دسته بندی : رمان ایرانی

میرزا

(داستان های کوتاه فارسی،قرن 14)
نویسنده: بزرگ علوی
195,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 192
شابک 9789646736276
تاریخ ورود 1383/02/29
نوبت چاپ 8
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 177
قیمت پشت جلد 195,000 تومان
کد کالا 5136
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
بزرگ‌ علوی نویسنده‌‌ی نوپرداز ایرانی‌ دوره‌ی‌ معاصر در سال ‌1283 ه.ق‌ در خانواده‌ای‌ بازرگان‌ و مشروطه‌‌خواه‌ به‌ دنیا آمد. وی‌ در کودکی برای‌ ادامه‌تحصیل‌ به‌ آلمان‌ فرستاده ‌شد و پس‌ از اتمام‌ تحصیلات‌ مقدماتی‌ و عالی‌ به‌ ایران‌ بازگشت‌ و به‌ تدریس‌ و نویسندگی پرداخت‌. علوی‌ در سال1323 سردبیری‌ مجله‌ی‌ ادبی‌ پیام‌ نو را بر عهده‌ گرفت‌ و طی‌ این‌سال‌ها با همکاری‌ صادق‌ هدایت و مجتبی مینوی‌ که‌ از دوستان‌ صمیمی او بودند فعالیت‌های ‌ادبی‌ مختلفی‌ انجام‌ داد و یک‌ رمان‌ و ده‌ها داستان‌ کوتاه‌ را به‌ چاپ‌ رساند؛ ولی‌ بنابه‌ دلایل‌ سیاسی و گرایشات‌ توده‌ای چندی در زندان سپری کرد و کتب وی از سال 1332 لغایت 1357 اجازه‌‌ی چاپ‌ نیافت‌ و خود نیز طی‌ این‌ سال‌ها در اروپا حضور داشت. بزرگ‌ علوی‌ پس‌ از پیروزی‌ انقلاب‌ اسلامی به‌ ایران‌ بازگشت‌ و پس‌ از چندی‌ مجددا رهسپار آلمان‌ شد. علوی‌ طی‌ سال‌های‌ اقامت‌ طولانی خود در آلمان‌ سمت‌ استادی‌ دانشگاه‌ برلین‌ را بر عهده‌ داشت‌ و پس‌ از بازنشستگی‌ نیز به‌ پژوهش‌ پرداخت‌. وی‌ در طول‌ زندگی‌ خود کتب‌ متعددی‌ نوشت‌ که‌ برخی از آن‌ها به‌ دلیل‌ سبک‌ خاص‌ نگارش‌ از کتب‌ معروف‌ فارسی‌ به شمار می‌‌آیند.
بخشی از کتاب
آن وقت شب، این شب‌هاى بیابان خشک و بى‌علف، زمین حالت عادى خود را از دست مى‌دهد و دنیا صورت داستان و افسانه به خود مى‌گیرد. هر تخته سنگ، هر شن‌ریزه، هر برآمدگى، هر صدا، همه چیز زنده مى‌شود. همه به حرکت مى‌آیند و عالم خاص خود را جلوه مى‌دهند. آسمان مانند کاسه فیروزه، که با جواهر زینتش کرده باشند، این دنیاى داستان را از چشم بد حفظ مى‌کند، چه ممکن بود که جعفر در زندان نباشد! چه ممکن بود که آن احتیاج بى‌نام که گاهى او را کت بسته هرجا که مى‌خواست، سوق مى‌داد بازهم براو مستولى شده باشد و او را به سرگردانى در بیابان‌هاى جنوب و مرکز و مشرق ایران وادار کرده باشد. جعفر آدم‌هایى را که در بیابان با آنها آشنا مى‌شد دوست داشت. جعفر با چاروادار، ساربان، چوپان، شوفر، ژاندارم، عمله راه، قهوه‌چى، درویش و ولگرد، در بیابان کنار چشمه، در دره‌هاى سبز، در جاده‌هاى خشک، در جنگل و قهوه‌خانه آشنا مى‌شد؛ چند روز، چند شب و یا چند ساعت، و بعد مى‌رفتند و دیگر پیدا نمى‌شدند. اینها خودشان را همان‌طور که بودند نشان مى‌دادند. خوب بودند، یا بد بودند، همان‌طورى بودند که خودشان را نشان مى‌دادند. دیگر آدم فرصت نداشت که در زشت‌خویى یا خوشدلى آنها شک کند.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است