دسته بندی : رمان خارجی

قتل با کتاب

(داستان های آمریکایی،قرن 20م)
نویسنده: رکس استاوت
390,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 289
شابک 9789643638368
تاریخ ورود 1404/06/08
نوبت چاپ 2
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 225
قیمت پشت جلد 390,000 تومان
کد کالا 146950
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
قتل با کتاب یک رمان کارآگاهی نوشته‌ی رکس استاوت (۱۸۸۶-۱۹۷۵)، نویسنده‌ی آمریکایی است که نخستین بار در سال ۱۹۵۱ منتشر شد. استاوت بیشتر به‌خاطر خلق شخصیت مشهور نِرو وُلف شناخته می‌شود؛ کارآگاهی منزوی، باهوش، عاشق غذا و باغبانی که تقریبا همیشه در خانه‌اش می‌ماند و کارهای میدانی را به دستیار بامزه و پرجنب‌وجوشش، آرچی گودوین، می‌سپارد. او در طول بیش از ۴۰ سال نویسندگی، ۳۳ رمان و ۴۱ داستان کوتاه درباره‌ی نِرو وُلف نوشت. این مجموعه به یکی از محبوب‌ترین و ماندگارترین آثار ادبیات کارآگاهی آمریکا تبدیل شد و هنوز هم طرفداران زیادی دارد. سبک استاوت ترکیبی است از طنز، شخصیت‌پردازی قوی و معماهای منطقی. داستان رمان قتل با کتاب با یک قتل ناگهانی آغاز می‌شود. ابتدا پلیس انگیزه‌ای پیدا نمی‌کند، اما کم‌کم روشن می‌شود که قتل او به نسخه‌ی خطی یک رمان مربوط است. این رمان نوشته‌ی یک نویسنده‌ی گمنام بوده که هرگز منتشر نشده، ولی به‌طرز عجیبی در اختیار چند نفر قرار گرفته است. به‌دنبال قتل اول، افراد دیگری هم که به‌نوعی با این نسخه‌ی خطی سروکار داشته‌اند، یکی‌یکی کشته می‌شوند. کارآگاه خصوصی نِرو وُلف و دستیارش آرچی گودوین وارد ماجرا می‌شوند. آن‌ها با ردگیری شبکه‌ای از روابط ناشران، نویسندگان و وکلا، متوجه می‌شوند که راز اصلی پشت این قتل‌ها همان دست‌نوشته است: کتابی که اسرار و رسوایی‌های واقعی را در قالب داستان بیان کرده بود.
بخشی از کتاب
وُلف با تئودور در اتاق گلدان‌ها بود و داشت شاخه‌های جوان دندروبیوم کریسوتوکسوم را از گلدان‌های سایز چهار به سایز پنج منتقل می‌کرد. وقتی نزدیکش شدم، ناگهان سرم فریاد کشید: «نمی‌توانی یک کم صبر کنی؟» تصدیق کردم و گفتم: «چرا، فکر کنم. دختره مرده. فقط اجازه می‌خواستم تا به کرِیْمِر تلفن کنم. باید این کار را بکنم، چون متصدی آسانسوری که پیاده‌ام کرد و یک مأمور پلیس مرا دیده‌اند؛ ضمنا اثر انگشتم هم روی میزش وجود دارد.» - کی مرده؟ - همان زنی که آن دست‌نوشته را برای بِرد آرچر تایپ کرد. - کِی و چطوری؟ - همین الآن. زمانی مرد که من داخل آسانسور بودم و داشتم به دفترش در طبقۀ هفتم می‌رفتم. اما او قبل از رسیدن من از پنجره‌اش پرت شد پایین. چیزی که باعث کشته شدنش شد، برخورد با پیاده رو بود. - از کجا فهمیدی که دست‌نوشته را او تایپ کرده؟ - این را داخل میزش پیدا کردم. دفترچه را از جیبم درآوردم و رسیدها را نشانش دادم. دست‌هایش خیلی کثیف‌تر از آن بود که بخواهد به آن‌ها دست بزند، به‌خاطر همین آن‌ها را جلو چشمانش گرفتم. پرسیدم: «حالا می‌خواهی جزئیات را بگویم؟» - لعنتی، معلوم است که می‌خواهم.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است