دسته بندی : کامپیوتر

همه جانبگی دیجیتال (افول فرهنگ نخبه و ظهور رسانه های جدید)

(جنبه های اجتماعی رسانه های رقمی)
نویسنده: دیوید بولتر
110,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 236
شابک 9789641224822
تاریخ ورود 1402/03/06
نوبت چاپ 2
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 333
قیمت پشت جلد 110,000 تومان
کد کالا 143273
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
موضوع کتاب «همه‌جانبگی دیجیتال؛ افول فرهنگ نخبه و ظهور رسانه‌های جدید»، رابطه‌ی بین رسانه‌های دیجیتال و افول فرهنگ نخبه است. بحث این کتاب، علّت و معلول نیست. رسانه‌های دیجیتال به‌هیچ‌وجه علّت افول فرهنگ نخبه نیستند؛ بلکه این افول پیش از توسعه‌ی رایانه به‌عنوان یک رسانه، یعنی بستر مشترک و گسترده‌ای برای بیان و ارتباطات، آغاز شده‌بود، اما امروزه رسانه‌های دیجیتال، محیطی مطلوب برای فرهنگ رسانه‌ای مسطح (فاقد سلسله‌مراتب) یا شاید بهتر است بگوییم ناهموار را فراهم کرده‌اند که در آن نقاط کانونی بسیاری وجود دارند، اما هیچ مرکزیتی دیده نمی‌شود. این تعدد مراکز و درعین‌حال فقدان مرکز، «مشکلی» نیست که بخواهد حل شود. این مسئله، فقط بیانگر وضعیت فرهنگ امروز ماست. وضعیت فرهنگ رسانه‌ای امروز، همه‌جانبه است، همه‌جانبگی، نیروهای متناقض فرهنگ خاص و عام، رسانه‌های جدید و قدیم، دیدگاه‌های اجتماعی محافظه‌کارانه و رادیکال را به‌آسانی پذیرا شده و در واقع می‌بلعد. دو تحول در نیمه‌ی دوم قرن بیستم، به تعریف فرهنگ رسانه‌ای در قرن بیست‌و‌یکم کمک کردند. یکی از آن‌ها پیدایش رسانه‌های دیجیتال است؛ وب‌سایت‌ها، بازی‌های ویدئویی، رسانه‌های اجتماعی و برنامه‌های کاربردی تلفن همراه و هم‌چنین تمامی پیشرفت‌ها و تغییراتی که در فیلم، تلویزیون، رادیو و چاپ رخ داد تا امروزه به شکل دیجیتال پدیدار شوند. امروزه رسانه‌های دیجیتال همه‌جا هستند و پیوسته در مرکز بحث و توجه قرار دارند. همان جایگاهی که انرژی هسته‌ای یا مسافرت فضایی برای نسل قبلی داشتند، امروزه آی‌فون و فیس‌بوک برای نسل حاضر دارند. تحول دیگر، پایان باور جمعی ما به آن‌چه که فرهنگ با حرف C بزرگ می‌خوانیم، است. از اواسط قرن بیستم، سلسله‌مراتب سنتی در هنرهای تجسمی، ادبیات و موسیقی‌ فرو‌ریخت. این فروپاشی، با افول وضعیت علوم انسانی، یعنی به‌طور خاص مطالعات ادبی و البته تاریخ و فلسفه همراه بود. این تحول، رازی سرگشاده است. همگی به‌روشنی می‌دانیم که این اتفاق رخ داده، اما به‌نظر می‌رسد که تمایلی به اعتراف به آن و پیامدهایش نداریم. ما می‌دانیم که واژه‌های «هنر» و «فرهنگ» دیگر به اندازه‌ی دهه‌های قبل اهمیت ندارند. دیگر نمی‌توانیم با اعتماد‌به‌نفس بگوییم که فلان شکل هنر از دیگری بهتر است: مثلا موسیقی‌ کلاسیک بهتر از رپ است؛ رمان شکل بیان بهتری نسبت به رمان تصویری دارد یا فیلم نسبت به بازی‌های ویدئویی، رسانه‌ای پرمحتواتر است. اگر از چنین چیزهایی حرف بزنیم باید منتظر هم باشیم تا مورد بحث و مناقشه قرار گیرند یا حرف‌هایمان به راحتی نادیده گرفته شوند.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است