معرفی کتاب: هزینهی خشونت خانگی
کتاب «هزینهی خشونت خانگی» نوشتهی سیلویا والبی پژوهشی، تحلیلی و تأثیرگذار است که در آغاز قرن بیستویکم نقطهی عطفی در بررسی علمی و اقتصادی پدیدهی خشونت خانگی به شمار میرود. این کتاب هم به جنبههای انسانی و اخلاقی موضوع میپردازد و هم یکی از نخستین تلاشهای جدی برای محاسبهی هزینههای واقعی خشونت خانگی بر جامعه، اقتصاد، خدمات عمومی و فرد قربانی است. والبی که از جامعهشناسان برحستهی بریتانیا و متخصص در حوزهی نابرابری جنسیتی و سیاست اجتماعی است، در این اثر کوشیده تا نشان دهد خشونت خانگی صرفاً یک مسئلهی خصوصی یا خانوادگی نیست، بلکه پدیدهای عمیقاً اجتماعی و اقتصادی است که تأثیرات آن در سراسر ساختار جامعه جریان دارد.
در این کتاب، والبی از یک چهارچوب علمی دقیق بهره میگیرد تا خشونت خانگی را نهتنها بهعنوان تخلفی اخلاقی یا قانونی، بلکه بهمثابه بحرانی با ابعاد اقتصادی گسترده مورد مطالعه قرار دهد. از دید او، جامعه باید همانطور که برای مشکلاتی چون بیکاری یا فقر شاخصهای اقتصادی تعریف میکند، برای خشونت خانگی نیز نظامی از سنجش و پاسخگویی اقتصادی داشته باشد. همین رویکرد موجب شده است که کتاب، در کنار ارزش جامعهشناختیاش، اثری مهم در زمینهی اقتصاد اجتماعی و سیاستگذاری عمومی به شمار رود.
والبی در بخش نخست کتاب، مفاهیم پایهای خشونت خانگی را تعریف و مرزهای آن را با دیگر اشکال خشونت روشن میکند. او خشونت خانگی را رفتاری میداند که در درون روابط صمیمی و خانوادگی رخ میدهد و هدف آن کنترل، سلطه یا آسیب رساندن به دیگری است. این خشونت میتواند فیزیکی، روانی، جنسی، مالی یا حتی اجتماعی باشد. نویسنده با مرور پژوهشهای بینالمللی و دادههای آماری موجود، نشان میدهد که خشونت خانگی پدیدهای جهانشمول است و صرفنظر از سطح توسعهیافتگی کشورها، در همهی جوامع رخ میدهد، اما شدت، شکل و پیامدهای آن به ساختارهای فرهنگی، اقتصادی و قانونی بستگی دارد.
سیلویا والبی
در ادامه، والبی وارد بحث اصلی خود میشود: هزینهی واقعی خشونت خانگی. او برای محاسبهی این هزینهها، از مدلهای اقتصادی استفاده کرد و دادههایی از بریتانیا گرد آورده است. روش او ترکیبی از تحلیلهای اقتصادی کلان، دادههای جرمشناسی، اطلاعات خدمات اجتماعی و برآورد هزینههای فردی است. والبی نشان میدهد که خشونت خانگی میلیاردها پوند هزینهی مستقیم و غیرمستقیم برای جامعه به همراه دارد؛ از هزینههای درمانی قربانیان گرفته تا غیبت از کار، از کارآیی ازدسترفتهی نیروی کار گرفته تا هزینههای دستگاه قضایی، پلیس و پناهگاههای حمایتی.
یکی از نوآوریهای والبی در این کتاب، تفکیک میان هزینههای مستقیم و هزینههای غیرمستقیم خشونت خانگی است. هزینههای مستقیم شامل مخارج مربوط به خدمات بهداشتی، رواندرمانی، مراقبت پزشکی، دادگاهها و مداخلات پلیسی است؛ اما بخش بزرگتر هزینهها مربوط به آثار غیرمستقیم خشونت است: کاهش بهرهوری اقتصادی قربانیان، ازدسترفتن شغل، افت تحصیلی کودکان، بیخانمانی و در مواردی حتی انتقال بیننسلی خشونت. والبی در تحلیل خود نشان میدهد که این پیامدهای غیرمستقیم اغلب بیش از هزینههای مستقیم است و اثرات آن سالها در جامعه باقی میماند.
یکی از بخشهای تحسینبرانگیز کتاب، تحلیل والبی از پیوند میان خشونت خانگی و نابرابری جنسیتی در بازار کار است. او توضیح میدهد که زنان قربانی خشونت خانگی، بهدلیل اختلال در زندگی شخصی، ناامنی اقتصادی و ازدستدادن اعتمادبهنفس، اغلب از بازار کار کنار میکشند یا در مشاغل با درآمد پایینتر باقی میمانند. این امر موجب تداوم نابرابری درآمدی بین زنان و مردان میشود و در نتیجه، زنان آسیبپذیرتر از قبل دربرابر خشونت قرار میگیرند. درواقع، والبی خشونت خانگی را، هم نتیجه و هم علت نابرابری جنسیتی، میداند.
در مجموع، کتابِ «هزینهی خشونت خانگی» صرفاً گزارشی اقتصادی نیست، بلکه بیانیهای اخلاقی و اجتماعی است که بر پایهی عدد و آمار، ارزش جان و کرامت انسان را یادآور میشود. والبی بهخوبی نشان میدهد که هر مورد خشونت خانگی فقط یک تراژدی شخصی نیست، بلکه شکست جامعه در تأمین امنیت و برابری است. او بادقت علمی و تعهد انسانی ثابت میکند که سرمایهگذاری در پیشگیری از خشونت خانگی نه فقط امری انسانی، بلکه از نظر اقتصادی نیز اقدامی هوشمندانه است.
قسمتی از کتاب هزینه خشونت خانگی نوشتهی سیلویا والبی:
زنانی که براثر خشونت خانگی دارای افسردگی، اختلالهای استرسی پس از آسیب یا تمایل به خودکشی هستند، نیاز بیشتری به خدمات سلامت روانی و استفادهی بالاتری از این خدمات دارند. با این وجود، تعیین دقیق میزان آن که افزایش نیاز تا چه حد موجب افزایش استفاده از خدمات سلامت روانی میشود، و اینکه هزینهی خدمات مورداستفاده قرار گرفته چقدر است کار دشواری است. این امر تا حدی ناشی از آن است که خدمات سلامت روانی به شکل وسیعی گستردهاند و تا حدی نیز ناشی از آن است که برآورد هزینهی سلامت روانی به مراتب کندتر از سایر حوزهها پیش میرود.
خدمات سلامت روانی میان انواع مختلفی از مراکز تأمینکنندهی این خدمات پراکنده شده است، که به مراتب گستردهتر از آن است که تحت عنوان «خدمات سلامت روانی» جای بگیرد. بهخصوص پزشکان عمومی که بیش از هر فرد دیگری در حرفهی سلامت مورد مشاوره قرار میگیرند و درمان حدود 90 درصد از بیماریهای روانی را به عهده دارند. بیمارستانهای تخصصی، خدمات سرپایی و بستری دارند که در موارد معدودی به کار گرفته میشوند و بالاخره تیمهای جمعی سلامت روانی وجود دارند که خدمات ابتدایی را با کمک پرستاران، مددکاران اجتماعی، درمانگران و مشاوران و پزشکان ارائه میکنند. بیشتر این خدمات سلامت روانی درون سیستم خدمات ملی سلامت قرار دارند اما برخی نیز توسط مراکز رسمی محلی خدمات اجتماعی ارائه میشوند. اگرچه در سیستم خدمات ملی سلامت (NHS) برخی از خدمات در مؤسسات، بهخصوص در بیمارستانهایی که برای خدمات سلامت روانی اختصاص دارند ارائه میشوند، اما اکثریت بیماران اختلالهای روانی از نظام مراقبتهای سلامتی اولیه، بهویژه خدمات پزشکان عمومی استفاده میکنند. این امر برآورد هزینهی خدمات کسانی که از خشونت خانگی جان به در بردهاند را دشوار میسازد.
دو استراتژی برای برآورد هزینهی استفاده از خدمات سلامت روانی وجود دارد. اول آن است که اطلاعات مربوط به متوسط افزایش استفاده از خدمات سلامت روانی کسانی را که از خشونت خانگی رنج میبرند را پیدا کرده و آن را در متوسط هزینههای سلامت روانی که توسط سیستم خدمات ملی سلامت مشخص شده ضرب کنیم. استراتژی دوم آن است که روی انواع خاصی از اختلالهای روانی و میزان افزایش میل به خودکشی میان زنانی که از خشونت خانگی رنج میبرند متمرکز شویم. این امر مستلزم یافتن نرخ افزایش شیوع موارد مذکور میان زنانی است که از خشونت خانگی رنج بردهاند؛ همچنین پیدا کردن متوسط هزینهی درمان، و سپس ضرب آنهاست.