نقاشی دلپذیر
(داستان های فرانسوی،قرن 20م)
موجود
ناشر | نشر مد |
---|---|
مولف | مارسل امه |
مترجم | ناهید فروغان |
قطع | جیبی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 104 |
شابک | 9786229495520 |
تاریخ ورود | 1402/08/03 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1403 |
وزن (گرم) | 72 |
کد کالا | 127523 |
قیمت پشت جلد | 800,000﷼ |
قیمت برای شما
800,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
لافلور یک نقاش فوقالعاده با استعدادی غریب است. نقاشیهایش کیفیت خارقالعادهای در هنر ندارند و قرار نیست تاریخ هنر را به قبل و بعداز خود تقسیم کند. در سالهای پساز جنگ جهانی دوم وقتی اروپا هنوز گرفتار تبعات جنگ است و دولتها به سختی از پس سیرکردن شکم اتباعشان برمیآیند و کوپن و سهمیهی ارزاق بازار داغی دارد، لافلور با استعداد عجیبش در پاریس ظهور میکند. او تابلوهایی را میکشد که مخاطب با دیدنشان سیر میشود و دیگر احساس گرسنگی نمیکند حتی طعم خوردن یک دسر بعد از غذایی دلچسب را زیر زبان خواهد داشت انگار که یک پای دلچسب با خامهی شکلاتی خورده باشد. این خبر مثل بمب میترکد و همگان را به تکاپو وامیدارد و این میان بعید است که فقرا و دلالان هنر بیتفاوت از این خبر گذشته و دستبهکار نشوند.
بخشی از کتاب
مثل دیوانهها از خیابان گذشت، زنی را هل داد و به لطف بخت از برخورد با سپر ماشینی جان به در برد. میدوید و جز آن تابلو هیچ چیز را نمیدید. آری، معجزه تکرار شد. مثل بار اول، بوهای خوش در وجودش رخنه کردند، گرسنگیاش را فرونشاندند و جانی تازه در او دمیدند. با این همه، با نگرانی به خود گفت شاید این آخرین غذایی باشد که با تماشای آن نقاشی طعمش را میچشد، زیرا هر لحظه امکان داشت مجموعه دار متفننی از راه برسد و تابلو را با خود ببرد. این اندیشه چنان دردناک بود که تصمیم گرفت وارد مغازه شود، بیآنکه بداند آنجا چه میخواهد...
مرد گرسنه، به محض روگرداندن به سمت تابلو، احساس کرد گرما و خوشی دوباره در رگهایش جریان مییابد و حالش بهسرعت رو به بهبودی میرود. از آن لحظه به بعد، جز خوردن به هیچ چیز نیندیشید و از سوالکردن هم دست برداشت. همچنانکه مرد رفتهرفته نیروی ازدسترفتهاش را باز مییافت، از پس پردهی مخمل خرمایی رنگی که ویترین را از گالری جدا میکرد چهرهای دژم چندبار پدیدار شد، بیآنکه حتی توجه مرد را برانگیزد. سرانجام با شکمی سیر و نیز از بیم آنکه پرخوری پس از گرسنگیکشیدنی طولانی برایش زیانآور باشد، از آنجا دور شد و در نزدیکترین میدان جایی برای نشستن یافت.
مرد گرسنه، به محض روگرداندن به سمت تابلو، احساس کرد گرما و خوشی دوباره در رگهایش جریان مییابد و حالش بهسرعت رو به بهبودی میرود. از آن لحظه به بعد، جز خوردن به هیچ چیز نیندیشید و از سوالکردن هم دست برداشت. همچنانکه مرد رفتهرفته نیروی ازدسترفتهاش را باز مییافت، از پس پردهی مخمل خرمایی رنگی که ویترین را از گالری جدا میکرد چهرهای دژم چندبار پدیدار شد، بیآنکه حتی توجه مرد را برانگیزد. سرانجام با شکمی سیر و نیز از بیم آنکه پرخوری پس از گرسنگیکشیدنی طولانی برایش زیانآور باشد، از آنجا دور شد و در نزدیکترین میدان جایی برای نشستن یافت.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر