ارزش های نسبی (دیوار چهارم 10،نمایش نامه)
(نمایشنامه انگلیسی،قرن 20م)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | نوئل کاورد |
مترجم | مهدی فیاضی کیا |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 142 |
شابک | 9786223080166 |
تاریخ ورود | 1401/05/22 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1401 |
وزن (گرم) | 142 |
کد کالا | 115467 |
قیمت پشت جلد | 650,000﷼ |
قیمت برای شما
650,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
نوئل کاورد نمایشنامهنویس، آهنگساز، کارگردان، هنرپیشه و خوانندهی انگلیسی در سال ۱۸۹۹، در حومهی لندن به دنیا آمد.
او بیش از پنجاه عنوان نمایشنامه منتشر کرده است که بسیاری از آنها سالیان دراز روی صحنهی نمایش باقی ماندند. بسیاری از نمایشنامههای او چون تب یونجه، زندگیهای خصوصی، طرحی برای زندگی، خندهی امروز و روح سرخوش جزء نمایشهای پُرتکرار و پُربینندهی سالنهای نمایش بودند. کاورد علاوهبر نمایشنامه، صدها آهنگ، چندین نمایش موزیکال، چندین فیلمنامه، چند جلد کتاب شعر و داستان کوتاه، یک رمان بلند و یک خودزندگینامهی سهجلدی را نیز در کارنامهی فعالیتهای ادبیاش دارد. همچنین، این نویسندهی مشهور در شش دهه از زندگیاش، در نمایشها و فیلمهای متعددی ــ به قلم خودش و دیگران ــ به ایفای نقش پرداخت.
ارزشهای نسبی داستان تقابل راستگویی است دربرابر دروغ، داستان هماوردی صداقت است با ریا و داستان آدمهایی است که نقاب بر چهره میزنند و برای رسیدن به اهداف شخصی خود، از هیچ رذالتی ابایی ندارند.
در اتاق یک خانهی اشرافی قدیمی، بانوی خانه، پسرعمویاش، ندیمهاش و بالاخره سرپیشخدمتِ خانه جمع شدهاند تا به یک بحران رسیدگی کنند؛ بحرانی که همین اواخر از وجودش خبردار شدهاند. پسر خانواده، نایجل، ارل ناحیه مارشوود، قصد دارد با دختری از طبقه عوام، که ازقضا، هنرپیشه هم هست، ازدواج کند و این در دنیای اشرافی آنان به معنی بحران است. چیزی که این بحران را پیچیده میکند، ارتباط مستقیمش با سنتهای اجتماعی و هویتهای طبقاتی است و این درست همانجایی است که آدمها را دچار آزردگی و اندوه میکند. راهحلی هم که پیدا میکنند، جعل هویت است. یک نفر باید هویتش را عوض کند تا مشکل همه حل شود. ناگهان صحنه به یک بازی تبدیل میشود؛ به یک نمایش در نمایش.
او بیش از پنجاه عنوان نمایشنامه منتشر کرده است که بسیاری از آنها سالیان دراز روی صحنهی نمایش باقی ماندند. بسیاری از نمایشنامههای او چون تب یونجه، زندگیهای خصوصی، طرحی برای زندگی، خندهی امروز و روح سرخوش جزء نمایشهای پُرتکرار و پُربینندهی سالنهای نمایش بودند. کاورد علاوهبر نمایشنامه، صدها آهنگ، چندین نمایش موزیکال، چندین فیلمنامه، چند جلد کتاب شعر و داستان کوتاه، یک رمان بلند و یک خودزندگینامهی سهجلدی را نیز در کارنامهی فعالیتهای ادبیاش دارد. همچنین، این نویسندهی مشهور در شش دهه از زندگیاش، در نمایشها و فیلمهای متعددی ــ به قلم خودش و دیگران ــ به ایفای نقش پرداخت.
ارزشهای نسبی داستان تقابل راستگویی است دربرابر دروغ، داستان هماوردی صداقت است با ریا و داستان آدمهایی است که نقاب بر چهره میزنند و برای رسیدن به اهداف شخصی خود، از هیچ رذالتی ابایی ندارند.
در اتاق یک خانهی اشرافی قدیمی، بانوی خانه، پسرعمویاش، ندیمهاش و بالاخره سرپیشخدمتِ خانه جمع شدهاند تا به یک بحران رسیدگی کنند؛ بحرانی که همین اواخر از وجودش خبردار شدهاند. پسر خانواده، نایجل، ارل ناحیه مارشوود، قصد دارد با دختری از طبقه عوام، که ازقضا، هنرپیشه هم هست، ازدواج کند و این در دنیای اشرافی آنان به معنی بحران است. چیزی که این بحران را پیچیده میکند، ارتباط مستقیمش با سنتهای اجتماعی و هویتهای طبقاتی است و این درست همانجایی است که آدمها را دچار آزردگی و اندوه میکند. راهحلی هم که پیدا میکنند، جعل هویت است. یک نفر باید هویتش را عوض کند تا مشکل همه حل شود. ناگهان صحنه به یک بازی تبدیل میشود؛ به یک نمایش در نمایش.
بخشی از کتاب
فلیسیتی: ایداد بیداد!
پیتر: این آهی که کشیدی احساس میکنم همچی یه کوچولو از تفرعنِ دنیای قدیم توش زنگ میزنه، فلیسیتی، درست حس میکنم؟
فلیسیتی: معلومه که نه. ولی کل این ماجرا خیلی ابلهانهست، خیلی بیسروتهه. ماکسی ماکسیه. چرا باید فرقی بکنه که ندیمهی من باشه یا منشی من؟
پیتر: واقعا چرا؟ اما فرق میکنه، بههرحال. آدم باید روراست باشه. حاضری استیون بریستو جوان رو به شب افتتاحیهی باله ببری و بعدش باهم برید رستوران ساوُی گریل؟
فلیسیتی: معلومه خب. خیلی پسر جذابیه.
پیتر: اما کرستول رو نمیبری، درسته؟
فلیسیتی: کرستول تحمل باله رو نداره. میگه تاریخمصرف این چیزها داره تموم میشه.
پیتر: ولی با وجود این، اون رو نمیبری. چون هم اون خجالتزده میشه، هم تو. تازه یه مختصری هم دوستانت خجالتزده میشن. استیون بریستو پسر یه سیگارفروش توی فوکستونه. کرستول پسر یه سرکار پلیس توی سِوِنوکسه . اگه واقعا فقط بحث طبقه درمیان باشه، هر دو مثل هم هستن. هر دو، انگلیسیهای آبرومندِ سختکوش هستن. ولی از قضای روزگار، یکی معلم گلفه و اون یکی سرپیشخدمت و حتی در این روزگار دمکراتیک هنوز بین این دو نفر یه شکاف بزرگ اجتماعی وجود داره که نمیشه ازش عبور کرد.
پیتر: این آهی که کشیدی احساس میکنم همچی یه کوچولو از تفرعنِ دنیای قدیم توش زنگ میزنه، فلیسیتی، درست حس میکنم؟
فلیسیتی: معلومه که نه. ولی کل این ماجرا خیلی ابلهانهست، خیلی بیسروتهه. ماکسی ماکسیه. چرا باید فرقی بکنه که ندیمهی من باشه یا منشی من؟
پیتر: واقعا چرا؟ اما فرق میکنه، بههرحال. آدم باید روراست باشه. حاضری استیون بریستو جوان رو به شب افتتاحیهی باله ببری و بعدش باهم برید رستوران ساوُی گریل؟
فلیسیتی: معلومه خب. خیلی پسر جذابیه.
پیتر: اما کرستول رو نمیبری، درسته؟
فلیسیتی: کرستول تحمل باله رو نداره. میگه تاریخمصرف این چیزها داره تموم میشه.
پیتر: ولی با وجود این، اون رو نمیبری. چون هم اون خجالتزده میشه، هم تو. تازه یه مختصری هم دوستانت خجالتزده میشن. استیون بریستو پسر یه سیگارفروش توی فوکستونه. کرستول پسر یه سرکار پلیس توی سِوِنوکسه . اگه واقعا فقط بحث طبقه درمیان باشه، هر دو مثل هم هستن. هر دو، انگلیسیهای آبرومندِ سختکوش هستن. ولی از قضای روزگار، یکی معلم گلفه و اون یکی سرپیشخدمت و حتی در این روزگار دمکراتیک هنوز بین این دو نفر یه شکاف بزرگ اجتماعی وجود داره که نمیشه ازش عبور کرد.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر