#
#
دسته بندی : نمایشنامه

(د)گردیسی (نمایشنامه های مدرن آلمانی)

(نمایشنامه ی آلمانی،قرن 21م)
ناموجود
مشخصات
تعداد صفحات 88
شابک 9786222019501
تاریخ ورود 1400/10/07
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1400
وزن (گرم) 92
قیمت پشت جلد 25,000 تومان
کد کالا 109598
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
نمایشنامه‌ی (د)گردیسی، یک نمایشنامه‌ی پست‌مدرن با سوژه و ایده‌ای در نوع خودش جسورانه است. یِل رونن و دیمیتری شاد هر دو جزو نویسندگانی هستند که در کودکی به آلمان مهاجرت کردند و در آکادمی‌های معروف تئاتر این کشور به تحصیل پرداختند. هر دو نفر نویسندگان و نمایشنامه‌نویسان مشهوری هستند و نمایشنامه‌هایشان بارها برنده‌ی جوایز متعددی شده است. «(د)گردیسی» اولین کار مشترک این دو نویسنده است. نمایشنامه‌ی دگردیسی در مورد جهانی در آینده است، جهانی که علم بر آن پادشاهی می‌کند و انسان مسخر علم‌و عالمان است. در این جهان همه‌ی اتفاقات از تولد تا مرگ شامل بیماری‌ها، رنج‌ها، عشق‌ها و هوس‌های زودگذرش از قبل پیش‌بینی شده‌اند. در این نمایشنامه، انسان به عنوان برده‌ی خودخواسته‌ای به تصویر کشیده می‌شود که حتی تولد، ژن، هوش، استعداد و بیماری‌های ناعلاجش از زمان قبل از تولدش توسط علم و پزشکان برنامه‌ریزی و شکل می‌گیرد. او هیچ میل و اراده‌ای ندارد، اگرچه به ظاهر والدینی با میل‌و رغبت خودشان او را به وجود آورده‌اند و شکل داده‌اند و برایش تصمیم گرفته‌اند. این نمایشنامه، بن‌بستی را به ما نشان می‌دهد که به‌ظاهر جهان آمال ‌و آروزهای ماست، اما در واقع انگار ته دنیا و نابودی است و ما چاره‌ای جز سپری کردن این ساعاتِ ماشینی‌وارِ رخوت نداریم. داستان این نمایشنامه ماجرای انسانی است که کاشف ذره‌ذره‌ی دنیای زیستی پیرامونش است، اما به قول شخصیت‌های نمایشنامه، تنها در کشف چیزهای نو استعداد دارد؛ در استفاده‌ی آن عاجز و نادان است و به خوبی و به سرعت می‌تواند کشفی را که به ظاهر و صددرصد به سودش بوده، تبدیل به عاملی برای نابودی خود کند. در این نمایشنامه با انسان‌های خودخواه، خونسرد و مغروری روبه‌رو هستیم که تنها خواسته‌ی خودشان برایشان اهمیت دارد. انسانی که نقشه می‌کشد، کشف می‌کند، می‌سازد و تلاش می‌کند تا تمام دنیا و زندگی را مسخر خود کند، اما به ‌ناگاه خودش را نشسته پشت میزی در رخوت و افسردگی می‌بیند. روبه‌رویش رباتی به ظاهر برای خدمت کردن به او ایستاده است. او در غفلت کامل از حال خویش، از ربات در مورد احوال خود می‌پرسد و اینکه باید چه کار کند. به ظاهر این اوست که به ربات دستور می‌دهد تا حالش را خوب کند و نیازش را برآورده، اما در واقع این ربات است که با جمله‌های متواضعانه همراهِ کلماتی سرشار از کُرنش و اطاعت، اما در معنایی ظریف و پنهان به او دستور می‌دهد و او را وادار به اطاعت می‌کند. جان‌مایۀ این نمایشنامه طنز تلخی‌است که در لایۀ پنهان کلمات وجود دارد. طنزی در مورد انسانی که بردۀ بردۀ دست‌سازش شده است.
بخشی از کتاب
دکتر فرانک می‌فهمم، لازمه که بدونین اگه شما چهار پنج سال صبر کنین، یک برنامه تحت عنوان «دلقک‌ماهی» نوشته خواهد شد که خود ِکودک بعدا می‌تونه سرنوشتش رو تعیین کنه. مایلین صبر کنین؟ لانا نه. دکتر فرانک بسیار خب، پس من می‌تونم امکان هفتاد سی رو در نظر بگیرم؛ در این مورد، فضای زیادی برای اتفاق پیش‌بینی‌نشده وجود داره. شما فقط باید به من اجازه‌ی هفتاد درصدی رو بدین. لانا پسر. دکتر فرانک خوب! وارد سیستم شدم، حالا که انتخاب کردیم، می‌تونیم راجع‌به ارتقای شخصیتش صحبت کنیم. لانا چه ارتقایی؟ دکتر فرانک مثلاً این امکان وجود داره که تمایل اون به افسردگی رو کاهش بدیم. لانا چی؟ من که افسرده نیستم. رنه بعله... بعله... کاملاً! لانا بعضی وقت‌ها من حال ندارم، هر آدمی اجازه داره که گاهی حال نداشته باشه. رنه اون با افسردگیش حال می‌کنه. لانا من نمی‌خوام که فرزندم جهان رو با احساسات محدود تجربه کنه. رنه یعنی چی، می‌خوای که رنج بکشه؟ لانا اگه این همون چیزیه که اون می‌خواد، بعله! اون حداقل باید این حق رو داشته باشه و اون‌وقت من با کمال میل تلاش می‌کنم که اون مثل پدرش پر از نفرت و عصبی نشه. دکتر فرانک ما می‌تونیم درصد عصبی شدن رو پایین بیاریم، اما من پیشنهاد نمی‌کنم. در آینده، رقابت اوج می‌گیره و این مسئله فشار ایجاد می‌کنه و مطمئنا خصوصیت عصبی شدن بسیار مفیده. رنه آهان. دکتر فرانک اما باید ظرفیت جستجوگریش رو پایین بیاریم! لانا به نظر جالبه. رنه من دیگه چیزی نمی‌نوشم. دکتر فرانک خب؟ نظرتون راجع‌به هوش بالا چیه؟ رنه بالاتر از چی؟ باهوش ما چه مشکلی داری؟ دکتر فرانک هیچی! هوش شما کاملاً معمولیه، اما فرزند شما می‌تونه هوش بالایی داشته باشه. لانا چقدر باهوش؟ دکتر فرانک خب... یعنی اون تو پنج سالگیش از شما باهوش‌تر خواهد بود. رنه اوه... این خیلی زوده... دکتر فرانک اگه شما بخواین، می‌تونین والدین مغروری باشین که فرزند نابغه‌تون یه روز دنیا رو عوض کنه. البته در حد تئوریه... لانا اما... اون‌وقت خوشبخته؟ رنه من فکر کردم تو نمی‌خواستی اون خوشبخت باشه. لانا اما آدم‌های نابغه کمتر احساس خوشبختی می‌کنن، مگه نه؟ رنه آخ، باشه، اصلا بی‌خیال؛ تا وقتی که نابغه‌ی افسرده نشه، افسرده بودنش اصلا مهم نیست.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است