دسته بندی : داستان نوجوان

بازی رئال (مدرسه ی فوتبال)

(داستانهای نوجوانان انگلیسی،قرن 21م،تصویرگر:برایات ویلیامسون)
نویسنده: تام پامر
مترجم: زهره ناطقی
150,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 144
شابک 9786004135993
تاریخ ورود 1398/12/13
نوبت چاپ 2
سال چاپ 1404
وزن (گرم) 128
قیمت پشت جلد 150,000 تومان
کد کالا 88842
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
توماس دروازه‌بان تیم زیر دوازده سال یونایتد یک لهستانی است، یک لهستانی که حالا قرار است مقابل تیمی از کشورش بازی کند و تمام تلاشش این است که در بهترین حالت خود باشد، بااین‌حال رایان یعنی کاپیتان تیم که رفتاری تند و زننده دارد نه‌تنها از لهستانی‌ها بدش می‌آید، بلکه سعی می‌کند اشتباهات مسلم خود در بازی را به دوش توماس بیندازد و او را مسئول گل‌های خورده‌شده بداند و این رفتار او مشکلات بسیاری را برای تیم به وجود می‌آورد.
بخشی از کتاب
به پدرش نگاه کرد؛ انگار می‌خواست بگوید دیگر خسته شده. اما پدرش با چشم‌هایی به بزرگی توپ فوتبال به صحنه خیره شده بود. توماس به صحنه نگاه کرد. مرد قد بلندی با حدود شصت سال سن که دست‌های بسیار بزرگی داشت، روی صحنه ایستاده و منتظر بود که معرفی‌اش کنند. او کی بود که پدرش این‌قدر با اشتیاق نگاهش می‌کرد؟ میزبان مراسم گفت: «خانم‌ها و اقایان، مفتخریم که مهمان ویژه‌ای توانسته‌اند امروز در کنارمان باشند. ایشان تا روز آخر قرار نبود به این‌جا بیایند، اما به هر حال الان بین ما هستند. خانم‌ها و آقایان! توماس میلوش!» دهن توماس از تعجب باز ماند. قهرمان محبوب پدرش این‌جا بود. دروازه‌بان سابق تیم لهستان، همان کسی که اسمش را روی توماس گذاشته بودند. میلوش به انگلیسی گفت: «خیلی خوشحالم که این‌جا حضور دارم و می‌توانم شاهد این دوره از مسابقات عالی باشم که به اسم من نام‌گذاری شده. ممنونم.» میلوش مکثی کرد. بعضی از حضار فکر کردند که حرفش تمام شده و شروع کردند به کف زدن. اما دروازه‌بان معروف، دست بزرگش را بالا آورد و خنده‌کنان گفت: «نه، هنوز حرفم تمام نشده. می‌خواهم درباره‌ی موضوع دیگری هم صحبت کنم. خیلی خوب است که می‌بینم چهار تا از بهترین تیم‌های فوتبال دنیا، انگلستان، اسپانیا، ایتالیا و لهستان، یک جا جمع شده‌اند!» حضار همه با هم خندیدند. او ادامه داد: «مخصوصا انگلستان. می‌خواهم به تیم انگلیسی یونایتد که با بالاترین اختلاف در صدر جدول قرار گرفته، تبریک بگویم. شما خیلی خوب لژیا ورشو را شکست دادید.» صدای غرولند جمعیت بلند شد. میلوش گفت: «اما هنوز هیچی معلوم نیست. شاید بعضی از شماها یادتان باشد. سال 1973 انگلیسی‌ها به من لقب دلقک دادند. اما وقتی تیم ما انگلستان را شکست داد، من بودم که از ته دل خندیدم. امروز هم تیم انگلستان خیلی خوشحال است. دروازه‌بان دوباره مکثی کرد. -تیم لژیا در مرحله نهایی احتمالا با تیم یونایتد بازی می‌کند. باید دید آن موقع کدام تیم است که می‌خندد.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است