گلهای رنج (گزیده شعرها)،(2زبانه)

(2زبانه(فارسی،فرانسه))
نویسنده: شارل بودلر
196,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 146
شابک 9789647100380
تاریخ ورود 1395/02/07
نوبت چاپ 9
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 197
قیمت پشت جلد 196,000 تومان
کد کالا 48909
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
گل‌های رنج اثر نویسنده و شاعر مشهور فرانسوی شارل بودلر (۱۸۶۷ – ۱۸۲۱) است که یکی از مهم‌ترین و تأثیرگذارترین آثار بر جریان شعر مدرن غرب به شمار می‌آید. منظومه‌ی گل‌‏های رنج احتمالا در سال ۱۸۵۱ یا حتی ۱۸۴۹ آماده‌ی چاپ بود. یعنی این اثر مهم سده‌ی نوزدهم میلادی پیش از سی‌سالگی سراینده‏اش شکل گرفت و سالیان بعد تنها به تصحیح و تکمیل آن گذشت. اما به‌دلیلی نامعلوم انتشار آن سال‌‏ها بعد میسر گشت. شاید ناشران انتشار آن را نپذیرفتند، شاید هم بودلر نگران آن بود که مبادا کتابش مورد استقبال قرار نگیرد، یا چنان که باید، ساخته و پرداخته و مهیای چاپ نباشد. سرانجام در ژوئن ۱۸۵۷ مجموعه‌ای به همین نام در ۱۳۰۰ نسخه انتشار یافت. بودلر درباره‌ی سبک کار و اثر خود به مادرش چنین می‌نویسد: «شما می‌دانید که من همواره برای ادبیات و هنر هدفی بیگانه با اخلاق قائلم و زیبایی مفهوم و سبک برایم بسنده است. اما خواهید دید که این کتاب که نامش [گل‌های رنج] خود گویای همه چیز است حاوی یک زیبایی سرد و شوم است و با خشم و شکیبایی شکل گرفته است. وانگهی دلیل ارزش مثبت آن همان چیزهای بدی است که درباره‌اش می‌گویند. این کتاب همه را به خشم می‌آورد... می‌گویند که من از خلاقیت بی‌بهره‌ام و حتی شناخت خوبی از زبان فرانسه ندارم. من به این بی‌خردان می‌خندم و می‌دانم که این کتاب با همه‌ی خوبی‌ها و بدی‌هایش، راه خود را نزد فرهیختگان خواهد گشود و در کنار بهترین اشعار ویکتور هوگو، تئوفیل گوتیه و حتی لرد بایرون جای خواهد گرفت.» از‌آنجا‌که سالیانِ بسیاری از ترجمه‌ی این اثر می‌‏گذرد، در چاپ حاضر مترجم اشعار را بازخوانی کرده‌ تا از این شاعر پرآوازه ترجمه‌‏ای دقیق‌‏تر و شاعرانه‌‏تر به خوانندگان عرضه شود.
بخشی از کتاب
نادانی و خطا، گناه و لئامت، روحمان را تسخیر می‏کنند و تنمان را می‏فرسایند و ما ندامت دلپذیرمان را می‏پروریم چون دریوزگان که شپش‏های خود را می‏پرورند. گناهانمان سخت‏اند و توبه‏هامان سست؛ تاوان اعترافاتمان را سخت می‏دهیم و شادمانه به راه گلآلوده باز می‏گردیم در این پندار که با اشک ذلتبارمان لکه از تن بزداییم. شیطان بزرگ سر به بالین شر نهاده دیری است روح مسحورمان را خواب می‏کند و این دانای کیمیاگران فلز گرانبهای اراده‏مان را تبخیر می‏کند. اهریمن است که بندهامان را می‏کشد! در چیزهای منفور جذبه‏ها می‏یابیم و هر روز بی‏هراس، از میان تیرگی‏های عَفَن گامی دگر به سوی دوزخ فرو می‏رویم. اما در میان شغالان و پلنگان و ماده سگان، بوزینگان و کژدمان و کرکسان و ماران، دیوان زوزهکش و تنورهکش و خزنده و غرّان، در باغ وحش شوم زشتکاری‏هامان، دیوی است کریه‏تر و خبیث‏تر و پلیدتر چرا که نه جنبشِ تندی می‏کند نه فریاد بلندی می‏کشد؛ به میل خود زمین را به ویرانه بدل می‏کند و به خمیازه‏ای جهان را می‏بلعد. ملال است این دیو، با دیدۀ اشکآلود از گریۀ بی‏اختیار که قلیان می‏کشد و به چوبههای دار می‏اندیشد. تو، ای خواننده، می‏شناسی این دیو زودرنج را، ای خوانندۀ ریاکار، همتای من، برادرم!
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است