دسته بندی : رمان خارجی

عروسک گردان

(داستان های کره ای،قرن 21م)
نویسنده: اون سو کیم
مترجم: محمد غفوری
350,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 352
شابک 9786003678422
تاریخ ورود 1402/09/09
نوبت چاپ 2
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 371
قیمت پشت جلد 350,000 تومان
کد کالا 128382
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب عروسک‌گردان نوشته‌ی اون‌سو کیم با ترجمه‌ی محمد غفوری در نشر نیماژ چاپ شده است. این رمان کره‌ای متفاوت در قالب داستانی جنایی و رمزآلود، به زندگی یک آدم‌کش حرفه‌ای به نام ریسنگ می‌پردازد. این کتاب از آن دسته آثاری است که مرزهای بین خوب و بد را با ظرافت به چالش می‌کشد و خواننده را در دنیایی پر از تناقضات غرق می‌کند. داستانی است درباره‌ی پشت‌پرده‌های دنیای آدم‌کش‌ها و افرادی که در سایه کار می‌کنند. ریسنگ، قهرمان داستان، توسط یک فرد مرموز به نام پیرمرد راکون و در کتابخانه‌ای پر از قاتلین و شکارچیان بزرگ شد. او که از کودکی در این محیط پرورش یافته خودش هم تبدیل به یک آدم‌کش حرفه‌ای شد. اما ریسنگ قوانین را زیر پا می‌گذارد و با ۳ زن جوان که نقشه‌ای عجیب دارند، ملاقات می‌کند. این دیدار، سرنوشت او را به‌کلی تغییر می‌دهد. عروسک‌گردان با ترکیبی از طنز تاریک، توصیفات شاعرانه و لحظاتی از تأمل فلسفی، مخاطب را با خود همراه می‌کند. این کتاب، به واسطه‌ی پیچیدگی‌های شخصیتی و جهان‌بینی‌های متناقضی که ارائه می‌دهد، مخاطب را با خود همراه می‌کند و او را به دنیایی از داستان‌های آدم‌کشی وارد می‌کند که با هیچ کلیشه‌ای سازگار نیست. این کتاب را به خوانندگانی پیشنهاد می‌کنیم که به داستان‌های جنایی با نگاهی عمیق به پیچیدگی‌های انسانی علاقه‌مندند. همچنین علاقه‌مندان به ادبیات کره‌ای و خوانندگانی که از طنز تاریک و تفکر فلسفی لذت می‌برند، مخاطب این کتاب هستند.
بخشی از کتاب
«پیرمرد کار آب‌دادنش را تمام کرد و درحالی‌که کش‌وقوسی به بدنش می‌داد و لبخندی از رضایت می‌زد، شَق‌ورَق ایستاد. بعد چرخید و طوری که انگار از حضور ریسنگ مطلع باشد، نگاهی نصفه‌نیمه به کوهستان انداخت. چهره خندان پیرمرد درست افتاد وسط نشانه دوربین اسلحه‌اش. آیا پیرمرد خبر داشت که خورشید حالا تنها یک وجب از خط افق بالاتر است؟ آیا می‌دانست پیش از اینکه خورشید پشت کوه‌ها پنهان شود جانش را از دست می‌دهد؟ دلیل لبخندش همین بود؟ شاید هم اصلا لبخند نمی‌زد. صورت پیرمرد طوری بود که انگار همچون ماسکی چوبی، نیشخندی دائمی را بر آن حک کرده‌اند. بعضی آدم‌ها چنین صورتی دارند دیگر؛ آدم‌هایی که هرگز نمی‌توانی احساسات درونی‌شان را حدس بزنی، آدم‌هایی که دائما لبخند می‌زنند، حتی وقتی محزون و خشمگین‌اند. الان وقت کشیدن ماشه است؟ اگر همین حالا ماشه را بکشد می‌تواند تا پیش از نیمه‌شب به شهر برگردد. می‌تواند دوش آب داغی بگیرد، تا وقتی که حالش جا بیاید و مست شود لبی تر کند، یا با گرامافونش به یکی از آهنگ‌های قدیمی بیتلز گوش کند و در فکر عیش‌ونوش به‌دست‌آمده از پولی که به‌زودی به حسابش واریز خواهد شد غرق شود. شاید بعد از این مأموریتِ آخر بتواند شکل زندگی‌اش را عوض کند. می‌تواند روبه‌روی یک دبیرستانْ پیتزافروشی باز کند یا توی پارک پشمک بفروشد. خودش را تصور کرد که یک بغل بادکنک و پشمک را به بچه‌ها می‌فروشد و بعد زیر نور خورشید چُرت می‌زند. واقعا نمی‌توانست چنین زندگی‌ای را برای خودش متصور شود؟ ناگهان حتی تصورش هم شگفت‌انگیز به نظر می‌رسید. اما هر فکری شبیه به این را باید به ‌بعد از کشیدن ماشه موکول می‌کرد. پیرمرد هنوز زنده بود و پولی هم به حسابش نیامده بود.»
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است