جنگل پشم و پولاد
(داستان های ژاپنی،قرن 21م)
موجود
ناشر | دانش آفرین |
---|---|
مولف | ناتسو میاشیتا |
مترجم | ندا امیدی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 214 |
شابک | 9786225667228 |
تاریخ ورود | 1402/02/30 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1402 |
وزن (گرم) | 212 |
کد کالا | 122365 |
قیمت پشت جلد | 1,340,000﷼ |
قیمت برای شما
1,340,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
صدای کوک شدن یک پیانو، تومورای هفده ساله را به جنگلهای زادگاهش میبرد. او جذب صدای خیالانگیز پیانو میشود و پا به مسیری تازه و شگفتانگیز میگذارد.
هنگامی که تومورا صدای گرم و دلنشین پیانو را از راهروی مدرسه میشنود، کنجکاو میشود تا بیشتر دربارهی آن و کوک کردنش بیاموزد. او مشتاق میشود تا استاد این کار شود و بهاینترتیب مسیری سخت و پرچالش را بر میگزیند که سرشار از سردرگمی و شکست است. اما این تنها قسمت ماجرا نیست؛ تومورا با ورود به این راه، شانس ملاقات انسانهایی فوقالعاده را بهدست میآورد؛ افرادی که به یادش میآورند چرا این کار را شروع کرده، اساتیدی که درسهای مهمی دربارهی زندگی به او میدهند و... .
جنگل پشم و پولاد روایتگر داستانی گرم و عرفانی است که در شهر کوچکی در ژاپن اتفاق میافتد. داستانی برای افراد خوششانسی که رسالت خود را پیدا کردهاند و افرادی که هنوز در جستوجوی آن هستند. داستان نشان میدهد برای رسیدن به هدف شاید لازم باشد به مسیری پرپیچوخم قدم بگذاریم و شاید تردید لحظهای گریبانمان را رها نکند اما اگر پشتکار داشته باشیم، لحظاتی شگفتانگیز را تجربه خواهیم کرد.
اثر حاضر جایزهی کتابفروشان ژاپن را از آنِخود کرده و بیش از یکمیلیون نسخه فروش داشته است.
ناتسو میاشیتا در سال 1967 در شهر فوکوئی در جزیره هونشوی ژاپن به دنیا آمد. او علاقه وافری به مطالعه و نوشتن داشت و از سنین کودکی پیانو مینواخت. جنگل پشم و پولاد در ژاپن فروش بالایی داشت و جوایز متعددی را از آن خود کرد؛ از جمله جایزه معتبر کتابفروشان ژاپن، که در آن کتابفروشان به کتابی که بیشترین لذت را از فروش آن میبرند، رای میدهند. همچنین فیلم ژاپنی محبوبی به کارگردانی کوجیرو هاشیموتو و نقشآفرینی کنتو یامازاکی از روی آن ساخته شده
است.
هنگامی که تومورا صدای گرم و دلنشین پیانو را از راهروی مدرسه میشنود، کنجکاو میشود تا بیشتر دربارهی آن و کوک کردنش بیاموزد. او مشتاق میشود تا استاد این کار شود و بهاینترتیب مسیری سخت و پرچالش را بر میگزیند که سرشار از سردرگمی و شکست است. اما این تنها قسمت ماجرا نیست؛ تومورا با ورود به این راه، شانس ملاقات انسانهایی فوقالعاده را بهدست میآورد؛ افرادی که به یادش میآورند چرا این کار را شروع کرده، اساتیدی که درسهای مهمی دربارهی زندگی به او میدهند و... .
جنگل پشم و پولاد روایتگر داستانی گرم و عرفانی است که در شهر کوچکی در ژاپن اتفاق میافتد. داستانی برای افراد خوششانسی که رسالت خود را پیدا کردهاند و افرادی که هنوز در جستوجوی آن هستند. داستان نشان میدهد برای رسیدن به هدف شاید لازم باشد به مسیری پرپیچوخم قدم بگذاریم و شاید تردید لحظهای گریبانمان را رها نکند اما اگر پشتکار داشته باشیم، لحظاتی شگفتانگیز را تجربه خواهیم کرد.
اثر حاضر جایزهی کتابفروشان ژاپن را از آنِخود کرده و بیش از یکمیلیون نسخه فروش داشته است.
ناتسو میاشیتا در سال 1967 در شهر فوکوئی در جزیره هونشوی ژاپن به دنیا آمد. او علاقه وافری به مطالعه و نوشتن داشت و از سنین کودکی پیانو مینواخت. جنگل پشم و پولاد در ژاپن فروش بالایی داشت و جوایز متعددی را از آن خود کرد؛ از جمله جایزه معتبر کتابفروشان ژاپن، که در آن کتابفروشان به کتابی که بیشترین لذت را از فروش آن میبرند، رای میدهند. همچنین فیلم ژاپنی محبوبی به کارگردانی کوجیرو هاشیموتو و نقشآفرینی کنتو یامازاکی از روی آن ساخته شده
است.
بخشی از کتاب
عطر جنگلی که در همین نزدیکی است را استشمام میکنم. میتوانم عطر شبهای پاییزی را حس کنم، صدای خشخش آرام برگها را. میتوانم خنکی هوای گرگ و میش را حس کنم.
جنگلی در کار نیست. این فقط تخیلات ذهن من است. چون در حال حاضر پایان روز است و من در گوشهای از ورزشگاه متروک مدرسه ایستادهام. من یک دانشآموز پیشدانشگاهی هستم و همین الان مردی را با یک کیف بزرگ تا داخل ساختمان همراهی کردم. پیانوی رویال سیاه رنگی مقابلم قرار دارد که بعضی از قسمتهایش به جلا نیاز دارد. درپوش آن باز است. مرد کنارش میایستد. نگاهی به من میاندازد، اما هیچکداممان چیزی نمیگوییم. کلیدها را به آرامی فشار میدهد، عطر زمین گرم و زمزمهی برگها در ذهنم بلند شده و از درپوش باز پیانو، شناور خارج میشوند. شب به درازا کشیده است. من هفده سال دارم.
***
وقتی داشتم از راهرو برمیگشتم، صدای پیانو قدمهایم را در جا متوقف کرد. دلنشین و موزون بود. نفسی کشیدم و دوباره گوش سپردم. صدای دینگدینگ مکرر کلیدهای پیانو، بلند و سپس آرام، در سالن ورزش طنین انداز شد. توصیفش سخت است. اما روح و روانم یکباره پر از حسرت و اشتیاق شد - و چیز دیگری که خودم هم از آن سر در نیاوردم. متحیر و شگفتزده شده بودم. بیسر و صدا به سمت سالن ورزش برگشتم و از لای در نگاه کردم. مرد مشغول کارش بود. شجاعت به خرج دادم و نزدیکتر شدم. مرد حسابی مشغول به صدا درآوردن کلیدهای پیانو بود. پیانو را دور زد و درب بزرگ آن را با احتیاط بلند کرد و آن را به پایه تکیه داد و کلیدهای دیگری را فشار داد. آن موقع بود که عطر بینظیر شبهای جنگل را استشمام کردم، حس کردم در آستانهی قدم گذاشتن به داخل آن هستم. میخواستم وارد آن شوم، اما مقاومت کردم. هر چه باشد جنگل پس از تاریکی هوا خطرناک است.
جنگلی در کار نیست. این فقط تخیلات ذهن من است. چون در حال حاضر پایان روز است و من در گوشهای از ورزشگاه متروک مدرسه ایستادهام. من یک دانشآموز پیشدانشگاهی هستم و همین الان مردی را با یک کیف بزرگ تا داخل ساختمان همراهی کردم. پیانوی رویال سیاه رنگی مقابلم قرار دارد که بعضی از قسمتهایش به جلا نیاز دارد. درپوش آن باز است. مرد کنارش میایستد. نگاهی به من میاندازد، اما هیچکداممان چیزی نمیگوییم. کلیدها را به آرامی فشار میدهد، عطر زمین گرم و زمزمهی برگها در ذهنم بلند شده و از درپوش باز پیانو، شناور خارج میشوند. شب به درازا کشیده است. من هفده سال دارم.
***
وقتی داشتم از راهرو برمیگشتم، صدای پیانو قدمهایم را در جا متوقف کرد. دلنشین و موزون بود. نفسی کشیدم و دوباره گوش سپردم. صدای دینگدینگ مکرر کلیدهای پیانو، بلند و سپس آرام، در سالن ورزش طنین انداز شد. توصیفش سخت است. اما روح و روانم یکباره پر از حسرت و اشتیاق شد - و چیز دیگری که خودم هم از آن سر در نیاوردم. متحیر و شگفتزده شده بودم. بیسر و صدا به سمت سالن ورزش برگشتم و از لای در نگاه کردم. مرد مشغول کارش بود. شجاعت به خرج دادم و نزدیکتر شدم. مرد حسابی مشغول به صدا درآوردن کلیدهای پیانو بود. پیانو را دور زد و درب بزرگ آن را با احتیاط بلند کرد و آن را به پایه تکیه داد و کلیدهای دیگری را فشار داد. آن موقع بود که عطر بینظیر شبهای جنگل را استشمام کردم، حس کردم در آستانهی قدم گذاشتن به داخل آن هستم. میخواستم وارد آن شوم، اما مقاومت کردم. هر چه باشد جنگل پس از تاریکی هوا خطرناک است.
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر