دسته بندی : رمان خارجی

دیده ور

(داستان های عربی،قرن 21م)
نویسنده: احمد فال الدین
296,000
برای خرید وارد شوید
مشخصات
تعداد صفحات 333
شابک 9786004563727
تاریخ ورود 1403/04/19
نوبت چاپ 1
سال چاپ 1403
وزن (گرم) 260
قیمت پشت جلد 296,000 تومان
کد کالا 135312
مشاهده بیشتر
درباره کتاب
ابوعثمان عمرو بن بحر جاحظ که با عمر درازش با چندین حاکم دوره‌ی عباسی هم‌‏دوره بود، برای آشنایان با حوزه‌ ادبیات عرب آوازه‌‏ای چنان بلند دارد که او را «پادشاه نثر عربی» خوانده‌‏اند و دامنه‌ی اطلاعات او چنان گسترده است که شناخت جامعه‌ی اسلامیِ آن عصر، جز با خواندن روایت‌‏های گرم و جاندار و گزارش‌‏های بی‌‏پروا و بی‌‏پرده‌‏اش از مناسبات اقشار مختلف مردمِ آن زمان امکان‌پذیر نیست. جاحظ با زبانِ فارسی هم چندان بیگانه نیست؛ او زاده و درگذشته‌ی بصره است؛ کانونی اسلامی که ملت‌‏ها را آبدیده کرده و آن‌ها را در هم آمیخته و در یک طیفِ تمدنیِ چندوجهی اما همسو، گرد آورده بود. او در روزگار خود با گویشوَران فارسی هم می‌‏زیست و دوستان و استادان و شاگردان و هماوردانی فارسی‌‏گو نیز داشت؛ چه، در آن دوره‌ی عباسی ارتباط میان زبان‌‏های عربی و فارسی نه ارتباطی از سر چالش و رقابت که پیوندی از جنس پشتیبانی و هم‌‏افزایی بود. نویسنده در کتاب حاضر کوشیده در بصره‌ی سده‌‏های دوم و سوم، روایتی داستانی را پی بگیرد تا چندفرهنگی حاکم بر این شهر را، با محوریت شخصیت جاحظ نشان دهد.
بخشی از کتاب
جاحظ وقتی فهمید بازار کلّه‌‏فروش‌‏ها را رد کرده به فکر فرو رفت که چطور حواسش نبوده و این‌‏همه کوچه و پس‌‏کوچه را پشت سر گذاشته است. ذهنش درگیر این واقعیت شد که حال‌‏وهوای آدم است که فاصله‌‏ها را دور یا نزدیک می‌‏کند. وقتی کسی چشم‌‏به‌‏راه معشوقی است که در رسیدن به او شتاب دارد، لحظه‌‏ها مثل گذر آهستۀ زمان برای یک زندانیِ پای‌‏دربند است، اما در لحظاتِ شادی و نشاط، زمان همچون اسبِ چابکِ عربی به پرواز در می‌‏آید. آن‏گاه به رابطۀ میان عقل و دل اندیشید که اگر عقل همان است که متکلّمان می‏‌گویند، پس چرا وقتی احساسات انباشته می‌‏شود، نشانی از عقل در میان نیست. اگر عقل و احساسات از مهم‌‏ترین ویژگی‌‏های آدمی هستند، پس چرا احساسات عقل را می‌‏تاراندَ؟ و چرا آنجا که حسی قدرتمند نمایان می‌‏شود عقل حضور ندارد؟ آیا وقتی انسان در شوق وصال محبوب عرق می‌‏ریزد، دوران چیرگی عقل به پایان می‌‏رسد؟ چرا هرگاه قلب آدمی تندتر می‌‏تپد، یا بدن وی درگیر کاری می‌‏شود، عرق بر تن او می‌‏نشیند، اما آن‏گاه که در حال اندیشیدن است و برای کارهای بزرگ عقلش را به یاری می‌‏طلبد، بدنش عرق نمی‌‏کند؟
نظرات کاربران
افزودن نظر

هنوز هیچ دیدگاهی ثبت نشده است