خنده امروز
(نمایشنامه انگلیسی،قرن 20م)
موجود
ناشر | قطره |
---|---|
مولف | نوئل کاورد |
مترجم | سمیرا نیک نوروزی |
قطع | رقعی |
نوع جلد | شمیز |
تعداد صفحات | 154 |
شابک | 9786223080357 |
تاریخ ورود | 1401/12/22 |
نوبت چاپ | 1 |
سال چاپ | 1401 |
وزن (گرم) | 152 |
کد کالا | 121141 |
قیمت پشت جلد | 880,000﷼ |
قیمت برای شما
880,000﷼
برای خرید وارد شوید
درباره کتاب
نوئل کاورد نمایشنامهنویس، آهنگساز، کارگردان، هنرپیشه و خوانندهی انگلیسی در سال ۱۸۹۹، در حومهی لندن به دنیا آمد.
او بیش از پنجاه عنوان نمایشنامه منتشر کرده است که بسیاری از آنها سالیان دراز روی صحنهی نمایش باقی ماندند. بسیاری از نمایشنامههای او چون تب یونجه، زندگیهای خصوصی، طرحی برای زندگی، خندهی امروز و روح سرخوش جزء نمایشهای پُرتکرار و پُربینندهی سالنهای نمایش بودند. کاورد علاوهبر نمایشنامه، صدها آهنگ، چندین نمایش موزیکال، چندین فیلمنامه، چند جلد کتاب شعر و داستان کوتاه، یک رمان بلند و یک خودزندگینامهی سه جلدی را نیز در کارنامهی فعالیتهای ادبیاش دارد. همچنین، این نویسندهی مشهور در شش دهه از زندگیاش، در نمایشها و فیلمهای متعددی ــ به قلم خودش و دیگران ــ به ایفای نقش پرداخت.
خنده امروز نمایشنامهای است کلاسیک در سه پرده. این اثر کمدی و رمانتیک دربارهی هنرپیشهی معروفی بهنام گری است که عازم سفر به آفریقاست. او در کنترل روابطش دچار مشکل است؛ همسرش که سالها پیش او را ترک کرده است، اما کماکان با او در ارتباط است، سعی میکند روابط او را کنترل کند و به زندگی گری سر و سامانی ببخشد. همچنین در دایرهی دوستان صمیمی گری مثلث عشقیای پیش میآید. گری در این مثلث عشقی مداخله میکند، تا همچنان روابط دوستانه و کاری پابرجا بماند، اما خود در موقعیت مشابه قرار میگیرد. او، در نهایت، سعی میکند به تمام روابط زودگذرش خاتمه دهد و چمدانهایش را برای سفر به آفریقا میبندد. اما در شب آخر، همهی افرادی که گری با آنها مسئله دارد در خانهی او جمع میشوند و تصمیم میگیرند با او به آفریقا بروند. این نمایشنامه نگاهی روانشناختی به شخصیتهای داستان دارد و میتوان برخی سنتها و آداب انگلیسی کلاسیک را در آن مشاهده کرد.
او بیش از پنجاه عنوان نمایشنامه منتشر کرده است که بسیاری از آنها سالیان دراز روی صحنهی نمایش باقی ماندند. بسیاری از نمایشنامههای او چون تب یونجه، زندگیهای خصوصی، طرحی برای زندگی، خندهی امروز و روح سرخوش جزء نمایشهای پُرتکرار و پُربینندهی سالنهای نمایش بودند. کاورد علاوهبر نمایشنامه، صدها آهنگ، چندین نمایش موزیکال، چندین فیلمنامه، چند جلد کتاب شعر و داستان کوتاه، یک رمان بلند و یک خودزندگینامهی سه جلدی را نیز در کارنامهی فعالیتهای ادبیاش دارد. همچنین، این نویسندهی مشهور در شش دهه از زندگیاش، در نمایشها و فیلمهای متعددی ــ به قلم خودش و دیگران ــ به ایفای نقش پرداخت.
خنده امروز نمایشنامهای است کلاسیک در سه پرده. این اثر کمدی و رمانتیک دربارهی هنرپیشهی معروفی بهنام گری است که عازم سفر به آفریقاست. او در کنترل روابطش دچار مشکل است؛ همسرش که سالها پیش او را ترک کرده است، اما کماکان با او در ارتباط است، سعی میکند روابط او را کنترل کند و به زندگی گری سر و سامانی ببخشد. همچنین در دایرهی دوستان صمیمی گری مثلث عشقیای پیش میآید. گری در این مثلث عشقی مداخله میکند، تا همچنان روابط دوستانه و کاری پابرجا بماند، اما خود در موقعیت مشابه قرار میگیرد. او، در نهایت، سعی میکند به تمام روابط زودگذرش خاتمه دهد و چمدانهایش را برای سفر به آفریقا میبندد. اما در شب آخر، همهی افرادی که گری با آنها مسئله دارد در خانهی او جمع میشوند و تصمیم میگیرند با او به آفریقا بروند. این نمایشنامه نگاهی روانشناختی به شخصیتهای داستان دارد و میتوان برخی سنتها و آداب انگلیسی کلاسیک را در آن مشاهده کرد.
بخشی از کتاب
مونیکا: اگه ساعت آقای اِسندین تا دوازده زنگ نخوره، بهتره بیدارش کنیم.
فِرِد: آخرین باری که این کار رو کردیم یادته!
مونیکا: نمیشه کاری کرد، بههرحال که بیرون ناهار میخوره.
فِرِد: پس اگه قشقرق بهپا شد، من رو سرزنش نکن.
در همین لحظات گَری اِسندین در بالای پلهها ظاهر میشود. لباس خواب به تن دارد و موهایش آشفته است.
گَری: (خشمگین) فکر نمیکنم دلتون بخواد من رو از خواب ناز بیدار کنین. پس برای چی مثل عجوزهها جیغ میکشین! چه خبرتونه؟
مونیکا: داشتیم دربارهی خانم استلینگتون حرف میزدیم.
گَری: خانم استلینگتون کدوم خریه؟
مونیکا: ایشون تو اتاق مهمون هستن.
گَری: (از پلهها پایین میآید.) نپرسیدم کجاست، پرسیدم کیه؟
مونیکا: میتونم مشخصاتش رو از روی دفترچه تلفن برات پیدا کنم.
فِرِد: شاید دونستن اینکه ایشون دستهکلیدشون رو جا گذاشتن کمک کنه یادتون بیاد از کی حرف میزنیم.
گَری: فِرِد گمشو برام یه قهوه بیار.
فِرِد: به روی چشم!
فِرِد: آخرین باری که این کار رو کردیم یادته!
مونیکا: نمیشه کاری کرد، بههرحال که بیرون ناهار میخوره.
فِرِد: پس اگه قشقرق بهپا شد، من رو سرزنش نکن.
در همین لحظات گَری اِسندین در بالای پلهها ظاهر میشود. لباس خواب به تن دارد و موهایش آشفته است.
گَری: (خشمگین) فکر نمیکنم دلتون بخواد من رو از خواب ناز بیدار کنین. پس برای چی مثل عجوزهها جیغ میکشین! چه خبرتونه؟
مونیکا: داشتیم دربارهی خانم استلینگتون حرف میزدیم.
گَری: خانم استلینگتون کدوم خریه؟
مونیکا: ایشون تو اتاق مهمون هستن.
گَری: (از پلهها پایین میآید.) نپرسیدم کجاست، پرسیدم کیه؟
مونیکا: میتونم مشخصاتش رو از روی دفترچه تلفن برات پیدا کنم.
فِرِد: شاید دونستن اینکه ایشون دستهکلیدشون رو جا گذاشتن کمک کنه یادتون بیاد از کی حرف میزنیم.
گَری: فِرِد گمشو برام یه قهوه بیار.
فِرِد: به روی چشم!
نظرات
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.
کالا مرتبط
موارد بیشتر