خوشبختی ساختنی است نه یافتنی (داستان هایی جذاب و خواندنی برای ساختن خوشبختی...)

(مجموعه داستان کوتاه فارسی،قرن 14،داستان راه و رسم زندگی و خوشبختی)
نویسنده: مسعود لعلی
280,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 192
شابک 9786001180934
تاریخ ورود 1391/05/11
نوبت چاپ 7
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 217
قیمت پشت جلد 280,000 تومان
کد کالا 31586
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب «خوشبختی ساختنی است نه یافتنی» با زیرعنوان داستان‌های جذاب و خواندنی برای ساختن خوشبختی با دو الگوی تأثیرگذاری و تأثیرپذیری، اثر مسعود لعلی، در انتشارات ذهن‌آویز منتشر شده است. براى یافتن پاسخ‌هاى زندگى دو راه وجود دارد: سفر به درون و یافتن اصیل‌ترین جواب‌ها در سرزمین دل یا نگاه به بیرون و چشم دوختن به دنیاى بیرون و آدم‌ها براى رسیدن به راه‌حل‌ها. شاید از خود بپرسید مهم‌ترین سؤال‌ها برای یافتن راه زندگی چیست؟ در این کتاب پاسخ خود را خواهید یافت: خوشبختى و آرامش کجاست و چگونه مى‌توانم به آن دست یابم؟ برخى پاسخ همه‌ى سؤال‌ها را در خود مى‌جویند. آن‌ها تأثیرگذارها هستند. شما زمانی جزء این گروه قرار مى‌گیرید که نسبت به خود بینشى مثبت داشته باشید؛ زیرا انسان وقتی خود را کامل و غنى مى‌یابد، به خود مى‌نگرد و مبنا و مرجع را خویش قرار مى‌دهد. در چنین شرایطى، فرد معتقد مى‌شود که مسئول خوشبختى خویش است و مهم‌تر از آن، آرامش و امنیت ساختنى است و خلق‌کردنى. و اما تأثیرپذیرها. آنگاه که انسان خود را تهى، ناچیز و بى‌مقدار تصور کند، پاسخ‌ها را در بیرون از خود جست‌وجو مى‌کند. تأثیرپذیرها خوشبختى را چیزى جدا و بیرون از خود فرض مى‌کنند. آن‌ها معتقدند خوشبختى گمشده‌اى است که باید آن را در خارج از قلمرو وجودى خود بجویند و از سر اقبال به آن دست یابند. «خوشبختی ساختنی است نه یافتنی» مجموعه‌ای از 67 داستان کوتاه با محتوای روان‌شناسانه است که خواننده را با همین الگوهای تأثیرپذیری و تأثیرگذاری آشنا می‌کند.
بخشی از کتاب
بزرگى در عالم خواب دید که کسى به او مى‌گوید: «فردا به فلان حمام برو و کار روزانه‌ى حمامى را از نزدیک نظاره کن.» دو شب این خواب را دید و توجه نکرد؛ ولى فرداى شب سوم که خواب دید، به آن حمام مراجعه کرد و دید حمامى با زحمت زیاد و در هواى گرم، از فاصله‌ى دور براى گرم کردن آب حمام، هیزم مى‌آورد و استراحت را بر خود حرام کرده است. به سوى حمامى رفت و گفت: «کار بسیار سختى دارى، در هواى گرم هیزم‌ها را از مسافت دورى مى‌آورى و...» حمامى گفت: «این نیز بگذرد.» یکسال گذشت. بار دیگر همان خواب را دید و دوباره به همان حمام مراجعه کرد. دید آن مرد شغلش عوض شده و در داخل حمام از مشترى‌ها پول مى‌گیرد. مرد وارد حمام شد و گفت: «یک سال پیش که آمدم، کار بسیار سختى داشتى؛ ولى اکنون کار راحت‌ترى دارى.» حمامى گفت: «این نیز بگذرد.» دو سال بعد باز هم همان خواب را دید. این بار زودتر به محل حمام رفت، ولى مرد حمامى را ندید. وقتى جویا شد، گفتند: «او دیگر حمامى نیست. در بازار تیمچه‌اى دارد و یکى از معتمدین بزرگ است.» به بازار رفت و آن مرد را دید. گفت: «خدا را شکر. تا چندى پیش حمامى بودى، ولى اکنون مى‌بینم معتمد بازار و صاحب تیمچه‌اى شده‌اى.» حمامى گفت: «این نیز بگذرد.» مرد تعجب کرد و گفت: «دوست من، کار و موقعیت خوبى دارى، چرا بگذرد؟» چندى که گذشت، مرد به دیدن بازارى رفت، ولى او آن‌جا نبود. مردم گفتند: «پادشاه فرد مورد اعتمادى را براى خزانه‌دارى خود مى‌خواست، ولى بهتر از این مرد کسى را پیدا نکرد و او در مدتى کم نزدیک‌ترین وزیر پادشاه شد و چون پادشاه او را امین مى‌دانست، وصیت کرد که پس از مرگش او را جانشینش قرار دهند. کمى بعد از وصیت، پادشاه فوت کرد و اکنون او پادشاه است...
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است