایات را ایجاد میکنند و روایات ما تعیین میکنند که ما در دستیابی به اهدافمان چقدر موفق هستیم. داستانسرایی تابعی از نحوهی درک و بازنمایی مغز ما از واقعیت است و نتایج ما تا حد زیادی به میزان خوببودن داستانسرایی ما بستگی دارد.
داستان ما قدرتمند است، بهویژه زمانی که کنترل این داستانسرایی را خودمان به عهده میگیریم. انتخاب تغییر محور داستان نشانگر تفاوت میان زندگیای شکستخورده و خوشبخت است. در «مراقب افکارت باش» مایکل و مگان به ما نشان خواهند داد که چطور علم و راهبردهای عملی در شکلگیری دوبارهی افکارمان مؤثرند. آنها به ما میآموزند که چگونه داستانهای بهتری تعریف کنیم و نتایج شگرفتری به بار آوریم.
مطالعهی این کتاب برای هرکسی که به بهبود نتایج زندگی و شغلی خود علاقه دارد ضروری است. پس از تحقیق و تفحص در حوزهی مربیگری و توسعهی رهبری، باید بگوییم مطالب این کتاب بر مفاهیم مهم دگرگونی بشر متمرکز است. این کتاب برای شما بهمثابه تغییردهندهی بازی عمل میکند.
اما مایکل هایت و مگان هایت میلر خبرهای خوبی برایمان دارند: بهمحض اینکه بفهمیم افکارمان چگونه کار میکنند و چطور میتوانیم بهتر بیندیشیم و افکار خلاقانهتری بسازیم، میتوانیم همهی آنها را تغییر دهیم.
نورونها روایات را ایجاد میکنند و روایات ما تعیین میکنند که ما در دستیابی به اهدافمان چقدر موفق هستیم. داستانسرایی تابعی از نحوهی درک و بازنمایی مغز ما از واقعیت است و نتایج ما تا حد زیادی به میزان خوببودن داستانسرایی ما بستگی دارد.
داستان ما قدرتمند است، بهویژه زمانی که کنترل این داستانسرایی را خودمان به عهده میگیریم. انتخاب تغییر محور داستان نشانگر تفاوت میان زندگیای شکستخورده و خوشبخت است. در «مراقب افکارت باش» مایکل و مگان به ما نشان خواهند داد که چطور علم و راهبردهای عملی در شکلگیری دوبارهی افکارمان مؤثرند. آنها به ما میآموزند که چگونه داستانهای بهتری تعریف کنیم و نتایج شگرفتری به بار آوریم.
مطالعهی این کتاب برای هرکسی که به بهبود نتایج زندگی و شغلی خود علاقه دارد ضروری است. پس از تحقیق و تفحص در حوزهی مربیگری و توسعهی رهبری، باید بگوییم مطالب این کتاب بر مفاهیم مهم دگرگونی بشر متمرکز است. این کتاب برای شما بهمثابه تغییردهندهی بازی عمل میکند.
بخشی از کتاب
برخی از داستانهایی که به آنها تکیه میکنیم به چیزی برای رسیدن به نتیجه نیاز دارند. بااینحال، اهمیتی ندارد خطر آن چقدر زیاد است، حصول اطمینان همیشه گیجکننده است. گاهی وجود اطلاعات بسیار زیاد یا بسیار اندک ممکن است بیشتر گیجمان کند تا ما را به اطمینان برساند. بههرحال، شما هنوز مجبور هستید انتخاب کنید.
وقتی من (مگان) برای پست مدیریت شرکتمان آماده میشدم، یادم میآید مقالهای در مجلۀ کسبوکار هاروارد خواندم که موضوع آن این بود: مدیران اجرایی کارآمد چهکاری را متفاوت با رهبران ناکارآمد انجام میدهند؟ درحالیکه، به مشکل قواعد و اصولی توجه میکنم که بهخوبی کارساز نیستند (به فصل آخر مراجعه کنید)، همیشه بهدنبال یادگیری هستم.
در این مورد، آماری توجه مرا به خود جلب کرد. محققان با مدیرعاملی مصاحبه کرده بودند که گفته بود حتی زمانی که نود درصد اطلاعات، یا هشتاد درصد یا حتی هفتاد درصد آن را در اختیار داشته باشد باز هم احساس میکند در تصمیمگیری مشکلی ندارد و راحت است.
وی گفته بود: «وقتی از شصتوپنج درصد پاسخ مطمئن شدم، باید تصمیمگیری کنم.» او افکار خود را در حلقهای از مشاوران بر زبان میآوَرد و سپس تصمیم نهایی را میگیرد. او گفت: «از خودم دو سؤال میکنم: نخست، اگر اشتباه متوجه شده باشم چه عواقبی خواهد داشت؟ و دوم اینکه، اگر به این موضوع رسیدگی نکنم و آن را به تعویق بیندازم، تاچهحد چیزهای دیگر را تحتتأثیر قرار خواهد داد؟»
این نوع تعادل امری ضروری است. ما اشتباه خواهیم کرد، اما تا آنجا که میسر است باید در مسیر درست شکست بخوریم. جلوگیری از تصمیمگیری در پرتو اطلاعات ناقص حس امنیت را القا میکند، اما حرکت نکردن روبهجلو نیز هزینههایی بهبار میآورد، درست همانطور که حرکت اشتباه هزینهبر خواهد بود.
بهطورکلی، با اینکه میدانیم بیشتر تصمیمات تغییرپذیر یا اصلاحپذیر نیستند، بهترین راه این است که تصمیم بگیریم. اگر گند بزنید، معمولاً میتوانید جمعش کنید و برای دلایلی که بعدها در فصل 8 توضیح خواهیم داد، حتی اشتباهات ممکن است سودمند باشد. حتی گام اشتباه گاهی اوقات به شما در جهش بعدی کمک میکند.
وقتی من (مگان) برای پست مدیریت شرکتمان آماده میشدم، یادم میآید مقالهای در مجلۀ کسبوکار هاروارد خواندم که موضوع آن این بود: مدیران اجرایی کارآمد چهکاری را متفاوت با رهبران ناکارآمد انجام میدهند؟ درحالیکه، به مشکل قواعد و اصولی توجه میکنم که بهخوبی کارساز نیستند (به فصل آخر مراجعه کنید)، همیشه بهدنبال یادگیری هستم.
در این مورد، آماری توجه مرا به خود جلب کرد. محققان با مدیرعاملی مصاحبه کرده بودند که گفته بود حتی زمانی که نود درصد اطلاعات، یا هشتاد درصد یا حتی هفتاد درصد آن را در اختیار داشته باشد باز هم احساس میکند در تصمیمگیری مشکلی ندارد و راحت است.
وی گفته بود: «وقتی از شصتوپنج درصد پاسخ مطمئن شدم، باید تصمیمگیری کنم.» او افکار خود را در حلقهای از مشاوران بر زبان میآوَرد و سپس تصمیم نهایی را میگیرد. او گفت: «از خودم دو سؤال میکنم: نخست، اگر اشتباه متوجه شده باشم چه عواقبی خواهد داشت؟ و دوم اینکه، اگر به این موضوع رسیدگی نکنم و آن را به تعویق بیندازم، تاچهحد چیزهای دیگر را تحتتأثیر قرار خواهد داد؟»
این نوع تعادل امری ضروری است. ما اشتباه خواهیم کرد، اما تا آنجا که میسر است باید در مسیر درست شکست بخوریم. جلوگیری از تصمیمگیری در پرتو اطلاعات ناقص حس امنیت را القا میکند، اما حرکت نکردن روبهجلو نیز هزینههایی بهبار میآورد، درست همانطور که حرکت اشتباه هزینهبر خواهد بود.
بهطورکلی، با اینکه میدانیم بیشتر تصمیمات تغییرپذیر یا اصلاحپذیر نیستند، بهترین راه این است که تصمیم بگیریم. اگر گند بزنید، معمولاً میتوانید جمعش کنید و برای دلایلی که بعدها در فصل 8 توضیح خواهیم داد، حتی اشتباهات ممکن است سودمند باشد. حتی گام اشتباه گاهی اوقات به شما در جهش بعدی کمک میکند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر