پودل شوپنهاور و دیگر کنجکاوی های فلسفی

(سرگذشتنامه فیلسوفان آلمانی،قرن 19م)
نویسنده: هلمه هاینه
مترجم: مجتبی پردل
190,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 152
شابک 9786001185380
تاریخ ورود 1403/06/03
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 156
قیمت پشت جلد 190,000 تومان
کد کالا 136446
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب «پودل شوپنهاور و دیگر کنجکاوی‌های فلسفی»، اثر هِلمه هاینه با ترجمه‌ی مجتبی پردل از سوی انتشارات ذهن‌آویز منتشر شد. فیلسوف کیست؟ فیلسوفان مرد هستند و زنان در این حرفه به‌تقریب سهمیه‌ای ندارند. ما معمولا با طیب خاطر از آن‌ها نقل‌قول می‌کنیم و کتاب‌های قطورشان را زینت‌بخش کتابخانه‌هایمان قرار می‌دهیم، هرچند هیچ‌گاه آن‌ها را نمی‌خوانیم. فیلسوفان به دور از واقعیت زندگی می‌کنند. دل‌مشغول امور این‌جهانی نیستند و دغدغه‌ی ذات و جوهره‌ی چیزها را دارند. اهل ورزش نیستند؛ دوست ندارند فعالیت بدنی داشته باشند، بلکه عاشق آن‌اند که گوشه‌ای بنشینند و یاخته‌های مغزی‌شان را ورز بدهند. اهل جدل‌اند. از روزگار باستان تا به امروز پیوسته درباره‌ی یک چیز بحث می‌کنند: آیا جهان از اصلی مادی پدید آمده یا آفریده‌ی اصلی الهی است؟ به‌ندرت می‌خندند، چرا که فیلوسوفوس هستند، یعنی دوستدار معرفتی که زندگی را بسیار جدی می‌گیرد... . در کتاب «پودل شوپنهاور و دیگر کنجکاوی‌های فلسفی»، هِلمه هاینه، از رهگذر متن‌های اندیشه‌برانگیز و طعنه‌آمیز و نیز تصویرهای جذاب، خوانندگان را با برخی افکار اصلی بزرگ‌ترین فیلسوفان غربی و همین‌طور گوشه‌هایی از زندگی آن‌ها آشنا می‌کند، از تالس گرفته تا ویتگنشتاین و راسل و هایدگر. و ازاین‌رو است که برای نمونه، هراکلیتوس را به‌گونه‌ای طنزآمیز درحال افتادن از نردبان به تصویر می‌کشد، چراکه از نظر فیلسوف «راه بالا و پایین یکی است».
بخشی از کتاب
عصر کاتولیسم فرهنگ باستانی از میان رفت و عصری تاریک آغاز شد. در هزارۀ بعدی، کلیسا فلسفه را به انحصار خود درآورد. فیلسوفان دیگر آن اندیشمندان آزادی نبودند که بر زمین بی‌صاحب، میان مسیحیت و علم گام می‌زدند، بلکه از چشم‌اندازی کلیسایی به مشاهدۀ جهان و باشندگان آن و قضاوت‌آن‌ها می‌پرداختند. فلسفه‌ورزی به معنای دفاع از ایمان به‌ یاری عقل بود، به‌گونه‌ای که عقل باید تسلیمِ ایمان می‌شد. فقر، جنگ و بیماری‌های همه‌گیر به خرافات دامن می‌زدند. گناه نخستین، برزخ و دوزخ واقعی بودند و افراد را در نومیدی فرومی‌بردند. تنها امیدِ باورمندان بهشت بود، جهان پس از مرگ. سُرور زندگی از میان رفته بود. آدمی باید رنج می‌برد، نه آنکه بخندد.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است