دسته بندی : ادبیات فارسی

زند هومن یسن (صادق هدایت)

(ادبیات پهلوی،رستاخیز زردشتی،شاه ایران اردشیر ساسانی،فارسی،پهلوی)
نویسنده: صادق هدایت
300,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 252
شابک 9782000966968
تاریخ ورود 1400/10/14
نوبت چاپ 3
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 250
قیمت پشت جلد 300,000 تومان
کد کالا 109799
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب زندهومن یسن اثر صادق هدایت است به چاپ انتشارات بدرقه جاویدان. کتاب پیش رو شامل رشته حوادثی درباره آینده مردم و دین کشور ایران است که اورمزد وقوع آن ها را به زرتشت پیشگویی کرده است. درواقع این کتاب ترجمه و تفسیری از اوستا، از دو فصل گم شده آن به نام «سودگر نسک» و «زند وهومن یسن» می باشد. پیشامدهایی که در کتاب حاضر به آن ها اشاره شده هر یک در دوره ای مشخص اتفاق می افتد. دوره ماقبل آخر که یکی از دوره های مهم پرداخته شده در این اثر است، هنگامه تاخت و تاز «دیوان ژولیده موی از تخمه خشم» و «اهریمن نژادان چرمین کمر» است که در آن فرومایگان سرزمین ایران را گرفته و تغییراتی قهقرایی نه تنها در زندگی مردم بلکه حتی بر طبیعت و حیوانات به وقوع می پیوندد.
بخشی از کتاب
(1)پرسید زرتشت از اورمزد که: ای اورمزد مینویی افزونی! دادار اشوی جهان استومندان! این دین بهی مزدیسنان را از چه رو باز بپیرایند؟ و با چه افزار این دیو ژولیده موی از نژاد خشم را بکشند؟ (2) دادار! به من مرگ بده، و نوادگان را مرگ بده»، ([که در آن هنگام سخت زیست نکنند])؛ «به ایشان زندگی اشویی بده»، ([که دروندی و راه دوزخ را نپویند]). (3)اورمزد گفت که: «ای سپیتامان زرتشت! پس از نشانه سیاه، فرمانروایی از این خشم تخمگان به شیذاسپان کرسیاک، دروج درده سلمان رسد»، ([ماهونداد گفت که: ارومیان باشند؛ و روشن گفت که: سرخ کلاه و سرخ زین و سرخ درفش باشند؛ و اینها نشان ایشان باشند]) (4)«ای سپیتامان زرتشت! چون بیایند، خورشید نشان سهمناکی بنمایاند و ماه از رنگ بگردد، و در جهان سهمناکی و تیرگی و تاریکی باشد؛ به آسمان نشان های گوناگون پیدا آید،* و زمین لرزه بسیار باشد؛ و باد سخت تر آید و به جهان نیاز و تنگی و دشواری بیشتر پدیدار آید؛ و ستاره تیر و اورمزد بدترین پادشاهی را نشان دهند. (5)«دروج شیذاسپان کرسیاک، یکصد گونه و یک هزار گونه و ده هزار گونه باشند. درفش سرخ دارند و پیشرفت ایشان بسیار، به این ده های ایران که من اورمزد آفریدم بتازند، تا کنار اروند» ([کسانی باشند که رود فرات گویند]) «تا دوان پایتخت آشورستان»، ([این دوران با داوری سخت پایتخت آشورستان است که مردم آشور بدانجا باشند و در آنجا نشیمن گزیده اند، کسانی آن را پناهگاه دیوان گویند]).* (6)ایدون ایشان از خشم تخمگان صد گونه و هزار گونه و ده هزار گونه بکشند، و درفش، نشان و سپاه بی شمار ایشان دیوان ژولیده موی بازگردند؛ و سپاه پیشانی فراخ ترک و کلمیر دشمن به این ده های ایران که من اورمزد آفریدم برسند»؛ ([بدانید که افراشته درفش باشند، چه درفش را افراشته گیرند، بدانید که گروه بی شماری چون موی بر یال اسب به ده های ایران که من اورمزد آفریدم. بمانند])؛ «ترکان چرمین کمر و شیداسپ کرسیاک ارومایی با هم فرارسند»
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است