دسته بندی : رمان خارجی

سایلس مارنر

(داستان های انگلیسی،قرن 19م)
نویسنده: جورج الیوت
270,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 264
شابک 9786226329132
تاریخ ورود 1400/08/05
نوبت چاپ 25
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 251
قیمت پشت جلد 270,000 تومان
کد کالا 107877
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
این کتاب روایتگر داستان مردی بافنده به نام سایلس مارنر است که سال‌هاست تنها و در انزوا ساکن روستایی زیبا و هموار شده و از روزی که پا در این روستا گذاشته حرف‌های زیادی پشت سرش زده شده است و حتی درباره‌ی او می‌گویند که از عالم مردگان برگشته است. او هرگز به خواستگاری دختری نرفته و هیچ دختری از روستا هم حاضر به ازدواج با این مرد نیست. مارنر از کسی تقاضای کمک نمی‌کند، در جشن‌ها شرکت نمی‌کند و با اهالی رابطه‌ای ندارد. اما حقیقت این است که این مرد منزوی و تنهای امروز، روزگاری زندگی پرتحرک و و سرشار از فعالیت ذهنی و بدنی داشته، دوستانش او را به یک فرقه‌ی مذهبی کوچک دعوت کردند و حضور او در این فرقه با بی‌هوشی‌های عجیبی همراه بود که گویا الهاماتی در پی داشت. یکی از دوستان سایلس در همین انجمن، تهمت و پاپوشی برای مارنر درست کرد که باعث شد مرد جوان را از فرقه بیرون و گناهکار خطابش کنند. سایلس که در آن زمان نامزدی به نام سارا داشت به خاطر اتفاقات پیش‌آمده دختر را از دست داد و سرانجام ناچار به مهاجرت به این روستا شد، روستای راولو. اما این پایان ماجرای مرد نیست، او پس از مدت‌ها زندگی یکنواخت ناگهان پول‌های خود را از دست داد و کودکی یتیم در مسیر زندگی‌اش قرار گرفت و سرنوشتش باری دیگر دستخوش تغییر شد...
بخشی از کتاب
طبق معمول به پناهگاه همیشگی‌اش رفت، با این امید که بخت پیش‌بینی نشده‌ای، شانس خوبی به دست بیاورد تا او را از عواقب ناخوشایند در امان نگه دارد، شاید حتی این دورویی‌اش را با گفتن ملاحظه و احتیاط، توجیه کند و در این نقطه از اعتماد، گادفری را می‌توان مردی با تراز قدیمی نام برد. خوش‌شانسی، به نظر من، خداوند همه‌ی مردانی است که به جای تبعیت از قانون و قاعده‌ای که به آن اعتقاد دارند فقط اندیشه‌های خودشان را دنبال می‌کنند. حتی مرد مبادی آداب این روزها را هم به وضعیتی می‌رساند که از گفتن این باور شرمگین باشد. ذهنش را روی تمام چیزهای ممکن متمرکز کرد که ممکن است او را به نتایج قابل اعتماد روانه کند. اعتقاد به شانس، اجازه می‌دهد تا انسان بیش از درآمدش رویاپردازی کند، یا از کاری که حقیقتا به او دستمزد و پول می‌دهد، شانه خالی کند و بعد از مدتی فرد متوجه می‌شود که در رویای آدم خیری است، خیر ساده‌لوحی که اجازه دهد تا او با گول زدنش از سهم او استفاده کند، حالت احتمالی در ذهن در افراد خیالی که هنوز در دسترس نمی‌باشند. اجازه می‌دهد تا فرد نسبت به مسئولیت‌هایش در محل کار اهمال بورزد و ناچارا در خودش این‌گونه جا می‌اندازد که کارهای انجام‌نشده ممکن است ناگهان به بی‌اهمیت‌ترین کارهای ممکن تبدیل شوند. باعث می‌شود تا فرد به اعتماد دوستانش خیانت کند و او به فریب‌کاری‌های درهم و پیچیده‌ای که شانس نام دارد، عشق ورزد و این امید را به او دهد که دوستانش هیچ‌گاه از خیانت او باخبر نخواهند شد. شانس به او این اجازه را می‌دهد تا هنر معرفت را رها کند تا شاید بتواند پادشاهی ادعایش را که هیچ طبیعتی او را به آن فرانخوانده بود، ادامه بدهد و مذهب بی‌خطایش را عبادتی از طرف شانس مبارک بداند، که آن‌قدر به او ایمان می‌آورد که گویی آن تنها خالق موفقیت‌های او است.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است