دسته بندی : رمان ایرانی

دستورالعمل خونین برآورده کردن آرزو

(داستان های فارسی،قرن 14)
نویسنده: متین ایزدی
290,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 238
شابک 9786003678088
تاریخ ورود 1403/12/16
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 188
قیمت پشت جلد 290,000 تومان
کد کالا 142940
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
«ماجرای غریب و غم‌انگیز یک قاچاقچی در قشم» و جلد دوم « دستورالعمل خونین برآورده‌کردن آرزو» را می‌توان در گونه رمان‌های ماجرایی دسته‌بندی کرد که در آن عناصری از رئالیسم جادویی، به واسطه‌ی فرهنگ بومی مسحورکننده‌ی جنوب ایران و همچنین حال‎وهوایی نوآر نیز یافت می‌شود. این رمان، یک تریلرِ وسترن بومی است. قصه‌ای اکشن و هیجان‌انگیز درمورد دزدها، جویندگان گنج و راهزن‌هایی صحرایی که در سودای رسیدن به آرزوهای محال، چیزی را پیدا می‌کنند که نباید پیدا می‌شده. «دستورالعمل خونینِ برآورده‌کردنِ آرزو» درعین‌حال که داستانی کاملا مستقل است، اما از جهتی قسمتِ دومِ سه‌گانه‌ی «قاچاقچی در قشم» نیز محسوب می‌شود؛ نه اینکه مستقیما دنباله‌ای بر داستان بوکسرعلی (قهرمانِ رمانِ اول، «ماجرای غریب و غم‌انگیز یک قاچاقچی در قشم» باشد، بلکه در واقع داستانِ بوکسرعلی دنباله‌ی رمان حاضر به شمار می‌رود تا به مخاطب نشان دهد درون صندوقچه‌ی گمشده و مرموزِ کتابِ اول، چه چیزِ هولناکی خفته بوده. متین ایزدی، نویسنده‌ی این کتاب، کارشناسی مهندسی صنایع و کارشناسی ارشد ادبیات نمایشی دارد. او بیشتر یک نویسنده بازی‌های رایانه‌ای است اما در زمینه‌ی نوشتن فیلم‌نامه، ویراستاری و روزنامه‌نگاری هم فعالیت داشته است. خروس‌ جنگی، گرشاسپ و شهر بختک‌ها از بازی‌هایی هستند که او نوشته است. ایزدی از مهارت و ذوق خود در زمینه‌ی نگارش بازی‌های رایانه‌ای در نوشتن کتاب‌هایش هم بهره برده و ما زمانی که داستانی از «کرج حمله می‌کند» یا زمان «ماجرای غریب و غم‌انگیز یک قاچاقچی در قشم» را می‌خوانیم گویی در میان یک بازی رایانه‌ای پرهیجان هستیم. از دیگر آثار متین ایزدی که در نشر نیماژ منتشر شده است می‌توان به مجموعه‌داستان«کرج حمله می‌کند!» اشاره کرد.
بخشی از کتاب
«باستان‌شناس با اکراه نگاهی به گونی کف زمین کرد و به سمتش رفت. خم شد، بند دور دهانه‌ی آن را گشود و به سختی نعش تیمسار را از توی گونی بیرون کشید. با چهره‌ای درهم رفته، تیمسار را برگرداند و به نقشه‌ی خالکوبی شده‌ی پشت او خیره شد. به جزئیات نقشه نگاه کرد؛ سحرآمیز بود و هنرمندانه. انگشتان پینه‌بسته‌ی دستان باستان‌شناس، چروک‌های پوست تیمسار را می‌کِشید، تا جاهایی که نقشه‌ی خالکوبی‌شده‌ی پشت او چین خورده بود، باز شود و قابل خواندن. زیر لب زمزمه‌هایی می‌کرد. مستر الکساندرو همین‌طور زل زده بود به او.»
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است