فراتر از نظم (12 قانون دیگر برای زندگی)
(فلسفه راه و رسم زندگی)
موجود
ناشر | ذهن آویز |
---|---|
مولف | جردن پیترسون |
مترجم | ویدا کرمی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 368 |
شابک | 9786001185045 |
تاریخ ورود | 1400/11/19 |
نوبت چاپ | 2 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 409 |
کد کالا | 110827 |
قیمت پشت جلد | 3,500,000﷼ |
قیمت برای شما
3,500,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
جردن برنت پیترسون روانشناس بالینی و مؤلف کانادایی است که خود را یک لیبرال کلاسیک و یک محافظهکار سنتی خوانده است. او از اواخر دههی ۲۰۱۰، بهخاطر دیدگاههایش دربارهی مسائل فرهنگی و سیاسی، که غالبا محافظهکارانه توصیف میشود، جلب توجه کرد.
پیترسون در کتاب پرفروش فراتر از نظم خود، بیش از 12 قانون برای مسیر خطرناک زندگی مدرن ارائه میدهد. او در سخنرانیها و آثارش به هزاران نفر کمک کرده است تا نظم را بر زندگی آشفتهی خود چیره کنند. او اکنون، در این اثر، که دنبالهی جسورانهی اثر «12 قانون زندگی» است، دوازده اصل نجاتدهندهی دیگر را ارائه میدهد که ما با بهکاربردن آنها میتوانیم رندگی طاقتفرسا و آشفتهی امروزی خود را نظم بخشیم. در زمانیکه ارادهی انسان بهطور فزایندهای خود را بر همهی حوزههای زندگی ـ از ساختارهای اجتماعی گرفته تا حالات احساسی ما تحمیل میکند ـ پیترسون هشدار میدهد که امنیت بیشازحد خطرناک است. علاوهبر این، او استراتژیهایی را برای غلبه بر نیروهای فرهنگی، علمی و روانی ارائه میدهد که باعث تمایل ما به استبداد میشود و به ما میآموزد که چگونه -بهخصوص وقتی خود را ناتوان می بینیم- برای یافتن معنا و هدف به غریزهی خود تکیه کنیم.
پیترسون در کتاب پرفروش فراتر از نظم خود، بیش از 12 قانون برای مسیر خطرناک زندگی مدرن ارائه میدهد. او در سخنرانیها و آثارش به هزاران نفر کمک کرده است تا نظم را بر زندگی آشفتهی خود چیره کنند. او اکنون، در این اثر، که دنبالهی جسورانهی اثر «12 قانون زندگی» است، دوازده اصل نجاتدهندهی دیگر را ارائه میدهد که ما با بهکاربردن آنها میتوانیم رندگی طاقتفرسا و آشفتهی امروزی خود را نظم بخشیم. در زمانیکه ارادهی انسان بهطور فزایندهای خود را بر همهی حوزههای زندگی ـ از ساختارهای اجتماعی گرفته تا حالات احساسی ما تحمیل میکند ـ پیترسون هشدار میدهد که امنیت بیشازحد خطرناک است. علاوهبر این، او استراتژیهایی را برای غلبه بر نیروهای فرهنگی، علمی و روانی ارائه میدهد که باعث تمایل ما به استبداد میشود و به ما میآموزد که چگونه -بهخصوص وقتی خود را ناتوان می بینیم- برای یافتن معنا و هدف به غریزهی خود تکیه کنیم.
بخشی از کتاب
من فکر میکنم این رازِ دلیلِ هستی است: سختی ضروری است.
بـه هـمین دلـیل اسـت کـه مـا بهطـور داوطلـبانـه و بـا خـوشـحالی، برای خود محدودیتهایی ایجاد میکنیم. برای مثال، هر وقت بازی را انجام میدهیم، مجموعهای از محدودیـتهای اخـتیاری را مـیپذیریم. ما خودمان را محدود میکنیم و احتمالاتی را کشف میکنیم که از آن طریق آشکار میشوند. این همان چیزی است که بازی را شکل میدهد؛ اما چنین چیزی بدون قواعد اختیاری میسر نیست. مثلا در شطرنج، قواعد بازی را داوطلبانه میپذیرید: «من میتوانم با اسب، فقط حرکت اِل داشته باشم. چقدر مضحک اما جالب!» چون اگر هر مهرۀ دیگری را بدین شکل حرکت میدادید، این موضوع دیگر جالب نبود. بااینحال، محدودیتها را میپذیرید و بازی را آغاز میکـنید. آنهـا را بهعـنوان بخشـی ضـروری از هسـتی و بـخش مـطلوبـی از زندگی میپـذیـریـد. تـصور کنـید مـیتـوانید با پذیرفتن آنها، از آنها فـراتـر رویـد و سـپس، میتوانید بازی محدودشده را بهدرستی انجام دهید.
و این امر صرفا اهمیت روانشناختی ندارد و اکیدا فقط یک بازی نیست. افراد به معنا نیاز دارند؛ اما مشکلات نیز به حل شدن نیازمند هستند. از منظر روانشناختی، یافتن چیزی معنادار (چیزی که ارزش فداکاری و رویارویی داشته باشد)، بسیار سودمند است؛ اما رنج مختص زندگی حقیقی است با عواقبی واقعی (و توانایی ما برای حل مشکلات از طریق رویارویی با آنها نیز حقیقی است). با تقبل مسئولیت، میتوانیم مسیر معناداری بیابیم، خود را از لحاظ روانشناختی بهـبود دهـیم و اشتـباهـات تحملناپذیر را جبران کنیم. بنابراین، میتوانیم دو چیز خوب و ناممکن را در آنِ واحد داشته باشیم.
بـه هـمین دلـیل اسـت کـه مـا بهطـور داوطلـبانـه و بـا خـوشـحالی، برای خود محدودیتهایی ایجاد میکنیم. برای مثال، هر وقت بازی را انجام میدهیم، مجموعهای از محدودیـتهای اخـتیاری را مـیپذیریم. ما خودمان را محدود میکنیم و احتمالاتی را کشف میکنیم که از آن طریق آشکار میشوند. این همان چیزی است که بازی را شکل میدهد؛ اما چنین چیزی بدون قواعد اختیاری میسر نیست. مثلا در شطرنج، قواعد بازی را داوطلبانه میپذیرید: «من میتوانم با اسب، فقط حرکت اِل داشته باشم. چقدر مضحک اما جالب!» چون اگر هر مهرۀ دیگری را بدین شکل حرکت میدادید، این موضوع دیگر جالب نبود. بااینحال، محدودیتها را میپذیرید و بازی را آغاز میکـنید. آنهـا را بهعـنوان بخشـی ضـروری از هسـتی و بـخش مـطلوبـی از زندگی میپـذیـریـد. تـصور کنـید مـیتـوانید با پذیرفتن آنها، از آنها فـراتـر رویـد و سـپس، میتوانید بازی محدودشده را بهدرستی انجام دهید.
و این امر صرفا اهمیت روانشناختی ندارد و اکیدا فقط یک بازی نیست. افراد به معنا نیاز دارند؛ اما مشکلات نیز به حل شدن نیازمند هستند. از منظر روانشناختی، یافتن چیزی معنادار (چیزی که ارزش فداکاری و رویارویی داشته باشد)، بسیار سودمند است؛ اما رنج مختص زندگی حقیقی است با عواقبی واقعی (و توانایی ما برای حل مشکلات از طریق رویارویی با آنها نیز حقیقی است). با تقبل مسئولیت، میتوانیم مسیر معناداری بیابیم، خود را از لحاظ روانشناختی بهـبود دهـیم و اشتـباهـات تحملناپذیر را جبران کنیم. بنابراین، میتوانیم دو چیز خوب و ناممکن را در آنِ واحد داشته باشیم.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر