دسته بندی : رمان خارجی

مقصر کیست؟

(داستانهای روسی،قرن 19م)
نویسنده: آلکساندر هرتسن
مترجم: آبتین گلکار
296,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 332
شابک 9789643636845
تاریخ ورود 1395/02/22
نوبت چاپ 3
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 227
قیمت پشت جلد 296,000 تومان
کد کالا 49977
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
آلکساندر ایوانویچ هرتسن (۱۸۷۰ - ۱۸۱۲)، نویسنده و اندیشمند مشهور روس، یکی از برجسته‌ترین شخصیت‌های اجتماعی روسیه در اواسط سده‌ی نوزدهم میلادی به شمار می‌آید که آثار و عقایدش در شکل‌گیری اندیشه‌های دموکراتیک و انسان‌گرایانه در این کشور نقش اساسی ایفا کرد. هرتسن در سال ۱۸۳۳ از دانشکده‌ی ریاضی و فیزیک دانشگاه مسکو فارغ‌التحصیل و یک سال پس از آن به علت فعالیت‌هایش در محافل آزادی‌خواهانه‌ی جوانان دستگیر شد و تا سال ۱۸۴۷ که به ناچار از روسیه مهاجرت کرد، اغلب در بازداشت و تبعید بود. مشهورترین آثار ادبی او همانند مقصر کیست؟، زاغچه‌ی دزد و دکتر کروپوف در همین دوره‌های تبعید نوشته شد. رمان مقصر کیست؟ به دو بخش کلی قابل‌تقسیم است. بخش نخست رمان بیشتر به انتقاد از نظام رعیت‌داری (سرواژ) می‌پردازد؛ در بخش دوم با به صحنه آمدن ولادیمیر بلتوف، مسئله قدری تغییر می‌کند و شرایطی هدف انتقاد واقع می‌شود که جوانان تشنه‌ی کار و فعالیت را دلسرد می‌کند و از آنان بیکارگانی منفعل پدید می‌آورد. اغلب ادیبان و صاحب‌نظرانی که درباره‌ی رمان هرتسن سخن گفته‌اند، بلتوف را در ردیف قهرمانانی مانند یوگنی آنیگین (قهرمان رمان پوشکین به همین نام) و پچورین (شخصیت اصلی رمان قهرمان عصر ما نوشته‌ی لرمانتوف) به‌شمار آورده‌اند. این تیپ ادبی در تاریخ ادبیات روسیه به «آدم‌های زیادی» شهرت یافته و مراد از آن شخصیتی است جوان و سرشار از نیروی درونی و فکر و ذهن پرورش‌یافته، که با وجود چنین ویژگی‌های مثبتی محکوم به انفعال و زندگی بی‌حاصل است. از ویژگی‌های خاص رمان مقصر کیست؟ طنز بسیار استادانه و ارجاعات و تشبیهات پرشماری است که هرتسن به کرّات از آن‌ها بهره برده است.
بخشی از کتاب
زندگی زناشویی آلکسی آبرامویچ بر وفق مراد بود. چهار اسب و کالسکه درخشان نگروف همراه با زوجی که در داخل کالسکه از خوشبختی در پوست نـمی‌گنجیدند در همه گردشگاه‌ها به‌چشم می‌خورد. آنان را می‌شد در روز اول مه در محله ساکولنیکی دید، در عید عروج در باغ قصر، در عید ارواح در آبگیرهای پرسنن و تقریبا هر روز در بلوار تِور. زمستان‌ها به باشگاه اشراف می‌رفتند، مهمانی ناهار می‌دادند و لژ اختصاصی داشتند. ولی یکنواختی هراس‌آوری گردش در مسکو را کشنده می‌ساخت: هرچه سال گذشته بود، امسال هم هست و سال آینده هم. همان‌طور که آن‌وقت با کاسب فربهی برخورد کردید که کت بلند و باشکوهی به تن داشت و زن دندان‌سیاهش همه‌جور سنگ قیمتی را از خود آویزان کرده بود، اینک نیز همان را خواهید دید؛ فقط کت کهنه‌تر شده است، ریش سفیدتر و دندان‌های زن سیاه‌تر؛ ولی به هر حال خواهید دیدشان؛ همان‌طور که آن وقت جوانک تر و فرزی را با سبیل کلفت و کت دلقک‌وار دیده بودید اینک نیز همان را خواهید دیدکه فقط کمی لاغر شده است؛ همان‌طور که آن‌وقت بیمار مبتلا به نقرسی را آکنده از انفیه در گردشگاه می‌گرداندند، هنوز هم همان‌طور می‌گردانند... یکی از این مناظر هم کافی بود که انسان خود را در اتاقش حبس کند.
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است