دسته بندی : رمان خارجی

ابله

(داستان های روسی،قرن 19م)
مترجم: رضا ستوده
750,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 824
شابک 9786222673901
تاریخ ورود 1402/04/14
نوبت چاپ 2
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 833
قیمت پشت جلد 750,000 تومان
کد کالا 123904
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
ابله داستان شاهزاده میشکین، آخرین بازمانده‌ی خانواده‌ای اصیل و ثروتمند و البته ورشکست است. میشکین که به صرع مبتلاست، پس از گذراندن اقامتی طولانی در سوئیس برای معالجه، درحال بازگشت به کشور است. او قصد دارد نزد تنها حامیان و آشنایانش در روسیه برود. بیماری باعث شده است میشکین رفتاری نسبتا جنون‌آمیز داشته باشد. قهرمان داستان با همه‌ی سادگی‌اش وارد فضای عجیب و آلوده سن پترزبورگ می‌شود؛ شهری که خواب‌های زیادی برای شاهزاده‌ی مجنون دیده است. در طول داستان، تناقض شخصیت پاک شاهزاده با دنیای ترسناک و سیاه روسیه دستمایه‌ی داستایوسکی است تا جامعه‌ی پر از تزویر روسیه را به چالش بکشد.
بخشی از کتاب
هوا که روشن شد، دو مسافر در یکی از واگن‌های درجه سه یکدیگر را روبه‌روی هم یافتند. هر دو جوان بودند و لباس‌های بسیار معمولی به تن داشتند، چهره‌شان دیدنی بود و آشکار بود هر دو از شروع صحبت واهمه دارند. اگر این دو می‌دانستند که چگونه چنین عجیب در این لحظۀ خاص دست سرنوشت در واگنی درجه سه، متعلق به شرکت راه‌آهن ورشو، آنها را روبه‌روی یکدیگر قرار داده است، بی‌شک شگفت‌زده می‌شدند. یکی از آنها جوانکی بیست‌وهفت‌ساله بود، با قدی نه زیاد بلند و موهایی سیاه و فرفری و چشمان کوچک خاکستری و شاد. بینی پهن و صافی داشت و چهره‌اش استخوانی بود؛ لب‌های باریکش پیوسته چنان بر هم فشرده شده بود که به لبخندی گستاخانه، تمسخرآمیز و حتی بدخواهانه می‌مانست؛ اما پیشانی‌اش بلند و شکیل بود و تا حدودی از زشتی نیمۀ پایینی صورتش می‌کاست. ویژگی خاص سیمایش رنگ‌پریدگی بیش‌‌ازحد آن بود که او را مانند مردگان نشان می‌داد و به‌‌رغم نگاه خشنش ظاهرش عجیب زار و نزار می‌نُمود. درهمین‌حال، چهرۀ پرشور و رنج‌کشیده‌اش، با آن لبخند گستاخانه و طعن‌آمیز، با حالت خودپسندانه و مشتاق همان لب‌ها در تعارض بود. پالتوی خز (هشترخان) گل‌وگشادی به تن داشت که او را کلِ شب گرم نگه داشته بود، درحالی‌که مرد همجوارش مجبور شده بود خشونت و سرمای شبانۀ شدید نوامبر در روسیه را بدون آمادگی قبلی تاب بیاورد. شنل گشاد بی‌آستینی پوشیده بود که کلاه بزرگی داشت (نوعی بالاپوش که معمولا در طول زمستان بر تن مسافرانی که از سوئیس یا شمال ایتالیا می‌آیند دیده می‌شود) و به‌هیچ‌وجه برای مسافرتی سرد و طولانی در روسیه همچون از ایدکونن به پترزبورگ مناسب نیست. کسی که این شنل را پوشیده بود نیز جوانی بود بیست‌وشش‌هفت‌ساله که پوست بسیار سفیدی داشت، با ریشی پرپشت و نوک‌تیز و بسیار بور.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است