دسته بندی : جامعه شناسی

آزادی و سرکوب

(سوسیالیسم)
نویسنده: سیمون وی
190,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 220
شابک 9786220606321
تاریخ ورود 1403/09/04
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 260
قیمت پشت جلد 190,000 تومان
کد کالا 139135
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
کتاب پیش رو اثری است در حوزه‌ی سیاست که با نگاهی عالمانه و منصفانه دو پدیده‌ی آزادی و سرکوب را به مطالعه می‌گذارد و با بصیرتی شگرف به تحلیل پدیده‌های اجتماعی و کلیشه‌های رایج در سپهر اندیشه‌ی سیاسی می‌پردازد. نویسنده‌ی کتاب نظری متفاوت با نظر رایج پیرامون آزادی دارد که عبارت است از: آزادى مى‌تواند معنایى غیر از امکان تحصیل بدونِ سعىِ لذایذ داشته باشد. فهمى بسیار متفاوت، و شجاعانه، از آزادى وجود دارد که خرد عام بر آن صحه مى‌گذارد. آزادى راستین را نمى‌توان رابطه‌اى میان میل و ارضاى میل دانست، آزادى رابطه‌اى میان اندیشه و عمل است؛ انسانِ مطلقا آزاد کسى است که هر عمل او از قضاوتى ابتدایى درباره‌ی هدفى که براى خود برگزیده و نیز درباره‌ی زنجیره‌ی وسایل مناسب براى رسیدن به آن هدف نشئت مى‌گیرد. مهم نیست که این اَعمال آسان باشند یا دردناک یا حتى با موفقیت همراه باشند؛ گرچه درد و شکست موجب ناخشنودى انسان مى‌شوند، مادام که انسان خود ترتیب‌دهنده‌ی اَعمال خویش باشد، درد یا شکست نمى‌توانند موجب تحقیر او شوند. و ترتیب‌دادنِ اَعمال خویش به‌هیچ‌وجه به معناى عمل دلبخواه نیست؛ اَعمال دلبخواه ابدا ناشى از قضاوت نیستند و این اعمال را نمى‌توان در معناى صحیح کلمه آزاد نامید. هر قضاوت به مجموعه‌اى از شرایط عینى و نتیجتا به شبکه‌اى از ضرورت‌هاى گوناگون وابسته است. انسان زنده در هر شرایطی و از هر طرف در محاصره‌ی ضرورتی مطلقا انعطاف‌ناپذیر است، اما ازآنجاکه موجودی متفکر است می‌تواند انتخاب کند که کورکورانه تسلیم شلاق ضرورت بیرونی شود یا اینکه خود را با تجلی درونی آن ضرورت، که خودش آن را در ذهنش شکل می‌دهد، سازگار سازد؛ تفاوت بردگی و آزادی در همین نکته نهفته است...
بخشی از کتاب
شخص مطیع، که حرکات، رنج‌ها و لذاتش موکول به فرمان شخصی دیگر است، فرودستی را در سرشت خود می‌بیند، نه امری اتفاقی. در کفۀ دیگر ترازو نیز احساسی مشابه دربارۀ فرادستی وجود دارد و این دو توهمِ همزاد یکدیگر را تقویت می‌کنند. وقتی واقعیتی بیرونی وجود نداشته باشد که مبنای آگاهی انسان قرار گیرد حتی راسخ‌ترین و شجاع‌ترین افراد نیز نمی‌توانند به ارزشی که در درونشان وجود دارد آگاه شوند. حتی مسیح نیز هنگامی که همه رهایش کردند، به او خندیدند، تحقیرش کردند و زندگی‌اش را به هیچ گرفتند، برای چند لحظه رسالت خود را فراموش کرد. فریاد او بر صلیب چه معنای دیگری ممکن است داشته باشد: «الهی! الهی! چرا رهایم کرده‌ای؟» کسانی که تن به اطاعت می‌دهند گمان دارند از ازل تقدیر مرموزشان این بوده است که تن به اطاعت دهند و با هر نشانه‌ای از تمسخر ــ حتی کوچک‌ترین نشانه ــ که فرادستان یا همتایانشان در حق ایشان روا می‌دارند، با هر فرمانی که به ایشان داده می‌شود و به‌خصوص با هر اطاعتی که خود نسبت به دیگران نشان می‌دهند در این احساسشان راسخ‌تر می‌گردند.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است