شکوفه و شب تاب
(داستان های آمریکایی،قرن 21م)
موجود
ناشر | دانش آفرین |
---|---|
مولف | شری ال اسمیت |
مترجم | ندا امیدی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 342 |
شابک | 9786225667044 |
تاریخ ورود | 1402/05/01 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 339 |
کد کالا | 124621 |
قیمت پشت جلد | 1,850,000﷼ |
قیمت برای شما
1,850,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
شکوفه و شبتاب، داستان عشقی وصف ناپذیر میان یک خلبان انتحاری و یک دختر جوان را در خلال جنگ جهانی دوم در ژاپن روایت میکند.
موسیقی، هانا و تارو را به هم میرساند. جنگ، جدایشان میکند. آیا ممکن است هشت روز کوتاه، برای یک نفر، به معنای یک عمر زندگی باشد؟
هنگامی که ژاپن در جنگجهانیدوم وضعیتی وخیم را پشتسر میگذاشت، برای متوقف کردن کشتیهای متفقین از خلبانهای انتحاری استفاده میکرد، این خلبانها که توکو نامیده میشدند جان خودشان را کف دست میگذاشتند، اما در عمل درصد موفقیت ناچیزی از عملیات آنها حاصل میشد. توکوها اغلب خلبانهایی جوان بودند که در پادگان از امتیازات ویژهای برخوردار بودند؛ اما اگر از عملیاتی ناموفق، زنده برمیگشتند در دید دیگران حقیر و سرافکنده میشدند.
تارو یک توکو است که روزی هنگام نواختن سازی در اتاقش با دختری به نام هانا ملاقات میکند. هانا دختری جوان و عضو نادشیکو، یکی از واحدهای دخترانهی بدرقهی توکوها، است. دیدار او با تارو شروع یک داستان عاشقانه است که سرانجامی نامعلوم دارد.
شکوفه و شبتاب یک داستان تاریخی است که از زاویهی دیدی تازه روایت میشود و برخلاف اغلب کتابهای تاریخی ترجمه شده در کشورمان که درباره آشویتس و به طور کل اروپا هستند، به شرق آسیا رفته و داستان عشق یک دختر نوجوان تازه از مرگ برگشته و پسر جوانی که باید با پای خودش به استقبال مرگ برود را به تصویر کشیده است.
چنانچه به داستانهای عاشقانه ای که حسی از تعلیق و ابهام را در وجودتان زنده میکنند، علاقه دارید، کتاب پیشِرو برای شما به نگارش درآمده است. این کتاب از سوی کاربران گودریدز نمره 3.9 از 5 را کسب کرده است.
“بعضی از لحظات نباید پایان داشته باشند. تمام خلقت باید متوقف شود و اجازه دهد آن لحظات همانطور باقی بمانند. زمان نباید با جلو رفتن، خودش را شرمنده کند. “
موسیقی، هانا و تارو را به هم میرساند. جنگ، جدایشان میکند. آیا ممکن است هشت روز کوتاه، برای یک نفر، به معنای یک عمر زندگی باشد؟
هنگامی که ژاپن در جنگجهانیدوم وضعیتی وخیم را پشتسر میگذاشت، برای متوقف کردن کشتیهای متفقین از خلبانهای انتحاری استفاده میکرد، این خلبانها که توکو نامیده میشدند جان خودشان را کف دست میگذاشتند، اما در عمل درصد موفقیت ناچیزی از عملیات آنها حاصل میشد. توکوها اغلب خلبانهایی جوان بودند که در پادگان از امتیازات ویژهای برخوردار بودند؛ اما اگر از عملیاتی ناموفق، زنده برمیگشتند در دید دیگران حقیر و سرافکنده میشدند.
تارو یک توکو است که روزی هنگام نواختن سازی در اتاقش با دختری به نام هانا ملاقات میکند. هانا دختری جوان و عضو نادشیکو، یکی از واحدهای دخترانهی بدرقهی توکوها، است. دیدار او با تارو شروع یک داستان عاشقانه است که سرانجامی نامعلوم دارد.
شکوفه و شبتاب یک داستان تاریخی است که از زاویهی دیدی تازه روایت میشود و برخلاف اغلب کتابهای تاریخی ترجمه شده در کشورمان که درباره آشویتس و به طور کل اروپا هستند، به شرق آسیا رفته و داستان عشق یک دختر نوجوان تازه از مرگ برگشته و پسر جوانی که باید با پای خودش به استقبال مرگ برود را به تصویر کشیده است.
چنانچه به داستانهای عاشقانه ای که حسی از تعلیق و ابهام را در وجودتان زنده میکنند، علاقه دارید، کتاب پیشِرو برای شما به نگارش درآمده است. این کتاب از سوی کاربران گودریدز نمره 3.9 از 5 را کسب کرده است.
“بعضی از لحظات نباید پایان داشته باشند. تمام خلقت باید متوقف شود و اجازه دهد آن لحظات همانطور باقی بمانند. زمان نباید با جلو رفتن، خودش را شرمنده کند. “
بخشی از کتاب
روز اول سختترین روز است. در دنیایی پر از شک و تردید، از خواب بیدار میشوم، مطمئن نیستم به پایگاه که برسم خبرهای خوب میشنوم یا بد. برادرانمان دیروز با موفقیت عملیاتشان را انجام داده اند؟ آیا او، آنجا در سالن تاریک پادگان ایستاده و سرش را از خجالت، زمین انداخته؟ یا شاید هم اصلا احساس شرمندگی نکند، چون قرار است از اینبهبعد دیگر در کنار من باشد.
من به مدت پانزده سال زندگی کردم و چند هفته بود که مرده بودم، و تارو بود که مرا به زندگی برگرداند. قطع کردن پیچکهای نوری که تازه در دلم جوانه زده بودند، سخت است. ولی سعیام را میکنم. وانت در جاده بالا و پایین میپرد و به سوی حقیقت در حرکت است.
****
یک روز مادرم به من میگوید: «فکر و خیال، آخرش دیوونهت میکنه.» یکشنبه است و ما داریم لباس فرمهای شسته افسران را پهن میکنیم تا خشک شوند. افسران رتبه بالا دوست دارند لباس فرمهایشان تعریف و تمجید دیگران را برانگیزند. شستوشوی آنها اولین و آخرین مرحله، برای اطمینان از این موضوع است.
«میدونم اوکا-سان. ولی نمیدونم چطوری دست از این کار بردارم.»
اوکا-سان با احتیاط شلوارهای خاکیرنگ را روی رختآویز پهن میکند و به سمت من میآید. دستانم را در دستان گرم و مرطوبش میگیرد.
«هانا، هم سادهست و هم سخت. باید ادامه بدیم. قدمبهقدم. درست مثل همون کاری که از وقتی پدرت رفته میکنیم.»
از مادرم به خاطر شرکت در مراسم خداحافظی تارو تشکر نکردهام. هنوز کلماتی که بتوانند احساس من را به خوبی بیان کنند، اختراع نشدهاند. درعوض، سعی میکنم نسبت به ماههای گذشته، دختر بهتری باشم. سعی میکنم مفید و حرفگوشکن باشم. و همان هانای قدیم باشم.
اکنون هم به حرفش گوش میکنم و تعظیم میکنم.
ضربالمثل قدیمی را تکرار میکنم: «اگه هفت بار زمین خوردی، هشت بار از جات بلند شو.»
دستم را نوازش میکند، کف دستانش محکم و مطمئن است. «دقیقا همینطوره.»
من به مدت پانزده سال زندگی کردم و چند هفته بود که مرده بودم، و تارو بود که مرا به زندگی برگرداند. قطع کردن پیچکهای نوری که تازه در دلم جوانه زده بودند، سخت است. ولی سعیام را میکنم. وانت در جاده بالا و پایین میپرد و به سوی حقیقت در حرکت است.
****
یک روز مادرم به من میگوید: «فکر و خیال، آخرش دیوونهت میکنه.» یکشنبه است و ما داریم لباس فرمهای شسته افسران را پهن میکنیم تا خشک شوند. افسران رتبه بالا دوست دارند لباس فرمهایشان تعریف و تمجید دیگران را برانگیزند. شستوشوی آنها اولین و آخرین مرحله، برای اطمینان از این موضوع است.
«میدونم اوکا-سان. ولی نمیدونم چطوری دست از این کار بردارم.»
اوکا-سان با احتیاط شلوارهای خاکیرنگ را روی رختآویز پهن میکند و به سمت من میآید. دستانم را در دستان گرم و مرطوبش میگیرد.
«هانا، هم سادهست و هم سخت. باید ادامه بدیم. قدمبهقدم. درست مثل همون کاری که از وقتی پدرت رفته میکنیم.»
از مادرم به خاطر شرکت در مراسم خداحافظی تارو تشکر نکردهام. هنوز کلماتی که بتوانند احساس من را به خوبی بیان کنند، اختراع نشدهاند. درعوض، سعی میکنم نسبت به ماههای گذشته، دختر بهتری باشم. سعی میکنم مفید و حرفگوشکن باشم. و همان هانای قدیم باشم.
اکنون هم به حرفش گوش میکنم و تعظیم میکنم.
ضربالمثل قدیمی را تکرار میکنم: «اگه هفت بار زمین خوردی، هشت بار از جات بلند شو.»
دستم را نوازش میکند، کف دستانش محکم و مطمئن است. «دقیقا همینطوره.»
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر