دسته بندی : رمان خارجی

سایه جنگل ها

(داستان های فرانسه،قرن 20م)
336,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 231
شابک 9786004564120
تاریخ ورود 1404/08/11
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 186
قیمت پشت جلد 336,000 تومان
کد کالا 148837
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
در شهری غبارآلود، در میان انسان‌هایی که حتی سایه‌ی خود را گم کرده‌اند، ژان -پیِر مارتینه با نثری گزنده و شاعرانه جهانی می‌سازد از تنهایی و خستگی و فروپاشی آرام انسان‌ها. سایه‌ی جنگل‌ها داستان چند شخصیت است؛ زنی سرگردان، نویسنده‌ای شکست‌خورده، بازمانده‌ای از فاجعه، و مردی که از زباله‌ها زندگی تازه‌ای می‌سازد. هرکدام در مسیری بی‌انتها میان واقعیت و هذیان حرکت می‌کنند، در شهری که هیچ پناهی برایشان ندارد. مارتینه با نگاهی تلخ و درعین‌حال عمیقا انسانی، از آدم‌هایی می‌نویسد که در دل تاریکی، بی‌هیاهو به سمت خاموشی می‌روند؛ نه در فریاد، که در نوعی پذیرش آرام و دردناک. پایان این رمان، نه امید است و نه ناامیدی، بلکه وقوفی است بر بی‌معنایی مطلقِ زیستن و درعین‌حال، بر زیبایی شکننده‌ی آن. رمانی کوتاه اما پرقدرت، آمیخته با طنزی سیاه و نوری کم‌رمق، که نویسنده را در جایگاه یکی از صداهای منحصربه‌فرد ادبیات فرانسه‌ی قرن بیستم تثبیت می‌کند. ژان-‏پیر مارتینه زاده‌ی ۱۹۴۴ در فرانسه نویسنده‌ی رمان و داستان کوتاه بود و سبکش به سیاهی مطلق و بدبینی عمیق شهرت داشت. شاید پربیراه نباشد اگر نثر او را نزدیک به نثر سلین نویسنده‌ی شهیر فرانسوی بدانیم. پدرش استاد زبان اسپانیایی بود که خیلی زود درگذشت و مادرش را با سه کودک تنها گذاشت؛ دو تا از آن‌‏ها عقب‌‏مانده‌ی ذهنی بودند و خود مادر نیز در آستانه‌ی جنون بود. مارتینه پس از انتشار نخستین رمانش ژروم دکه‌ی روزنامه‌‏فروشی کوچکی خرید که با ورشکستگی مواجه شد. با وجود اعلام کناره‌‏گیری از ادبیات، دو رمان دیگر نیز منتشر کرد، یکی در ۱۹۸۶ (آنان که راه به جایی نمی‌‏برند) و دیگری در ۱۹۸۷ (سایه‌ی جنگل‌‏ها). هم‌زمان با نویسندگی به الکل اعتیاد پیدا کرد و در ژانویه‌ی ۱۹۹۳ در ۴۸‌سالگی در فقر و انزوا درگذشت. از سال ۲۰۰۶ آثار او از نو کشف و منتشر شد و کتاب‌‏هایش دست‌مایه‌ی پژوهش‌ها و پایان‏نامه‌‏های دانشگاهی در فرانسه و سوئیس قرار گرفت.
بخشی از کتاب
همه‌شان می‌خواهند ثابت کنند زنده‌اند، اما دریغ از یکی که سند رو کند. نتیجه: حتی ابدیت هم می‌گندد. سکوتْ فاسد شده. سکوت آهسته متلاشی می‌شود. اولش سبز خالص است، کم‌کم تیره می‌شود، با دمل‌های رنگ‌باخته به سیاهی می‌زند، بعد با تکه‌های کامل جدا می‌شود و لحظه‌ای در فضا تلوتلو می‌خورد تا مثل گردوغبار ریزی روی صورت بیفتد. آن‌وقت کافی است با دست شاخ و برگ‌های سایه‌گیر را کنار زد. شاید برای صدمین بار دوباره بلند شوی، ملافه‌های خیس از عرق را ترک کنی. چشمی را باز کنی که قرمز است. از پنجره، مرد تنهایی ببینی که زیر رنگ تند رقص نور، وسط خیابان، مثل یک ربات راه می‌رود، و دلت بخواهد بمیری.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است