کسی که پهلوی داداش جواد نشسته بود (مجموعه داستان)

50,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 112
شابک 9789643137236
تاریخ ورود 1392/02/31
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1392
وزن (گرم) 136
قیمت پشت جلد 50,000 تومان
کد کالا 33994
مشاهده بیشتر
بخشی از کتاب
در بخشی از کتاب مجموعه داستان «کسی که پهلوی داداش جواد نشسته بود» آمده است: ... مادرش در دوران کودکی برای او تعریف کرده بود که بچه ها و نوه های شیطان همیشه در میان مردم می لولند. آن ها در همه جای دنیا پخش هستند و با مردم به راحتی معاشرت دارند... تا چشم پسر جوان به او افتاد، بدنش لرزید و نزدیک بود چشمانش از حدقه خارج شود. او به وضوح دید که شیطان با همان دیدگان سرخ و ملتهب، ساکت و موقر در سمت چپ داداش جواد نشسته است... لحظاتی در تالار سکوت برقرار شد. مرد سرخ رو از جایش بلند شد و شروع به صحبت کرد: ـ آقایان، مرحوم پدرم همیشه می گفت حقی در این دنیا وجود ندارد. همه چیز پوچ و بدون معناست. آنچه واقعیت دارد، تنها خواسته انسان هاست. ما بعضی چیزها را خیر و بعضی دیگر را شر می نامیم ولی حقیقت این است که خیر و شری وجود ندارد. انسان باید از راهی برود که به نظرش دلفریب تر و لذت بخش تر است؛ یعنی راه دل و هوس. به عنوان مثال اگر شما دو عالی مقام با هم دشمن هستید و عقیده تان مخالف یکدیگر است، هیچ دلیلی ندارد به خواسته دل خود توجه نکرده و حرمت یکدیگر را حفظ کنید؛ بلکه می توانید به همدیگر حمله کرده و یکدیگر را بدرید. دشمنی باید عمیق باشد!...
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است