پری دخت (مراسلات پاریس طهران)
(نامه های تخیلی،نامه های فارسی،قرن 14)
موجود
ناشر | مهرستان |
---|---|
مولف | حامد عسکری |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 140 |
شابک | 9786008441359 |
تاریخ ورود | 1399/08/07 |
نوبت چاپ | 54 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 118 |
کد کالا | 96533 |
قیمت پشت جلد | 900,000﷼ |
قیمت برای شما
900,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
این کتاب را نامههایی عاشقانه میان پریدخت و عاشق و معشوق او محمود آقا شکل داده است؛ دو دلداده را دست سرنوشت و مناسبات زندگی از یکدیگر دور انداخته است، یکی را برای تحصیل راهی فرنگ کرده تا در پاریس درس طبابت بخواند و دیگری را در تهران چشم انتظار گذاشته و تنها راه ارتباطشان نوشتن است و نامهنگاری.
پریدخت نخستین اثر نثر عسکری است که بیشتر با شعرهایش شناخته شده، اثری که باری دیگر عاشقیکردن را نشانمان میدهد و تفاوت عشقهای دروغین را با عشق راستین پررنگتر میسازد.
پریدخت نخستین اثر نثر عسکری است که بیشتر با شعرهایش شناخته شده، اثری که باری دیگر عاشقیکردن را نشانمان میدهد و تفاوت عشقهای دروغین را با عشق راستین پررنگتر میسازد.
بخشی از کتاب
قربانت شوم! آقا سید محمودم! الهی دور انگشتهایتان بگردیم که اینقدر گوارا مینگارید. جوهر بر کاغذ سابیده میشود از بس که چشمانمان بر آن میرقصند. عشق را آدابی است و بیقراری را سلوکی. و فرقهاست میان آنکه نامه وا نمیکند و آنکه نامه تا نمیکند. پریدختتان بیراه نمیگوید و غلو نمیکند، اگر بگوید تکتک واژههاتان را بوییده و بوسیده و از حفظ شده است. نامههاتان را در گنجه آبنوس مرحمتی آقاجانمان که تحفه هند است، گذاشتهایم. این جعبه، گنج من است، دارایی من است. یک گوشهاش نامههای حضرتتان است، یک گوشهاش ململ مرحمتیتان. دستودلمان نمیرود پیش خیاط برویم، اندازه کنیم، رخت بدوزیم. به تن کنیم برای کی؟ انشالله خودتان که مراجعت فرمودید، میرویم پیش خیاط باشی، یک رخت مجلسی برایمان بدوزد، تن کنیم؛ شما دیدگانتان برق بزند، ما دلمان ضعف کند از اینکه دل مردمان، سید اولاد پیغمبر را صاحب شدهایم. خودتان باشید، بهتر است. پارچه از فرنگ آمده و از دست محبوب رسیده را نمیشود دست هرکسی داد. به قول مادر جانمان، خیاط باید دست داشته باشد.
مرقوم فرموده بودید، چای تمام کردید. پریدخت شما را بمیرد. به والله العظیم، همین که خواندم، چنان گریستم که خودش میداند. مرد ما به جایی رسیده که یک پیاله چای کسی نباشد دستش بدهد؟ این هم نه، چای نداشته باشد؟ به محض خواندن، مشت اسماعیل را براق کردیم، پیش میرزا رفعت توتونچی رفته، چای گل لاهیجان هرچه داشت ابتیاع کرده، به مرور میفرستیم. فیالحال، یک کیلو گرام دادهایم بپیچند و محکم کنند که در مسیر بو نگیرد. سر سراغ کردیم، مقادیری بیدمشک و زعفران نبات هم تیار کنند، به انضمام ارسال داریم. خبر رسید فصل بیدمشک تمام شده و کهنهاش مرغوب نیست. ماند زعفران و نبات. فیالحال، هنوزا نرسیده. به محض ابتیاع، میدهیم به جوف همین نامه ارسال کنند.
مرقوم فرموده بودید، چای تمام کردید. پریدخت شما را بمیرد. به والله العظیم، همین که خواندم، چنان گریستم که خودش میداند. مرد ما به جایی رسیده که یک پیاله چای کسی نباشد دستش بدهد؟ این هم نه، چای نداشته باشد؟ به محض خواندن، مشت اسماعیل را براق کردیم، پیش میرزا رفعت توتونچی رفته، چای گل لاهیجان هرچه داشت ابتیاع کرده، به مرور میفرستیم. فیالحال، یک کیلو گرام دادهایم بپیچند و محکم کنند که در مسیر بو نگیرد. سر سراغ کردیم، مقادیری بیدمشک و زعفران نبات هم تیار کنند، به انضمام ارسال داریم. خبر رسید فصل بیدمشک تمام شده و کهنهاش مرغوب نیست. ماند زعفران و نبات. فیالحال، هنوزا نرسیده. به محض ابتیاع، میدهیم به جوف همین نامه ارسال کنند.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر