ملت دوپامین (یافتن تعادل در عصر لذت جویی)
(لذت،درد،رفتار بیمارگونه،جنبه های اجتماعی اینترنت،سوءمصرف مواد)
موجود
ناشر | طرح نو |
---|---|
مولف | آنا لمبک |
مترجم | فهیمه سادات کمالی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 255 |
شابک | 9789644892370 |
تاریخ ورود | 1403/02/10 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1403 |
وزن (گرم) | 245 |
کد کالا | 133166 |
قیمت پشت جلد | 2,080,000﷼ |
قیمت برای شما
2,080,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
کتاب پیش رو اثری است برای یافتن تعادل در عصر لذتجویی.
انسانها از بیست سال پیش غمگینتر هستند. این یافتهی تحقیقات سازمان بهداشت جهانی دربارهی شادی در جهان است. چه شده که هرچه بیشتر بهدنبال لذت میرویم، بیشتر درد میکشیم؟ چرا هرچه تلاش میکنیم بیچاره نباشیم، بیشتر احساس بیچارگی میکنیم؟ چرا افسردگی از ۱۹۹۰ به این سو پنجاه درصد افزایش یافته است؟
آنا لمبک، استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد معتقد است ما، انسانهای مدرن، هر صبح که چشم باز میکنیم، مشغول تزریق دوپامین میشویم، با قهوهی صبحگاهی، مواد غذایی پُرکالری، گوشیهای هوشمند یا انواع مواد مخدر. و برای هر لذتی که از آزادشدن دوپامین تجربه میکنیم، بهایی میپردازیم. به زعم او ما برای افزایش لذت و کاهش درد، دنیا را از محل کمبودها به محل فراوانیها تبدیل کردهایم، درحالیکه مغزمان برای دنیای فراوانی تکامل نیافته است. مثل کاکتوسهایی شدهایم که در جنگلی بارانی روییدهاند و میرود که در باران دوپامین غرق و نابود شوند، نابودی از جنس افسردگی، اضطراب و اعتیاد. و در نهایت به این پرسش میرسد، آیا راهی هست که خودمان را از این باران سیلآسا حفظ کنیم؟ این کتاب در صدد پاسخگویی به پرسشهایی از این دست برآمده است.
انسانها از بیست سال پیش غمگینتر هستند. این یافتهی تحقیقات سازمان بهداشت جهانی دربارهی شادی در جهان است. چه شده که هرچه بیشتر بهدنبال لذت میرویم، بیشتر درد میکشیم؟ چرا هرچه تلاش میکنیم بیچاره نباشیم، بیشتر احساس بیچارگی میکنیم؟ چرا افسردگی از ۱۹۹۰ به این سو پنجاه درصد افزایش یافته است؟
آنا لمبک، استاد روانپزشکی دانشگاه استنفورد معتقد است ما، انسانهای مدرن، هر صبح که چشم باز میکنیم، مشغول تزریق دوپامین میشویم، با قهوهی صبحگاهی، مواد غذایی پُرکالری، گوشیهای هوشمند یا انواع مواد مخدر. و برای هر لذتی که از آزادشدن دوپامین تجربه میکنیم، بهایی میپردازیم. به زعم او ما برای افزایش لذت و کاهش درد، دنیا را از محل کمبودها به محل فراوانیها تبدیل کردهایم، درحالیکه مغزمان برای دنیای فراوانی تکامل نیافته است. مثل کاکتوسهایی شدهایم که در جنگلی بارانی روییدهاند و میرود که در باران دوپامین غرق و نابود شوند، نابودی از جنس افسردگی، اضطراب و اعتیاد. و در نهایت به این پرسش میرسد، آیا راهی هست که خودمان را از این باران سیلآسا حفظ کنیم؟ این کتاب در صدد پاسخگویی به پرسشهایی از این دست برآمده است.
بخشی از کتاب
علم به ما یاد داده که هر لذتی هزینهای دارد و دردی که در پی آن میآید طولانیتر و شدیدتر از لذتی است که موجبش شده است.
هرچقدر طولانیتر و بیشتر در معرض محرکهای لذتبخش قرار بگیریم توانمان برای تحمل درد کاهش یافته و آستانۀ تجربۀ لذتمان نیز افزایش مییابد.
ما بهخاطر نقشپذیری فوری و دائمی حافظهمان نمیتوانیم درسهای مربوط به لذت و درد را، حتی وقتی خودمان میخواهیم، فراموش کنیم. آنها مثل تتو بر روی هیپوکامپ مغز هستند و تا آخر عمر باقی میمانند.
آن بخشی از دستگاه عصبی بسیار قدیمیِ ما که لذت و درد را پردازش میکند در حین تکامل و در میان گونههای مختلف تا حد زیادی دستنخورده باقی مانده است. این دستگاه عصبی خودش را با دنیایی سازگار کرده که همهچیز در آن کمیاب است. اگر لذت نباشد، ما نمیخوریم، نمیآشامیم و تولیدمثل نمیکنیم. اگر درد نباشد، از خودمان در برابر آسیب و مرگ محافظت نمیکنیم. وقتی ما آستانۀ عصبیمان را با تکرار لذتها بالا میبریم وارد پیکاری همیشگی میشویم، هیچوقت از چیزی که داریم راضی نخواهیم بود و همیشه بیشتر میخواهیم.
ولی در اینجا مسئلهای پیش میآید؛ انسانها، این بزرگترین طلبکنندگان، به مشکلاتی که در دنبالکردن لذت و پرهیز از درد وجود دارد واکنش خیلی خوبی نشان دادهاند. درنتیجه، ما انسانها دنیا را از محل کمبودها به محل فراوانیها تبدیل کردهایم.
مغز ما برای دنیای فراوانیها تکامل نیافته است. دکتر تام فینوکان که اثر تغذیه با وجود بیتحرکی دائمی را در دیابت بررسی میکند، میگوید: «ما مثل کاکتوس در جنگلی بارانی هستیم.» درحالیکه برای زندگی در آبوهوای خشک سازگار شدهایم، در حال غرقشدن در باران دوپامین هستیم.
هرچقدر طولانیتر و بیشتر در معرض محرکهای لذتبخش قرار بگیریم توانمان برای تحمل درد کاهش یافته و آستانۀ تجربۀ لذتمان نیز افزایش مییابد.
ما بهخاطر نقشپذیری فوری و دائمی حافظهمان نمیتوانیم درسهای مربوط به لذت و درد را، حتی وقتی خودمان میخواهیم، فراموش کنیم. آنها مثل تتو بر روی هیپوکامپ مغز هستند و تا آخر عمر باقی میمانند.
آن بخشی از دستگاه عصبی بسیار قدیمیِ ما که لذت و درد را پردازش میکند در حین تکامل و در میان گونههای مختلف تا حد زیادی دستنخورده باقی مانده است. این دستگاه عصبی خودش را با دنیایی سازگار کرده که همهچیز در آن کمیاب است. اگر لذت نباشد، ما نمیخوریم، نمیآشامیم و تولیدمثل نمیکنیم. اگر درد نباشد، از خودمان در برابر آسیب و مرگ محافظت نمیکنیم. وقتی ما آستانۀ عصبیمان را با تکرار لذتها بالا میبریم وارد پیکاری همیشگی میشویم، هیچوقت از چیزی که داریم راضی نخواهیم بود و همیشه بیشتر میخواهیم.
ولی در اینجا مسئلهای پیش میآید؛ انسانها، این بزرگترین طلبکنندگان، به مشکلاتی که در دنبالکردن لذت و پرهیز از درد وجود دارد واکنش خیلی خوبی نشان دادهاند. درنتیجه، ما انسانها دنیا را از محل کمبودها به محل فراوانیها تبدیل کردهایم.
مغز ما برای دنیای فراوانیها تکامل نیافته است. دکتر تام فینوکان که اثر تغذیه با وجود بیتحرکی دائمی را در دیابت بررسی میکند، میگوید: «ما مثل کاکتوس در جنگلی بارانی هستیم.» درحالیکه برای زندگی در آبوهوای خشک سازگار شدهایم، در حال غرقشدن در باران دوپامین هستیم.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر