شخصیت‌های تاثیرگذار در تاریخ ایران؛ مهدی اخوان ثالث

1 سال پیش زمان مطالعه 5 دقیقه

 

«مهدی اخوان ثالث، شاعر تضادها و تناقض‌های رازآلود روزگارانی است که در آن به سر برده، یا بهتر است بگوییم روزگاران پر مهر و قهری که در او به سر برده‌اند. روزگاران و تاریخی که کمتر گوشه‌ای از دامن آن، بی‌لکه‌ی ننگ و آلودگی است

آفاق و اسرار شب عزیز

اخوان به سال 1307 (و یا اواخر سال 1306) در مشهد متولد شد. مادرش مریم نام داشت و پدرش علی. او را موسیقی به شعر رساند، یعنی در ابتدا به سراغ موسیقی رفت و پدرش برای اینکه عاقبت بد اهالی موسیقی را نشانش دهد، از نوازنده‌ای مشهور در مشهد دعوت کرد تا برایشان بنوازد، و با این کار در تلاش بود تا مهدی را از موسیقی دور کند. اما با مشاهده‌ی طبع شعری اخوان، به حمایت از فرزند خود برخاست و هزینه‌های دستیابی او به کتاب‌های مورد نیازش را پذیرفت.

ثالث در ادبیات، دانش خود را مدیون تجربیات و خوانده‌هایش بود و تنها دو استاد قابل‌توجه در این عرصه داشت، یکی کاویان جهرمی و دیگری شریعتی مزینانی. قریحه‌ی ذاتی و پشتکار اخوان او را به نامی بلند در شعر رساند. او تمام متون ادبیات فارسی را از زمان رودکی تا عصر خود، با دقتی بالا خوانده بود و یادداشت‌هایی را از مطالعات خود بر می‌داشت. اما در شعر استادانی داشت؛ اخوان در شعر معاصر خود را تنها شاگرد نیما می‌دانست و به کسانی چون مرحوم گلشن آزادی، نوید (ابوالقاسم حبیب‌اللهی) و بیشتر از آن دو، میرزا رضاخان عقیلی استرابادی به‌عنوان افرادی که ذوق و قریحه‌ی شاعرانه‌اش را تشویق کرده‌اند، اشاره کرده است.

شفیعی کدکنی بر این باور است که هیچ‌کس همچون او در شعر نو و قالب آزاد نیمایی، شعر درخشان ندارد. در مصاحبه‌ای پس از مرگ اخوان، کدکنی او را چنین توصیف کرده است: «او [در عصر ما] بزرگ‌ترین کیمیاگر زبان فارسی بود. کسی بود که با کلمات زبان فارسی طلا می‌ساخت و سکه می‌زد؛ سکه‌هایی که هیچ‌گاه از رواج نخواهد افتاد.» و فروغ فرخ زاد او را «سعدی زمانه» نامیده است.

اشعار اخوان طی سال‌های 1333 تا 1345 از ایجاز برخوردار است و پس از این سال‌ها به اطناب دچار می‌شود. باوجوداینکه او هیچ‌گاه ارتباط خود را با شعر سنتی به‌طور کامل قطع نکرد، هرچه به سال‌های پایانی کارش نزدیک می‌شویم، شعر سنتی را بیشتر می‌یابیم.

ثالث نسبت به مسائل جامعه‌ی خود و اوضاع سیاسی حاکم بر زمانه‌اش، بی‌اعتنا نبوده (هرچند که خود را شاعری سیاسی نمی‌دانست و در شعرهایش به‌طور شاخص به واقعه‌ای خاص اشاره نکرده است)، برای مثال او در شعر «زمستان» از شکست کودتای 28 مرداد سخن گفته و یا برخی اشعارش چون «خوان هشتم و آدمک» و «قصه‌ی شهر سنگستان» نیز نوعی شعر سیاسی هستند و شاید راهی برای مبارزه‌ی سیاسی. اما بااین‌وجود، او هرچند از شرایط حاکم بر جامعه رضایت نداشته، هیچ‌گاه نقدش همراه با نشان‌دادن راه درست نبوده است. البته که نمی‌توان انتظار داشت هر شاعری که با شعر خود قدمی در راه مبارزه‌ی سیاسی برداشت، سیاستمدار باشد و نمی‌توان شعر را قالبی مناسب برای نشان‌دادن راه دانست. بااین‌حال فعالیت اخوان در حزب توده و دستگیری او و زندانی‌شدنش به‌دلایل سیاسی قابل‌چشم‌پوشی نیست.

هرچند که اخوان نام «م. امید» را برای خود برگزیده بود، اما پر واضح است که بعد از واقعه‌ی کودتای 28 مرداد، شور و نشاطش را از دست داده بود و ناامیدی در آثارش رخ نشان می‌داد، هرچند که این ناامیدی از خروش و فریاد و دریغ و درد است و نه از بیم مرگ و فرسودگی. شعر او بازتابی از ناامیدی محض نیست بلکه بازتابی از یک احساس اصیل و امیدرنگ است که در اندیشه‌اش جاری بوده و گاه در گوشه ‌و کنار شعرهایش پدیدار شده است. آن‌طور که در ناامیدانه‌ترین شعرهایش این‌گونه می‌گوید:

قاصدک هان ولی... آخر... ای وای

راستی آیا رفتی با باد؟

با توام، آی!... کجا رفتی؟ آی!

راستی آیا جایی خبری هست هنوز

مانده خاکستر گرمی جایی

در اجاقی -طمع شعله نمی‌بندم- خردک شرری هست هنوز؟

(آخر شاهنامه، «قاصدک»)

گویی که هنوز با همه‌ی دردی که دارد و با وجود بی‌تفاوتی که اذعان می‌کند، همچنان در پی روزنه‌ای از امید می‌گردد و امیدش برای همیشه ناپدید نشده است.

همان‌گونه که در ابتدا یاد شد، اخوان ثالث به موسیقی نیز علاقه‌ی بسیاری داشت، او در کنار سرودن، تار را به‌شکلی حرفه‌ای می‌نواخت و شاید اگر مخالفت پدرش نبود، نوازنده‌ای سرشناس می‌شد.

علت مرگ «م. امید» را یک عفونت ساده‌ی ریه عنوان کرده‌اند؛ عفونتی که در اثر ضعف بیش‌ازاندازه‌ی بدن، او را از پای در آورد. او در شهریور ماه سال 1369 درحالی‌که تنها 62 سال عمر داشت، دیده از دنیا فرو بست.

 

منابع:

کتاب حالات و مقامات م. امید نشر سخن

کتاب آفاق و اسرار عزیز شب نشر نگاه

سایت خبرگزاری ایمنا

 

گردآوری:

ریحانه کردی

0
نظرات کاربران
افزودن نظر
نظری وجود ندارد، اولین نظر را شما ثبت کنید