دسته بندی : رمان نوجوان

تا پایین خیلی راهه

(داستانهای کودکان انگلیسی،قرن 21م،برنده ی چندین جایزه)
نویسنده: جیسون رینالدز
144,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 112
شابک 9789641703075
تاریخ ورود 1397/10/05
نوبت چاپ 4
سال چاپ 1402
وزن (گرم) 105
قیمت پشت جلد 144,000 تومان
کد کالا 72312
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
جیسون رینالدز، نویسنده‌ی آمریکایی کتاب‌های رمان و شعر برای مخاطب نوجوان است. او که در واشینگتن‌دی‌سی متولد شد از 9سالگی شروع به نوشتن کرد. او قبل از انتشار اولین کتابش در سال 2014، چندین مجموعه‌شعر منتشر کرده بود. بیشتر آثار او موفق به کسب جوایز مختلف شده و جزو آثار پرفروش سراسر دنیا بوده است. او در سال 2020 به عنوان سفیر ملی ادبیات نوجوانان انتخاب شد. کتاب «شجاع مانند تو» همچون دیگر آثار این نویسنده برنده‌ی جوایز متعددی شده است. جیسون رینالدز، داستان حاضر را به سبکی نگاشته که مایه‌هایی از فرهنگ کهن دکلمه‌گری روایی سیاهپوستان را در خود دارد. هرچند سبک کار، منظوم نیست، نمی‌توان آن را نثر هم نامید. شاید نزدیک‌ترین عبارت که سبک متن اصلی این داستان را به‌خوبی توصیف می‌کند «شعر سپید» (شعر آزاد) باشد. ترجمه‌ی حاضر اما به نثر نزدیک‌تر است، تا اصل (محتوا و پیام داستان) فدای فرع نشود. *** یک دقیقه از زندگی پسر نوجوانی که روز پیش، برادر بزرگش را کشتند و او می‌رود تا انتقام بگیرد. ...«خرده‌حساب» از یکی به دیگری انتقال می‌یابد، مانند تی‌شرت مارک‌دار که از بزرگ‌تر به کوچک‌تر می‌رسد. نه آن حسابِ خرد، صاف می‌شود و نه آن تی‌شرت بزرگ، اتوشده به دست بعدی می‌رسد. فقط به ارث گذاشته می‌شود، مثل طلای تقلبی یا نقشه‌ی گنجی که به هیچ‌جا ختم نمی‌شود. و روزی خرده‌حساب بر در زندگی برادرم کوبید، در را با لگد باز کرد و همه‌ی داروندارش را برد، به جز زنجیر طلایش را.
بخشی از کتاب
هیچ‌کس این روزها هیچ‌کس چیزی را باور نمی‌کند و به همین خاطر است آنچه را که می‌خواهم برایت تعریف کنم به کسی نگفته‌ام، راستش، شاید تو هم باور نکنی، فکر کنی که دروغ می‌گویم یا عقلم را از دست داده‌ام، ولی این را به تو بگویم که، این داستان، واقعیست، برای من اتفاق افتاده. واقعا اتفاق افتاده، چه‌جور هم، اسمم هست ویل. ویلیام. ویلیام هالومن، اما دوستان و آشنایان مرا فقط به نام ویل می‌شناسند، پس مرا ویل صدا بزن چراکه پس از آنکه به تو گفتم آنچه که قرار است بگویم یا می‌خواهی دوستم باشی و یا اصلا دوستم نباشی، در هر صورت، مرا خواهی شناخت، ویلیام هستم برای مادرم و برادرم، شان، هرگاه که می‌خواست مرا بخنداند، حالا می‌گویم ای کاش به لطیفه‌های مسخره‌اش بیشتر می‌خندیدم چون پریروز، شان را با تیر زدند. شان را کشتند، تو را نمی‌شناسم
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است