جستجوی کتاب

عنوان کتاب، مولف، مترجم یا ناشر مورد نظر خود را برای جستجو وارد کنید.

ورود به فروشگاه

میزانسن: خرده جنایت‌های زناشوهری

میزانسن: خرده جنایت‌های زناشوهری

«خرده‌جنایت‌های زناشوهری» عنوان نمایشنامه‌ای است به قلم اریک امانوئل اشمیت که برای نخستین‌بار در سال ۲۰۰۴ به چاپ رسیده است. واکاوی روابط زناشویی در یک رابطه، تمِ اصلی این نمایشنامه‌ی اشمیت است. اریک امانوئل اشمیت که در سال ۱۹۶۰ و در شهر لیون فرانسه به دنیا آمده، به علاقه‌‌اش به درام‌نویسی در همان سال‌های نوجوانی و با همیاری پدرش پاسخ مثبت داد. پدر اشمیت یک فیزیوتراپیست بود و با تشویق‌های او بود که هنر نویسندگی اشمیت شکوفا شد. او درام‌هایش را در محیط دبیرستان اجرا می‌کرد.

اشمیت برای تحصیلات خود، رشته‌ی فلسفه را انتخاب کرد و در سال ۱۹۸۷ توانست در رشته‌ی فلسفه و در مقطع دکترا فارغ‌التحصیل شود. این شروع دوره‌ی تدریس در محیط آکادمیک برای این نویسنده بود.

آثار اشمیت از نظر زبان و فرم، آثار پیچیده‌ای نیستند. مثلاً در همین نمایشنامه‌ی «خرده جنایت‌های زناشوهری» زبان دیالوگ‌ها ساده و به دور از هر نوع پیچیدگی خاصی است؛ اما مفاهیم عمیق در زیر همین زبان به ظاهر ساده پنهان شده‌اند. در اینجا وقایع درام چنان نفس‌گیر و پرتعلیق پیش می‌روند که مخاطب اثر در میان انبوهی از پرسش‌ها گیج و مبهوت بر جای می‌ماند. تصویری که اشمیت از این زندگی ارائه می‌دهد، تصویری پرسش‌برانگیز و در عین حال هولناک است. تصویر انسان مدرنی که گویی در میان انبوهی از دروغ‌ها و پنهان‌کاری‌ها مدفون شده است و راه درست از نادرست برای او، به‌وضوح مشخص نیست.

عشق چیست؟ حقیقت چیست؟ و رازهای یک رابطه چه زمانی برملا می‌شوند؟ اشمیت با واکاوی شخصیت‌هایش گویی در حال تولد بذر فلسفی در ذهن مخاطب اثرش است.

آثار اشمیت و از آن جمله همین نمایشنامه‌ی خرده جنایت‌های زناشوهری از حجم کوتاهی برخوردارند. دیالوگ‌ها کوتاه‌اند و با کمترین میزان توصیف مواجهیم. هر دیالوگ جدید، گویی به شکل کامل در خدمت مسیر شخصیت‌پردازی است و از این حیث آثار نمایشی اشمیت کیفیتی مثال‌زدنی دارند. خواندن این نمایشنامه سؤالاتی را به ذهن متبادر می‌کند: سؤالاتی پیرامون زندگی‌ای که گویی در زمان‌هایی اصول اولیه و بدیهی‌اش را فراموش می‌کنیم.

قسمتی از نمایشنامه‌ی خرده‌جنایت‌های زناشوهری:

ژیل: لیزا فکر می‌کنم ما مشکلاتی داشتیم که سعی می‌کنی بی‌اهمیت جلوه‌شون بدی.

لیزا: مشکلی نداشتیم!

ژیل: بچه نشو.

لیزا: مشکلی نداشتیم. نه بیشتر از بقیه‌ی مردم! (خودش را جمع‌وجور می‌کند.) معلومه که مشکل داشتیم، مشکلات عادی زن‌وشوهرها بعد از سال‌ها زندگی.

ژیل: مثلاً؟

لیزا: فرسودگی. اما فرسودگی بیشتر یک واقعیته تا یک مشکل. عادیه. مثل چین و چروک.

ژیل: فرسودگی چی؟

لیزا: فرسودگی امیال.

ژیل: برای همین پسم می‌زنی؟

لیزا متوجه می‌شود که جواب‌هایش ضدونقیض‌اند. نفس عمیقی می‌کشد تا وقت فکر کردن داشته باشد، دنبال کلمات می‌گردد ولی کلافه منصرف می‌شود.

حرفات زیاد سر و ته ندارن.

لیزا (تند): همیشه ازم ایراد می‌گرفتی که کارهام بی سروتهن.

ژیل: اِ؟

لیزا: آره.

ژیل: اِ؟

لیزا: آره. همیشه.

ژیل: به نظرم باید حرفاتو باور کنم.

لیزا: آره.

با غیظ به هم خیره می‌شوند. چون به نظر می‌رسد لیزا دارد از کوره درمی‌رود، ژیل کوتاه می‌آید.

ژیل: به نظرم حرفاتو باور می‌کنم.

لیزا: خوبه.

مشخص است که هر دو از هم دلخور هستند.

سکوت.

ژیل (با کمرویی): می‌گن وقت سکوت یک فرشته از اینجا می‌گذره.

لیزا (بلافاصله) رون‌هاش رو سفت کرده.

ژیل: ببخشید؟

لیزا (اخم‌هایش باز می‌شود.) از خودت نقل‌قول می‌کنم. چون از اصطلاحات آبکی و تکراری بدت می‌آد، یک چیزی بهشون اضافه می‌کنی که احمقانه‌تر بشن. اگه کسی بگه یک فرشته می‌گذره، بلافاصله اضافه می‌کنی یک سطل هم دستشه. یا اینکه رون‌هاش رو سفت کرده.

لیزا تنها می‌خندد. ژیل نمی‌خندد. شوخی‌های سابقش چنگی به دلش نمی‌زنند.

ژیل: مایوس‌کننده‌ است.

لیزا: آره.

لیزا از قیافه‌ی درمانده و مایوس ژیل خنده‌اش می‌گیرد.

ژیل: دوتایی خوب با هم خوش بودین. ولی برای نفر سوم لطفی نداره.

(مکث) امروز نفر سوم منم.

لیزا متوجه می‌شود که ژیل را آزرده است و دوباره جدی می‌شود.

این حادثه کجا اتفاق افتاد؟

لیزا با هیجان جواب می‌دهد.

لیزا: اونجا.

لیزا دست ژیل را می‌گیرد و او را پایین پله‌های چوبی می‌برد که به نیم‌طبقه‌ی فوقانی منتهی می‌شود.

خرید کتاب خرده جنایت‌های زناشوهری    

در حال بارگزاری دیدگاه ها...
هیچ دیدگاهی برای این کالا نوشته نشده است.