تمام چیزهایی که می بخشیم
(داستان های آمریکایی،قرن 21م،از پرفروش ترین های وال استریت ژورنال و آمازون)
موجود
ناشر | آموت |
---|---|
مولف | کری لانزدیل |
مترجم | سارا نجم آبادی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 408 |
شابک | 9786003841826 |
تاریخ ورود | 1400/10/25 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 358 |
کد کالا | 110054 |
قیمت پشت جلد | 2,500,000﷼ |
قیمت برای شما
2,500,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
تمام چیزهایی که میبخشیم، آخرین کتاب از سری کتابهای پرفروش تمام چیزها، سرشار از عشق، راز و تعلیق است که داستان رازها، دروغها و عشقی را که خانوادهها در خود نهفتهاند، به شکلی هنرمندانه به پایان میرساند.
ایان عکاسی موفق است و جایزههای زیادی برده است، اما فقط یک بار در زندگیاش مرتکب اشتباهی شد که به قیمت آزادی مادرش و از هم پاشیدن خانوادهشان تمام شد. اشتباهی که سالها میان ایان و پدرش جدایی انداخت و باعث شد مادرش ناپدید شود.
حالا ایان همه چیز دارد؛ شهرت، همسری مهربان و دختری دوستداشتنی. فقط دو کار باقی مانده که نکرده است؛ چاپ عکس در نشنال جئوگرافیک و پیدا کردن مادرش. درست زمانی که نشنال جئوگرافیک پروژهای را به او محول میکند که سالها رویایش را در سر میپروراند، جیمز، نامزد سابق همسرش، با پیغامی برای ایان از راه میرسد. حالا ایان دو گزینه پیش رو دارد؛ رفتن به دنبال رویایش یا ملاقات مجدد با زنی مرموز که ممکن است کمک کند گذشته را جبران کند. و اینبار ایان باید درست تصمیم بگیرد، چون ممکن است دوباره عزیزترین چیزش، یعنی خانوادهاش را از دست بدهد.
«کری لانزدیل» نویسنده این اثر، خالق مجموعهکتابهای پرفروش تمام چیزها، در آمازون و والاستریت ژورنال است. وی همچنین یکی از بنیانگذاران انجمن زنان نویسنده در آمریکاست.
به باور منتقدان آثار این نویسنده با داشتن لایههای داستانی متعدد و مجموعهای از اتفاقات هیجانانگیز و غیرمنتظره، دربرگیرندهی یک داستان عاشقانهی متاثرکننده و پر از سوالهای بیپاسخ است که هر خوانندهای را تا پایان همراه نگه خواهد داشت.
ایان عکاسی موفق است و جایزههای زیادی برده است، اما فقط یک بار در زندگیاش مرتکب اشتباهی شد که به قیمت آزادی مادرش و از هم پاشیدن خانوادهشان تمام شد. اشتباهی که سالها میان ایان و پدرش جدایی انداخت و باعث شد مادرش ناپدید شود.
حالا ایان همه چیز دارد؛ شهرت، همسری مهربان و دختری دوستداشتنی. فقط دو کار باقی مانده که نکرده است؛ چاپ عکس در نشنال جئوگرافیک و پیدا کردن مادرش. درست زمانی که نشنال جئوگرافیک پروژهای را به او محول میکند که سالها رویایش را در سر میپروراند، جیمز، نامزد سابق همسرش، با پیغامی برای ایان از راه میرسد. حالا ایان دو گزینه پیش رو دارد؛ رفتن به دنبال رویایش یا ملاقات مجدد با زنی مرموز که ممکن است کمک کند گذشته را جبران کند. و اینبار ایان باید درست تصمیم بگیرد، چون ممکن است دوباره عزیزترین چیزش، یعنی خانوادهاش را از دست بدهد.
«کری لانزدیل» نویسنده این اثر، خالق مجموعهکتابهای پرفروش تمام چیزها، در آمازون و والاستریت ژورنال است. وی همچنین یکی از بنیانگذاران انجمن زنان نویسنده در آمریکاست.
به باور منتقدان آثار این نویسنده با داشتن لایههای داستانی متعدد و مجموعهای از اتفاقات هیجانانگیز و غیرمنتظره، دربرگیرندهی یک داستان عاشقانهی متاثرکننده و پر از سوالهای بیپاسخ است که هر خوانندهای را تا پایان همراه نگه خواهد داشت.
بخشی از کتاب
انگشتهایم را در موهایم فرو میبرم و نفس خشنی از بینیام بیرون میدهم. دنبال ایمی به آشپزخانه میروم.
نادیا یک گیلاس نوشیدنی سمت ایمی سر میدهد. ایمی خلال دندانی را که سرش زیتون دارد برمیدارد و تمام نوشیدنی را یک جا سر میکشد. بعد که میبیند من به نوشیدنیام دست نزدهام، مال مرا هم برمیدارد.
نادیا سعی میکند کمی فضا را تلطیف کند: «انگار خیلی تشنه بودی.» گیلاس خودش را بلند میکند و میگوید: «به سلامتی.» و کمی از نوشیدنی میچشد، دو بار لبهایش را به هم میزند و سر بر میگرداند و نگاهی به ساعت روی مایکروویو میاندازد. «میتوانم غذای تایلندی سفارش بدهم.»
«نه، ممنون. ما خودمان برنامهی شام داریم.» یک دستم را روی پیشخان و دست دیگر را در جیبم میگذارم و به ایمی نگاه میکنم که در حال خوردن نوشیدنی من است و خوشبختانه دومی را آرامتر از اولی میخورد. ایمی گیلاسش را روی پیشخان میگذارد و میگوید: «من گرسنه نیستم.»
نادیا با مکثی میگوید: «بسیار خب. پس…» همزن را تکان میدهد. «باز هم نوشیدنی؟»
ایمی سرش را به نشانهی منفی تکان میدهد و نوشیدنیاش را سر میکشد. «من برای خانه رفتن حاضرم.» کیفش را از روی کاناپه برمیدارد و به کنار در ورودی میرود.
آهی میکشم. مثل این که بالاخره داریم به خانه میرویم.
«من رانندگی میکنم.» پل بینیام را نیشگونی میگیرم و خودم را دعوت میکنم به صبوری. امشب خیلی به صبر نیاز دارم. نباید باز چیزی از دهانم در برود و ایمی را عصبانی کنم. در واقع باید دقیقا برعکس این کار را بکنم: شانهای باشم برای گریه کردن و گوشی برای شنیدن…
نادیا یک گیلاس نوشیدنی سمت ایمی سر میدهد. ایمی خلال دندانی را که سرش زیتون دارد برمیدارد و تمام نوشیدنی را یک جا سر میکشد. بعد که میبیند من به نوشیدنیام دست نزدهام، مال مرا هم برمیدارد.
نادیا سعی میکند کمی فضا را تلطیف کند: «انگار خیلی تشنه بودی.» گیلاس خودش را بلند میکند و میگوید: «به سلامتی.» و کمی از نوشیدنی میچشد، دو بار لبهایش را به هم میزند و سر بر میگرداند و نگاهی به ساعت روی مایکروویو میاندازد. «میتوانم غذای تایلندی سفارش بدهم.»
«نه، ممنون. ما خودمان برنامهی شام داریم.» یک دستم را روی پیشخان و دست دیگر را در جیبم میگذارم و به ایمی نگاه میکنم که در حال خوردن نوشیدنی من است و خوشبختانه دومی را آرامتر از اولی میخورد. ایمی گیلاسش را روی پیشخان میگذارد و میگوید: «من گرسنه نیستم.»
نادیا با مکثی میگوید: «بسیار خب. پس…» همزن را تکان میدهد. «باز هم نوشیدنی؟»
ایمی سرش را به نشانهی منفی تکان میدهد و نوشیدنیاش را سر میکشد. «من برای خانه رفتن حاضرم.» کیفش را از روی کاناپه برمیدارد و به کنار در ورودی میرود.
آهی میکشم. مثل این که بالاخره داریم به خانه میرویم.
«من رانندگی میکنم.» پل بینیام را نیشگونی میگیرم و خودم را دعوت میکنم به صبوری. امشب خیلی به صبر نیاز دارم. نباید باز چیزی از دهانم در برود و ایمی را عصبانی کنم. در واقع باید دقیقا برعکس این کار را بکنم: شانهای باشم برای گریه کردن و گوشی برای شنیدن…
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر