دسته بندی : رمان خارجی

حلقه (محکوم به مرگ،یک راه فرار،یک هفته زمان برای...)

(داستان های ژاپنی،قرن 20م)
نویسنده: کوجی سوزکی
مترجم: سهیل صفاری
195,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 298
شابک 9786005722697
تاریخ ورود 1401/03/04
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1401
وزن (گرم) 343
قیمت پشت جلد 195,000 تومان
کد کالا 113480
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
یک نوار ویدئوییِ مرموز هشدار می‌دهد که بیننده پس از تماشای آن در عرض یک هفته می‌میرد، مگر اینکه کاری که نامفهوم است انجام شود. چهار نوجوان دقیقا یک هفته پس از تماشای نوار، یکی پس از دیگری بر اثر نارسایی قلبی جان خود را از دست می‌دهند. آساکاوا، روزنامه‌نگاری سخت‌کوش، تحت تأثیر مرگ باورناپذیر خواهرزاده‌ی همسرش قرار می‌گیرد. تحقیق‌هایش او را از منطقه‌ای در توکیو که مملو از ترس‌های جامعه‌ی مدرن است، به یک منطقه‌ی روستایی، یک تفرجگاه کوهستانی، یک جزیره‌ی آتشفشانی، و درمانگاهی در خارج شهر که از گذشته تغییرکاربری داده، می‌کشاند. تلاش او برای حل معمای نوار قبل از اینکه - برای همه - خیلی دیر شود، یک فوریت مرگبار فزاینده را به خود اختصاص می‌دهد. حلقه داستانی ترسناک است که به‌طرز هولناکی روایت می‌شود، یک معمای معلق استادانه، و یک سفر ساختارشکن نوگرایانه است. کوجی سوزوکی مقیم توکیو است، اما بیشتر وقت خود را صرف سفر می‌کند. سوزوکی مشتاق موتورسواری، یک قایقران حرفه‌ای، و یک متخصص قابل احترام در امر تربیت کودک و نیز یکی از پیشتازان نویسندگی داستان‌های ترسناک نوگرایانه است.
بخشی از کتاب
پرتوی نور فلورسنت از پنجره‌ای باز در طبقة دوم بر سطح تاریک خیابان زیرین افتاده بود. نور، که یگانه منبع روشنایی از کل خانه بود، از اتاق توموکو اویی­شی می‌آمد. او، شلوارک و تی‌شرت سفید به تن، در صندلی خود قوز کرده بود و کتاب درسی می‌خواند؛ بدن او در وضعیتی عجیب به هم پیچیده بود، پاهایش به سوی پنکه­ای برقی در کف اتاق دراز شده بود. با لبة تی‌شرت خود را باد می‌زد تا وزش پنکه به بدن برهنه‌اش برسد، و مرتّب از گرمی هوا به مخاطب نامشخص گله می‌کرد. او به عنوان دانش‌آموز سال آخر در یک دبیرستان دخترانة خصوصی، گذاشته بود که تکالیفش در طول تابستان بر روی هم انباشته شود؛ او زیاد بازیگوشی کرده بود و حال تقصیر را به گردن گرما می‌انداخت. به هر حال، آن تابستان چندان هم داغ نبود. روزهای آفتابی زیادی نبود، و او نتوانسته بود زمان چندانی را مانند بیشتر تابستان‌ها کنار ساحل بگذراند. و حالا، که تعطیلات رو به اتمام بود، پنج روز تابستانی واقعی را از سر می‌گذراند. او از هوای آفتابی احساس بیزاری می‌کرد.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است