دسته بندی : رمان خارجی

سنگ،کاغذ،قیچی

(داستان های انگلیسی،قرن 21م،از پرفروش های نیویورک تایمز و ساندی تایمز)
نویسنده: آلیس فینی
مترجم: سحر قدیمی
349,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 296
شابک 9786227566574
تاریخ ورود 1401/04/23
نوبت چاپ 19
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 269
قیمت پشت جلد 349,000 تومان
کد کالا 114929
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب سنگ، کاغذ، قیچی داستانی رازآلود و هیجان‌انگیز به قلم آلیس فینی است. این کتاب قصه‌ی زوجی جوان است که زندگی عاطفی‌شان با مشکلاتی روبه‌رو ‌شده و برای رفع مشکلات آن می‌خواهند به دریاچه‌ی بلک‌واتر سفر کنند؛ اما ماجرا بسیار پیچیده‌تر از آن است که می‌پندارند... گفتنی‌ست اثر حاضر در فهرست پرفروش‌ترین کتاب‌های نیویورک‌تایمز قرار گرفته و همچنین از پرفروش‌ترین آثار ساندی‌تایمز نیز بوده است. گاه تمام سرمایه‌گذاری عاطفی‌ات را بر روی یک آدم قرار می‌دهی و زمانی که او می‌‌رود یا دیگر مانند سابق نیست، تو خالی خالی می‌شوی. گویی در یک قمار بزرگ همه‌ی سرمایه‌ات را باخته باشی. این همان احساسی بود که این اواخر آدام و کاملیا، هر دو در حال تجربه‌ی آن بودند. اما اشتباه نکنید. رمان سنگ، کاغذ قیچی کتابی عاشقانه نیست! آلیس فینی داستانی رازآلود را برایتان روایت می‌کند که هرچقدر هم تلاش کنید نمی‌توانید پایان آن را حدس بزنید. داستان زوجی جوان که رابطه‌شان به بن‌بست خورده و تصمیم گرفته‌اند از دل ویرانی، چیزی تازه بسازند. به همین دلیل هم هست که به اسکاتلند می‌روند تا با فاصله گرفتن از شلوغی‌های شهر لندن مشکلاتشان را حل‌وفصل کنند. اما به سیاقِ همه‌ی رمان‌های معمایی، هیچ‌چیز آنطور که انتظار دارند، پیش نمی‌رود... به هر روی، آدام و کاملیا به مقصد که هتلی در کنار دریاچه‌ی بلک‌واتر بود، رسیدند و با چیزهایی مواجه شدند که هیچ انتظار آن‌ها را نداشتند. گویی ماجرا بیش‌از یک رابطه‌ی به‌بن‌بست‌رسیده بود و کسی آن دو را زیر نظر داشت؛ کسی که نمی‌خواست آن‌ها خوشبخت باشند. هنگامی که مشغول مطالعه‌ی سنگ، کاغذ، قیچی هستید، هیچ عجیب نیست اگر در عالم خیال خود را پشت در اتاق هتل آدام و کاملیا بیابید!‌جایی که به انتظار نشسته‌اید تا ببینید آن‌ها چگونه با دردسرهایی که بر سرشان ریخته مواجه می‌شوند. شما هم همراه با شخصیت‌های رمان، سروصداهای عجیبی از سرداب کلیسا می‌شنوید و احتمالاً خود را مشغول جویدن ناخن‌هایتان می‌یابید.
بخشی از کتاب
قرار بود بعد از مراسم افتتاحیه با هم باشیم، اما روز بعد، هنری از تو خواست در چند مراسم دیگر هم همراهی‌اش کنی. می‌فهمم نمی‌توانستی نه بگویی، اما دلم می‌خواست به او جواب مثبت نمی‌دادی. درک می‌کنم همیشه طرف‌دار پروپاقرصش بوده‌ای و می‌فهمم چقدر سپاسگزاری که اجازه داده کارهایش را اقتباس کنی. می‌دانم برای حرفه‌ات چقدر اهمیت دارد، اما مگر من بهایش را نپرداخته‌ام؟ تنهایی پرسه زدن در یک شهر، وقتی تو دست آن نویسنده را به‌جای دست من در دست گرفته‌ای، تصورم از یک سالگرد ازدواج خوب نبود. مدتی است انگار خودت نیستی. می‌دانم عزادار اکتبری، می‌دانم او فراتر از یک همکار بود و از بین رفتن آرزوی دیدن فیلمت حتما ناراحت‌کننده است، اما باز هم انگار موضوع دیگری در میان است. چیزی که به من نمی‌گویی. آدم‌هایی در زندگی ما حضور دارند، کسانی که سال‌ها باقی می‌مانند، و تعدادی هم مثل جهانگردها از زندگی‌مان عبور می‌کنند. گاهی گفتن تفاوتش سخت است. ما نمی‌توانیم و نباید به هر کسی که ملاقات می‌کنیم بچسبیم و من جهانگردان زیادی در زندگی‌ام دیده‌ام، کسانی که باید فاصله‌ام را با آن‌ها حفظ می‌کردم. اگر نگذاری کسی زیادی نزدیک شود، آسیب نمی‌بینی. امروز را تنها گذراندم و بخش‌هایی از نیویورک را دیدم که ندیده بودم و در همان حال تو به‌همراه هنری وینتر در شهر می‌گشتی. شاید آن نویسندۀ مُسن یا معدود دفعاتی که در کنارش بودی برایت جالب باشد، اما در زندگی واقعی، او یک آدم منزوی است، زیادی مشروب می‌نوشد و راضی کردنش خیلی سخت است. نمی‌توانم این چیزها را به تو بگویم، چون نباید بدانم. من هم مثل تو تمام رمان‌هایش را خوانده‌ام. آخرین رمانش، در بهترین حالت، خیلی معمولی بود، اما تو همچنان طوری رفتار می‌کنی که انگار یارو صورت تناسخ‌یافتۀ شکسپیر است.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است