سرگذشت گربه مسافر
(داستان های ژاپنی،قرن 21م)
موجود
ناشر | دانش آفرین |
---|---|
مولف | هیرو آریکاوا |
مترجم | ندا امیدی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 224 |
شابک | 9786225667310 |
تاریخ ورود | 1402/06/11 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 216 |
کد کالا | 126255 |
قیمت پشت جلد | 1,550,000﷼ |
قیمت برای شما
1,550,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
نانا با دم قوس دار و روحیه ماجراجویانهاش، بهترین همدم برای صاحبش، ساتورو است. آنها پنج سالی هست که با هم دوست هستند و اکنون به بودن در کنار یکدیگر خو گرفتهاند. همهچیز خوب پیش میرود تا اینکه آن دو با یک ون نقرهای راهی سفری در جاده میشوند تا چند نفر از دوستان قدیمی ساتورو را ببینند. نانا دلیل و مقصد این سفر را نمیداند، اما همین که وقتش را با ساتورو در ون نقرهای بگذراند، برایش کافی است.
اما هدف از این سفر چیست؟ و چرا همه انقدر به نانا علاقه نشان میدهند؟ نانا سر در نمیآورد و ساتورو نیز حرفی نمیزند. اما وقتی نانا بالاخره میفهمد، قلب کوچکش میشکند…
در طول داستان با گریزهایی به گذشته از زندگی شخصیتهای کتاب سر در میآوریم و خود را با کسانی شبیه به خودمان و انسانهای اطرافمان مواجه میبینیم؛ داستان از زبان گربه روایت میشود و گاه از دید سومشخص دربارهی ساتورو و گذشتهاش میخوانیم.
سرگذشت گربه مسافر، رمانی تاثیرگذار است که مخاطب را با خود همراه میکند و احساسات گوناگون او را لمس میکند.
اما هدف از این سفر چیست؟ و چرا همه انقدر به نانا علاقه نشان میدهند؟ نانا سر در نمیآورد و ساتورو نیز حرفی نمیزند. اما وقتی نانا بالاخره میفهمد، قلب کوچکش میشکند…
در طول داستان با گریزهایی به گذشته از زندگی شخصیتهای کتاب سر در میآوریم و خود را با کسانی شبیه به خودمان و انسانهای اطرافمان مواجه میبینیم؛ داستان از زبان گربه روایت میشود و گاه از دید سومشخص دربارهی ساتورو و گذشتهاش میخوانیم.
سرگذشت گربه مسافر، رمانی تاثیرگذار است که مخاطب را با خود همراه میکند و احساسات گوناگون او را لمس میکند.
بخشی از کتاب
من به عنوان یک گربه، اکنون در عنفوان جوانی قرار داشتم و چون ساتورو کمی بیش از سی سال سن داشت گمان میکنم این در مورد او نیز صدق میکند.
یک روز ساتورو با حالتی پوزشطلبانه سر مرا نوازش کرد. «نانا، متاسفم.» اشکالی نداره، عیب نداره. بیخیال. «واقعا متاسفم که کار به اینجا کشید.» توضیح نمی خواد. من درک بالایی دارم. «هیچ وقت قصدم این نبود تو رو ول کنم.» زندگی چه واسه انسان چه گربه همیشه طبق میل و خواسته ما پیش نمیره. اگر مجبور بودم از زندگی با ساتورو دست بکشم، به همان روال زندگی پنج سال پیشم برمیگشتم. زمانی که استخوانم از پایم بیرون زده بود. اگر از هم خداحافظی میکردیم و من به زندگی در خیابانها برمیگشتم خیلی چیز مهمی نبود. میتوانستم همین فردا دوباره ولگرد شوم، مشکلی نیست.
چیزی را از دست نمیدادم. تنها اسم نانا را بهدست آورده بودم و پنج سالی که با ساتورو گذراندم.
پس انقدر ماتم نگیر، رفیق. گربهها به راحتی با هر شرایطی که پیش میآید کنار میآیند. تنها استثناء تا به اینجا، شبی بود که پایم شکست و به ساتورو فکر کردم. «خب، بریم؟»
به نظر میآمد ساتورو میخواست من همراهش جایی بروم. در سبدم را باز کرد و من بیسروصدا داخل شدم. در این پنج سالی که با او زندگی کردم، گربهی فهمیدهای بودم. برای مثال، حتی وقتی مرا به دامپزشکی خراب شده میبرد جنجال راه نمیانداختم. خیلی خب، بریم. من به عنوان همخانهی ساتورو، بهترین گربه بودم، پس باید
بهترین همسفر او در این سفری باشم که قصدش را کرده است. ساتورو، با سبد من در دستش سوار ون نقرهای شد.
یک روز ساتورو با حالتی پوزشطلبانه سر مرا نوازش کرد. «نانا، متاسفم.» اشکالی نداره، عیب نداره. بیخیال. «واقعا متاسفم که کار به اینجا کشید.» توضیح نمی خواد. من درک بالایی دارم. «هیچ وقت قصدم این نبود تو رو ول کنم.» زندگی چه واسه انسان چه گربه همیشه طبق میل و خواسته ما پیش نمیره. اگر مجبور بودم از زندگی با ساتورو دست بکشم، به همان روال زندگی پنج سال پیشم برمیگشتم. زمانی که استخوانم از پایم بیرون زده بود. اگر از هم خداحافظی میکردیم و من به زندگی در خیابانها برمیگشتم خیلی چیز مهمی نبود. میتوانستم همین فردا دوباره ولگرد شوم، مشکلی نیست.
چیزی را از دست نمیدادم. تنها اسم نانا را بهدست آورده بودم و پنج سالی که با ساتورو گذراندم.
پس انقدر ماتم نگیر، رفیق. گربهها به راحتی با هر شرایطی که پیش میآید کنار میآیند. تنها استثناء تا به اینجا، شبی بود که پایم شکست و به ساتورو فکر کردم. «خب، بریم؟»
به نظر میآمد ساتورو میخواست من همراهش جایی بروم. در سبدم را باز کرد و من بیسروصدا داخل شدم. در این پنج سالی که با او زندگی کردم، گربهی فهمیدهای بودم. برای مثال، حتی وقتی مرا به دامپزشکی خراب شده میبرد جنجال راه نمیانداختم. خیلی خب، بریم. من به عنوان همخانهی ساتورو، بهترین گربه بودم، پس باید
بهترین همسفر او در این سفری باشم که قصدش را کرده است. ساتورو، با سبد من در دستش سوار ون نقرهای شد.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر