دسته بندی : رمان خارجی

آناکارنینا (2جلدی،باقاب)

(داستان های روسی،قرن 19م،2جلدی)
نویسنده: لئو تولستوی
مترجم: مشفق همدانی
1,150,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 1004
شابک 9782001383696
تاریخ ورود 1403/10/20
نوبت چاپ 3
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 1464
قیمت پشت جلد 1,150,000 تومان
کد کالا 140809
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب آناکارنینا اثری است از نویسنده، فیلسوف و عارف نام‌آشنای روس، لئو تولستوی که به همت مشفق همدانی ترجمه شده و از سوی انتشارات نگاه به چاپ رسیده است. تولستوی در این رمان دوجلدی که داستانی پیچیده حول خیانت، خانواده، ایمان، ازدواج، آرزو، زندگی مردم و جامعه‌ی اشرافی روسیه‌ی زمان خود دارد، برخی از اندیشه‌ها و تفکراتش را در قالب مکالماتی که میان شخصیت‌ها شکل می‌گیرد بیان می‌کند و خواننده را به تفکر وا می‌دارد. داستان تنها بر شخصیت اصلی که آناکارنینا نام دارد، تمرکز نکرده و به بررسی افکار و سرنوشت دیگر شخصیت‌ها نیز می‌پردازد. شروع قصه از اختلاف زناشویی میان یک زوج است که با میانجیگری و دخالت آناکارنینا به آشتی منجر می‌شود و پس از آن اصل قضیه آغاز و فضای داستان شکل می‌گیرد. آناکارنینا که همسر مردی قدرتمند و معروف است، زندگی زناشویی به‌ظاهر خوب اما خالی از عشق را تجربه می‌کند. او که برای دیدار برادرش راهی سفر شده، در این میان با مردی جوان آشنا می‌شود و این آشنایی به رابطه‌ای خارج از چارچوب خانواده منجر می‌شود. داستان این کتاب علاوه‌بر روایت ماجرای عشق ممنوعه‌ی آنا و پسر جوان، دو داستان عاشقانه‌ی دیگر را پیش می‌برد و سرنوشت هر عشق را به تماشا می‌گذارد. اثر حاضر با حال‌وهوای عاشقانه-اجتماعی، از روندی شیرین برخوردار است و فضای اشرافی و آداب‌ورسوم نجیب‌زادگان، که مربوط به زمان روایت ماجراست، در آن احساس می‌شود.
بخشی از کتاب
خودش را آن‌قدر مقصر و جنایتکار می‌دانست که جز طلب بخشایش از خدا راه دیگری برایش باقی نمانده بود و چون کس دیگری در جهان جز مرد جوان نداشت از او بود که درخواست پوزش می‌کرد. هنگام نگاه کردن به او سرافکندگی و حقارتش چنان به نظرش واضح و مبرهن می‌آمد که نمی‌توانست کلمه دیگری بر زبان راند. ورونسکی نیز خود را درست مانند آدم‌کشی می‌دانست که در مقابل جنازه بی‌جان مقتولی ایستاده باشد. این پیکری که به دست او قربانی شده بود، عشقشان و یا در حقیقت نخستین مرحله عشقشان بود. خاطره اینکه این شرمساری تا چه اندازه برایشان گران تمام شده بود، خاطره‌ای دهشتناک بود. احساس بی‌عفتی و آلایش، آنا را خرد می‌کرد و در عین حال ورونسکی را نیز تحت تاثیر قرار می‌داد. اما ترس و وحشت قاتل در مقابل جسد مقتول هرچه باشد، چاره‌ای جز آن ندارد که جنازه را مخفی کند و یا آنکه آن را قطعه قطعه نماید و از جنایت خود استفاده کند و به همین جهت با خشم خارق‌العاده‌ای بر روی جسد می‌افتد تا آنکه آن را قطعه قطعه کند. ورونسکی نیز مانند آن قاتل اینک صورت و شانه‌های آنا را غرق بوسه می‌کرد. زن زیبا دست او را به دست گرفته و تکان نمی‌خورد. آری این بوسه‌ها را به قیمت حیثیت و شرافتش خریداری کرده بود. آری این دست که برای همیشه به او تعلق داشت مال همدستش بود. آن دست را بلند کرد و بوسید. مرد جوان در مقابلش به زانو افتاد و کوشید در چهره ساکت و مرموز او چیزی بخواند. آنگاه آنا با تلاش فراوان از جای برخاست و او را عقب راند. صورتش بیشتر از آن جهت تاثرانگیز و ترحم‌آور بود که به هیچ روی از زیبایی و دل‌انگیزی او کاسته نشده بود.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است