دسته بندی : رمان خارجی

مرگ شاه سونگور

(داستان های فرانسوی،قرن 20 م)
نویسنده: لوران گوده
مترجم: پرویز شهدی
275,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 208
شابک 9786007987995
تاریخ ورود 1404/05/12
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 195
قیمت پشت جلد 275,000 تومان
کد کالا 146358
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
«مرگ شاه سونگور» روایتی‌ست تراژیک و اسطوره‌گون از افول سلطنت، نفاقی خون‌بار، و پرسشی ابدی در باب سرنوشت، اراده و بهای قدرت. لوران گوده، نویسنده‌ی فرانسویِ شناخته‌شده، در این اثر سترگ، جهانی خیالی اما به‌غایت ملموس خلق کرده است؛ اقلیمی گرم و باشکوه که در آستانه‌ی فروپاشی‌ست. در آستانه‌ی جشن عروسی دختر شاه سونگور، دو خواستگار در برابر هم صف می‌کشند. یکی مهمان پذیرفته‌شده‌ی دربار، و دیگری عهدشکن وفادار به وعده‌ای که سال‌ها پیش با دختر شاه بسته بود. شاه، باآنکه فرمانروایی مقتدر است، از وقوع جنگی خانمان‌سوز بیم دارد. او تصمیمی هولناک می‌گیرد: مرگی داوطلبانه، پیش از آنکه شمشیرها از نیام برآیند. تصمیمش نه از سر ضعف، که از سر اشراف به نتایج خشونت و بیزاری از خون است. پس از مرگ شاه، امپراتوری درگیر بحرانی ژرف می‌شود. پسر کوچک شاه مأمور می‌گردد تا هفت آرامگاه برای پدر بنا کند؛ هفت نماد برای هفت مرحله‌ی سوگواری، هفت تأمل در معنای مرگ، قدرت، و میراث. گوده با زبانی فشرده، نثری ساده و درعین‌حال سنگین‌بار، جهانی می‌سازد که در آن مفاهیمی چون عدالت، عهد، پدرسالاری، و سرنوشت در تعارض دائم‌اند. «مرگ شاه سونگور» نه فقط روایت پایان یک شاهنشاهی‌ست، بلکه تأملی‌ست در باب ارزش‌های انسانی در بحبوحه‌ی تزلزل و خشونت. این اثر، به‌ویژه برای مخاطبانی که به ادبیات تراژیک، روایت‌های اخلاق‌مدار و داستان‌های پراحساس و پررمزوراز علاقه‌مندند، تجربه‌ای فراموش‌نشدنی خواهد بود. نویسنده در داستانی تخیلی، پرده از روی «داستان دوستان موافق و یاران همرنگ» کنار می‌زند تا قیافه‌ی حقیقی انسان‌ها را آنگاه که در معرض شهرت قدرت‌طلبی، مال‌اندوزی یا لذت‌های جسمانی قرار می‌گیرند، نشان دهد و بر ادعاهای تاریخ‌درباره‌ی شهریارانی که به‌غلط «دادگستر»، «ملت‌نواز» و «کشورگشایان بلندآوازه» خوانده شده‌اند، خط بطلان بکشد.
بخشی از کتاب
در آرامگاه‌های شاه‌سونگور هرگز کسی قدم نخواهد گذاشت. او درِ یکایک آنها را مهروموم کرده بود که جز سکوت و مرگ چیزی در آنها حکم‌فرما نباشد. کاخ سامیلیا برعکس، درهایش باز خواهند ماند. سرپناهی شاهانه برای مسافران. آدم‌ها از هرسو خواهند آمد تا در آن بیاسایند. زن‌ها پیشکش‌هایی به آنجا خواهند آورد تا یاد دختر شاه‌سونگور را گرامی بدارند. کاخی با درهای گشوده به روی همه‌ی مردم که مانند کاروان‌سرایی پُر باشد از طنین صداها و همهمه‌ها. او این کاخ را بنا خواهد کرد و شاید آوازه‌ی آن به گوش سامیلیا که نام او را بر خود دارد، برسد. این تنها امیدی برای سوبا بود که خواهرش این خبر را بشنود و به‌سویش بازآید.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است