توطئه آمیز 2
(داستان های فارسی،قرن 14)
موجود
ناشر | آراسبان |
---|---|
مولف | مرضیه اخوان نژاد |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 872 |
شابک | 9786225609082 |
تاریخ ورود | 1402/10/05 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 910 |
کد کالا | 129068 |
قیمت پشت جلد | 5,500,000﷼ |
قیمت برای شما
5,500,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
سایکوپت... شاید نام این اختلال روانی را شنیده باشید. سایکو یعنی بیرحم، بیوجدان، کسی که فاقد احساسات است.
ولی من میگویم سایکو یعنی هیولا... هیولای بیرحم خونخواری که هیچ نقطهضعفی برای زمینزدنش وجود ندارد و باید نشست و دید که چطور بازیات میدهد، تو را آرام آرام در باتلاق میچرخاند و ناگهان غرقت میکند. همینقدر غافلگیرکننده...
توطئهآمیز سرگذشت مردی را روایت میکند که مبتلا به اختلال روانی سایکوپت است و تبدیل به یک قاتل سریالی بالفطره شده است. کسی که در ظاهر یک جنتلمن کاریزماتیک است، اما در باطن... هیولایی ترسناک... . و همینطور سرگذشت دختری که در بدترین برهه از زندگیاش، وقتی تمام روحوروانش بهم ریخته و افسرده شده، در چنگال این قاتل بیرحم اسیر میشود. آیا راه نجاتی هست؟
ولی من میگویم سایکو یعنی هیولا... هیولای بیرحم خونخواری که هیچ نقطهضعفی برای زمینزدنش وجود ندارد و باید نشست و دید که چطور بازیات میدهد، تو را آرام آرام در باتلاق میچرخاند و ناگهان غرقت میکند. همینقدر غافلگیرکننده...
توطئهآمیز سرگذشت مردی را روایت میکند که مبتلا به اختلال روانی سایکوپت است و تبدیل به یک قاتل سریالی بالفطره شده است. کسی که در ظاهر یک جنتلمن کاریزماتیک است، اما در باطن... هیولایی ترسناک... . و همینطور سرگذشت دختری که در بدترین برهه از زندگیاش، وقتی تمام روحوروانش بهم ریخته و افسرده شده، در چنگال این قاتل بیرحم اسیر میشود. آیا راه نجاتی هست؟
بخشی از کتاب
دستش مشت شد، دندانی سائید و غرولند کرد:
-سعی کردم برات بهترین باشم و از تو فقط خواستم باهام مدارا کنی. ولی تو چیکار کرد؟ فقط پا رو دمم گذاشتی و زندگی رو به کام جفتمون زهر کردی. آخه من به چه زبونی باید بهت بگم لعنتی؟ من دوست دارم، میفهمی؟ دوست دارم! بهت خیانت نکردم، ولی تو کردی. درست عین نسرین! فرار کردی و خواستی آبروی من رو تو کل فامیل ببری. حالا از این که بهت مشکوکم ازم دلخوری؟ تو یک گوشی مخفی تو بساط من پیدا کنی، اولین فکری که به ذهنت میرسه چیه؟ هان؟
"هان" را چنان داد زد که آشکار لرزیدم و ترسیده چشم بستم؛ هیچوقت او را تا این حد عصبی ندیده بودم. همیشه در اوج عصبانیتش خونسرد بود و صدایش را بالا نمیبرد. ولی انگار امشب پا روی خط قرمزش گذاشته بودم که آنطور داغ کرده بود و هرچه دلش میخواست، میگفت.
خوف برم داشت؛ در آن واحد، تک و تنها، اگر بیشتر از آن عصبیاش میکردم، حکم مرگم صادر بود!
نفسنفس میزد و درست مانند یک گاو خشمگین به تماشایم ایستاده بود. من هم ترسیده مانند جوجهی زیر باران مانده، بهوضوح میلرزیدم و چشمهایم لبالب اشک بود.
-سعی کردم برات بهترین باشم و از تو فقط خواستم باهام مدارا کنی. ولی تو چیکار کرد؟ فقط پا رو دمم گذاشتی و زندگی رو به کام جفتمون زهر کردی. آخه من به چه زبونی باید بهت بگم لعنتی؟ من دوست دارم، میفهمی؟ دوست دارم! بهت خیانت نکردم، ولی تو کردی. درست عین نسرین! فرار کردی و خواستی آبروی من رو تو کل فامیل ببری. حالا از این که بهت مشکوکم ازم دلخوری؟ تو یک گوشی مخفی تو بساط من پیدا کنی، اولین فکری که به ذهنت میرسه چیه؟ هان؟
"هان" را چنان داد زد که آشکار لرزیدم و ترسیده چشم بستم؛ هیچوقت او را تا این حد عصبی ندیده بودم. همیشه در اوج عصبانیتش خونسرد بود و صدایش را بالا نمیبرد. ولی انگار امشب پا روی خط قرمزش گذاشته بودم که آنطور داغ کرده بود و هرچه دلش میخواست، میگفت.
خوف برم داشت؛ در آن واحد، تک و تنها، اگر بیشتر از آن عصبیاش میکردم، حکم مرگم صادر بود!
نفسنفس میزد و درست مانند یک گاو خشمگین به تماشایم ایستاده بود. من هم ترسیده مانند جوجهی زیر باران مانده، بهوضوح میلرزیدم و چشمهایم لبالب اشک بود.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر