دسته بندی : رمان خارجی

وقایع غریب غیب شدن سعید ابونحس خوشبدبین

(داستانهای عربی،فلسطین،قرن 20م)
نویسنده: امیل حبیبی
199,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 192
شابک 9786007141625
تاریخ ورود 1396/09/19
نوبت چاپ 2
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 178
قیمت پشت جلد 199,000 تومان
کد کالا 61550
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
«وقایع غریب غیب‌شدن سعید ابونحس خوشبدبین» رمان مهمی در ادبیات مدرن عربی محسوب می‌شود. این رمان که آن را با «کاندید» ولتر و «شوایک» یاروسلاو هاشک مقایسه کرده‌اند. طنز زهرآلودی است از شکل‌گیری کشوری به نام اسرائیل. نویسنده‌ی رمان، امیل حبیبی، که خود از «اعراب اسرائیلی» است. زندگی تراژیک غیریهودیان را در سرزمین‌های اشغالی از نگاه یک ابله روایت کرده است. این رمان به زندگی فلسطینیانی می‌پردازد که پس از جنگ‌های 1948 و 1967 حاضر به ترک وطن نشدند و به تابعیت اسرائیل درآمدند. شخصیت اصلی این رمان یک ابله است. «سعید» که در مکانی نامعلوم در فضا مخفی شده، وقایع زندگی‌اش را در قالب نامه به دوستی گم‌نام روایت می‌کند. او علت نام عجیب خانوادگی‌اش «خوشبدبین» را این‌گونه بازگو می‌کند: «خانواده‌ی ما همه‌شان همین روحیه را دارند. برای همین اسمشان را گذاشته‌اند خوشبدبین. این کلمه از ترکیب دو کلمه‌ی بدبین و خوش‌بین درست شده .... مثلا خود من، هیچ‌وقت فرق خوش‌بینی و بدبینی را نفهمیدم و همیشه با خودم مشکل دارم که بالاخره بدبینم یا خوش‌بین؟صبح که از خواب پا می‌شوم می‌گویم خدا را شکر که وسط خواب قبض روح نشدم؛ اگر در طول روز بلایی سرم آمد، می‌گویم خدا را شکر که بدتر نشد. بالاخره کدامم؟ بدبین یا خوش‌بین». سعید که برای دولت اسرائیل جاسوسی می‌کند از فرط بلاهت و بزدلی یک قربانی است تا فردی شرور و خبیث. او در ازای خوش‌خدمتی‌هایش از دولت اسرائیل پاداشی نمی‌گیرد. او توسری‌خور باقی مانده و در حاشیه زندگی می‌کند.... این داستان علاوه‌بر ابعاد طنزآلود، حماسی و سادیستی، بعد تراژیک نیز دارد. سعید شخصیت کمیکی است که در یک تراژدی گیر افتاده است. در لابه‌لای رفتارهای مضحک و منفعت‌طلبی‌های طنزآلود و گاه و بی‌گاهش می‌توان نشانه‌های بسیاری از تراژدی تلخ هرروزه‌ی هم‌وطنانش را پیدا کرد. مضمون اصلی رمان سوژه‌ی مناسبی برای تراژدی است: آدم‌کشی، آتش‌سوزی، جنگ، شورش و همه‌ی هرج‌ومرج‌هایی که چنین آشوب‌هایی را به دنبال دارند.
بخشی از کتاب
حضرت آقا، بدان که شما در نتایجی که برای خودتان می‌گیرید خیلی لجبازید. اما مگر غیر از این است که وقتی یک قوم مهاجرت می‌کنند. خرهاشان می‌مانند و وقتی یک قوم سرجاشان بمانند قصاب فقط گوشت خر را برای کالباس درست کردن دارد؟ این کلمه قصار را از من داشته باش: چه بسیار ملت‌هایی که یک چارپا از ساطور قصاب نجاتشان داد! اولین روزهایی که رهبر اتحادیه‌ی کارگران فلسطینی شدم، به خیلی از خانه‌های عربی متروک سرک کشیدم که در و پیکرشان شکسته بود. توی بعضی از خانه‌ها فنجان‌هایی دیدم که تویشان قهوه ریخته شده بود و صاحب‌خانه‌ها حتا به اندازه‌ی یک قهوه‌خوردن مهلت پیدا نکرده بودند. وسایل خانه‌ام را از این خانه و آن خانه جمع کردم، از وسایلی که رهبران قبلی دستشان به آن نرسیده بود، که البته خودشان هم بعد از نگهبانان اموال متروکه نوبتشان شده بود؛ و البته قبل از همه هم دست شخصیت‌های موجه حیفا به آن رسیده بود که نوعا همکار و شریک شخصیت‌های موجه عرب در حیفا بودند. این عرب‌ها خانه‌ها و ویلاهایشان را به آنان سپرده بودند با این پیغام: حواستان به خانه‌مان باشد تا حداکثر دو ماه بعد بر می‌گردیم. آن‌ها هم نامردی نکردند و وسایل به درد بخور خانه‌ها را چیدند. در سالن‌های شرقی خانه‌شان تا پیوند دوستی مثل یک آبنوس محکم بماند.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است