دسته بندی : نمایشنامه

سست عفاف (نمایشنامه)

(نمایشنامه انگلیسی،قرن 20م)
نویسنده: نوئل کاورد
155,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 146
شابک 9786223080548
تاریخ ورود 1402/08/13
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 143
قیمت پشت جلد 155,000 تومان
کد کالا 127758
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
نوئل کاورد نمایشنامه‌نویس، آهنگ‌ساز، کارگردان، هنرپیشه و خواننده‌ی انگلیسی در سال ۱۸۹۹ در حومه‌ی لندن به ‌دنیا آمد. پدرش فروشنده‌ی پیانو و مادرش دخترِ دریاسالار نیروی دریایی سلطنتی بود. نوئل کاورد بیش از پنجاه عنوان نمایشنامه منتشر کرده است که بسیاری از آن‌ها سالیان دراز روی صحنه‌ی نمایش باقی ماندند. کاورد در سال ٬۱۹۴۳ جایزه‌ی افتخاری فرهنگستان را برای کارگردانی فیلمِ جنگیِ جایی که خدمت می‌کنیم به دست آورد و در سال ۱۹۷۰ به دریافت نشان ادب و هنر (شوالیه) نائل شد. سپس به عضویت جامعه‌ی سلطنتی ادبیات درآمد و مدتی بعد جایزه‌ی تونی را برای یک عمر فعالیت در عرصه‌ی هنر و ادب دریافت کرد. در سال ۱۹۷۲، مدرک دکترای افتخاری دانشگاه ساسکس به او اعطاء شد. نمایشنامه‌ها و آهنگ‌های کاورد در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ به‌شدت مورد استقبال قرار گرفت و سبک نوشتارش بر فرهنگ عامه‌ی مردم تأثیر بسزایی گذاشت. در سال ۲۰۰۶، نمایش البری لندن را به یاد او سالن نمایش نوئل کاورد نام‌گذاری کردند. کاورد نمایشنامه سست‌عفاف را در سه پرده به رشته‌ی تحریر درآورد. دو اقتباس سینمایی از این نمایشنامه انجام شده است؛ ابتدا در سال ۱۹۲۸، فیلمی صامت با کارگردانی آلفرد هیچکاک ساخته شد و دومین بار نیز استفان الیوت در سال ۲۰۰۸، موضوع این نمایشنامه را دستمایه‌ی ساختن فیلمی دیگر کرد. جان، پسرِ یک خانواده‌ی سنتی انگلیسی، بدون هماهنگی با خانواده با یک زن مسن‌تر از خودش به نام لاریتا ازدواج می‌کند. مادر و خواهرِ جان که اعتقاداتِ سنتی بسیار سفت و سختی دارند سعی می‌کنند نارضایتی خود را در حد امکان پنهان کنند و موقتا با خواست پسرشان کنار بیایند. لاریتا که زندگی مستقل و مرفهی داشته است، از نظر سبک زندگی بسیار متفاوت با خانواده‌ی جان به نظر می‌رسد. اما مشکل وقتی حاد می‌شود که یک راز سربه‌مهر از گذشته‌ی لاریتا آشکار می‌شود. مادر و خواهر جان دیگر نمی‌توانند درباره‌ی لاریتا سکوت کنند.
بخشی از کتاب
ماریون: توی مسیر سفر مشکلی پیش نیومد؟ لاریتا: نه، خیلی بی‌نقص بود. هیلدا: قبلا هم انگلیس اومده بودین؟ لاریتا: بله، بارها. با شوهر اولم زیاد می‌اومدیم. خانم ویتاکر: شوهر اول؟ لاریتا: بله. خانم ویتاکر: (جدی‌تر می‌شود.) نمی‌دونستم قبلا ازدواج کرده بودین. جان چیز چندانی به ما نگفته بود. لاریتا: خیلی حرکت ناخوشایندی بود، جانی. جان: شوهر سابقش رفتار خیلی وحشیانه‌ای باهاش داشته، مادر. خانم ویتاکر: چه وحشتناک! بااین‌حساب، مرگش مایۀ آسودگی خاطر بوده. لاریتا: نمرد. طلاقم داد. ماریون: (وحشت‌زده) طلاقت داد! لاریتا: بله، فرار کردم. خیلی جوون و کم‌عقل بودم. باید منتظر می‌موندم. چراکه نه؟ باید می‌سوختم و می‌ساختم. اون‌وقت شجاعتم بیشتر می‌شد. جان: به‌نظرم اصلا کار درستی نبود. یارو یه اهریمنِ مطلق بوده. هیلدا: گمونم هیجان‌انگیزترین چیزی بود که تا اینجا شنیدم! لاریتا: حالا گذشته واقعا جالب به نظر می‌رسه. خانم ویتاکر: پس یعنی شما برگشتی پیش والدینت؟ لاریتا: نه، این کار ازم برنمی‌اومد، چون هر دو فوت کرده بودن.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است